نویسنده: دکتور فضلاحمد احمدی
وجوه افتراق میان اسلام و مسیحیت (بخش اول)
خلاصه
یکی از عمده ترین مباحث ادیان شناسی مسأله وجوه افتراق و اشتراک میان ادیان بزرگ جهان به ویژه ادیان سماوی است؛ زیرا ادیان در محدوده زمانی واحد به میان نیامده اند بلکه به مرور زمان و بر وفق نیازی که جامعه بشری به هدایت داشته است، خداوند هرازگاهی پیامبری را بخاطر هدایت انسان ها گاه با دین مستقل و گاه برای تداوم دین ماقبل فرستاده است. حالا با توجه به این مطلب سوال اساسی این است که هرچند مسیحیت و اسلام هر دو از جمله ادیان سماوی اند، پیامبران این دو دین از جمله پیامبران اولوالعزم اند و از لحاظ زمانی متوالی یکدیگرند، چه وجوه افتراقِ در میان آن دو وجود دارد؟ با استفاده از منابع موجود کتابخانه ای و با کمک از روش توصیفی-تحلیلی این یافته ها بدست می آید که هرچند میان مسیحیت و اسلام وجوه اشتراک نیز وجود دارد، اما از چند بُعد میان این دو دین سماوی وجوه افتراق نیز به چشم می خورد. در عین حال ممکن است تعدادی از وجوه افتراق موجود ناشی از رفتار و عملکرد اصحاب هر یک از این ادیان باشد نه از ماهیت و ذات یک دین.
کلید واژه ها: دین، مسیحیت، اسلام، وجوه افتراق، سماوی، کتاب.
مقدمه
با توجه به حجم بسیار گسترده ای از مباحث که وجود دارد، یکی از عمده ترین مباحث ادیان شناسی مسأله وجوه افتراق و اشتراک میان ادیان بزرگ جهان به ویژه ادیان سماوی است؛ زیرا ادیان در محدوده زمانی واحد به میان نیامده اند بلکه به مرور زمان و بر وفق نیازی که جامعه بشری به هدایت داشته است، خداوند هرازگاهی پیامبری را بخاطر هدایت انسان ها گاه با دین مستقل و گاه برای تداوم دین ماقبل فرستاده است.
اهمیت بررسی وجوه افتراق میان اسلام ومسیحیت در تحقیقات ادیان شناسی از عنوان و تأثیر آن بر جامعه بشری مشخص میشود، چنان که هیچ سخنی و باوری در طول تاریخ مانند باور و عقیده به ادیان اعم از توحیدی و غیر توحیدی در جوامع بشری تأثیر گذار نبوده است. بیشتر تحولات و جنگهای بزرگ دنیای بشری ناشی از یک باور دینی و یا دین ستیزانه و تفاوت موجود میان آنها بوده است. بنابر این، تحقیق و تفحص در زمینه ادیان نیاز همه جامعه است و هر فرد جامعه باید از ادیان و باورهای آنان و تفاوتهای موجود آگاهی داشته باشد.
در زمینه ادیان به صورت کلی و در زمینه وجوه افتراق میان اسلام و مسیحیت، تحقیقات گستردهای صورت گرفته است. تا جایی که به هر زبان و فرهنگی دهها کتاب و مقاله و نوشتههای دیگر موجود است که بحثهای متفاوت از ادیان شناسی را واکاوی نموده است. تعدادی اندکی از این منابع در فهرست منابع مقاله حاضر نیز یاد شده است. اما نکته اساسی که در این مقاله بیشتر به آن توجه شده این است که سبک و سیاق توضیح، شناخت کلی، بنیادین و چگونگی تفاوتها میان اسلام و مسیحیت را مورد توجه قرارداده، مورد که در سایر نوشتهها در این زمینه دیده نمیشود و یا حداقل از نظر نویسنده دور بوده است.
حالا با توجه به اهمیت و پیشینه موضوع، سوال اساسی این است که هرچند مسیحیت و اسلام هر دو از جمله ادیان سماوی اند، پیامبران این دو دین از جمله پیامبران اولوالعزم اند و از لحاظ زمانی متوالی یکدیگرند، چه وجوه افتراقِ در میان آن دو وجود دارد؟
با استفاده از منابع موجود کتابخانهای و با کمک از روش توصیفی-تحلیلی این یافتهها بدست میآید که هرچند میان مسیحیت و اسلام وجوه اشتراک نیز وجود دارد، اما از چند بُعد میان این دو دین سماوی وجوه افتراق نیز به چشم میخورد. در عین حال ممکن است تعدادی از وجوه افتراق موجود ناشی از رفتار و عملکرد اصحاب هر یک از این ادیان باشد نه از ماهیت و ذات یک دین.
۱. خدای واحد
ادیان سماوی به ویژه اسلام، یهودیت و مسیحیت از ابعاد مختلف دارای نقطه نظرات مشترکی هستند که از آن میان به صورت بسیار خلاصه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. نخستین وجه اشتراک میان این سه دین اعتقاد به خدای واحد است؛ خدای که به ما عقل و جان داده است. اعتقاد به خدای واحد برای اسلام حقیقتی است قدیمی که از زمان آدم (علیه السلام) تا کنون وجود دارد.
۲. هر سه دین در اعتقاد به خدای واحد متحدند. برای این ها خدا، خدایی نیست که به مانند «آرش» خدای یونان باستان، اصل اول طبیعت باشد و یا مانند برهمن هندوها علت العلل همه چیز باشد، بلکه خدای است که خالق جهان و انسان و دست اندرکار زمان است. این خدا، خدای ابراهیم (علیه السلام) است؛ خدای که از طریق پیامبران با مردم حرف می زند.
۳. از نظر هر سه دین با آن که خدای آنها برای آنان غیر قابل رویت است، برهمه چیز احاطه دارد و بر همه چیز فرمان میدهد. اما خدایی است که با او می توان صحبت کرد. این خدا، خدایی است که به هنگام عبادت و تفکر میتوان با او صحبت کرد.
۴. سرانجام اینکه یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در اعتقاد به خدای رحمان و رحیم متحدند؛ در اعتقاد به خدایی که به انسان توجه دارد و خدا، خدای رحمت و بخشندگی است(کونگ، ۱۳۷۱، ۱۴). در سنت اسلامی باور بر این است که مسیحیان همان خدایی را میپرستند که مسلمانان میپرستند. با این حال، در مورد اینکه آیا مسلمانان و مسیحیان خدای واحدی را میپرستند، از دید برخی، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد.
۲. مسیحیت
مسیحیت به عنوان یکی از دو دین که بیشترین پیروان را دارد، یکی از بزرگترین ادیان در جهان هست، هرچند از نظر اسلام منسوخ می باشد. همچنین مسیحیت دین ابراهیمی تلقی میشود، و در اصل توحیدی هست و نقطهی بارز آن ایمان است. در واقع ایمان یکی از نقاط است که همیشه اعم از دوره عتیق و جدید به آن تأکید شده است(عارف، ۱۳۸۴: ۱۱۲) و نیز منشأ این دین سماوی در خاورمیانه است و به باوری بسیاری، حضرت عیسی مسیح، در سرزمینهای فعلی فلسطین بزرگ و به دعوت آغاز کرد.
مسیحیت در سدۀ نخست میلادی شکل گرفت؛ که بر پایۀ زندگی، آموزهها، مرگ و رستاخیز عیسی مسیح است و کسانی که از آن پیروی میکنند مسیحی نامیده میشوند.
مسلمانان مسیحیان را اهل کتاب میدانند و همچنین آنها را کافر میدانند که بهدلیل تثلیث مرتکب شرک میشوند و از این رو باور دارند که طبق احکام اسلام باید ذمی باشند. مسیحیان نیز به همین ترتیب دیدگاههای گستردهای در مورد اسلام دارند. بیشتر مسیحیان اسلام را بهعنوان یک دین نادرست میبینند زیرا پیروان آن تثلیث، الوهیت مسیح، تصلیب عیسی و رستاخیز مسیح را رد میکنند.
قرآن کریم روشنترین بیانها را دربارۀ اهل کتاب در بردارد و در مواردی متعددی آنان را مورد خطاب قرارداده و ضمن بیان خطاها و انحرافهای آنان، از آنها خواسته است که به آیههای الهی کفر نورزند، حق و باطل را به هم در نیامیزند، مانع پیشرفت دین خدا نشوند، در دین خدا غلوّ نکنند، به فرمان خدا که در تورات و انجیل آمده گردن نهند و آخرین پیامهای خداوند را با گوش جان بشنوند(بینش، بی تا: ۸۰).
از منظر قرآن کریم حضرت عسی(علیه السلام) پیامبری است که با امر خداوند از مادر باکره زاده و به پیامبری مبعوث شده است. انجیل به عنوان کتاب دین مسیحیت از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) مورد تأیید و تصدیق بوده و همهی مسلمانان به آن به عنوان کتاب آسمانی نگاه میکنند.
قرآن کریم از انجیل به عنوان کتاب آسمانی یاد میکند، در حالی که مسیحیان قرآنکریم را زاییدۀ اندیشۀ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) می دانند. براساس آموزه های اسلام، پیشوایان اسلامی نسبت به پیروان عیسی رفتاری احترام آمیز داشتند و پیوسته بر گفت و گو و مناظره تأکید ورزیده اند در حالی که مسیحیان پیوسته به تهمت و افترا روی آورده اند(بینش، بی تا: ۷۹).
توصیه اسلام این است که نه تنها با مسیحیان بلکه با یهودیان نیز با توجه به این که در هر سه دین، صحبت از یک خدا است، با بهترین شکل رفتار شود. در آیه ۱۲۵ سوره نحل، این وضع در جهت تنظیم رابطه مسلمین با اهل کتاب، به یک اصل تبدیل شده است. این اصل درخواست تغییر دین گروهی را، محال دانسته و به آنها اجازه میدهد که این دعوت را بپذیرد یا رد کند(فلاطوری و کهندانی، ۱۳۸۴: ۱۱۴۰).
ادامه دارد…