نویسنده: محمدعاصم اسماعیلزهی
چکیده
یکی از مسائل مهمی که دین و علم با هم از آن بحث نموده است، نحوۀ خلقت نخستین انسان و نسل آن میباشد. اثبات عدم تضاد میان دین اسلام و نظر علم در این مسئله، قطعاً در ترویج دین مبین اسلام مؤثر است.
پیدایش انسان در روی کرۀ خاکی و قبل از آن پیدایش گیاهان و حیوانات همیشه یکی از مطالب سؤالبرانگیز برای انسانها بوده است که همواره در پییافتن پاسخی صحیح به آن بودهاند. در کتاب مقدس (تورات) و در قرآنکریم، مطالب و آیاتی وجود دارد که نوعی پاسخ به این پرسش بشر بوده است.
در باب خلقت جهان، از دیرباز دو نظریه وجود داشته است: «ثبات انواع» و «تبدل» یا «تکامل انواع». «ثبات انواع» به معنای خلقت جداگانه هر یک از انواع است و «تبدل انواع» یعنی ایجاد انواع موجودات در اثر تکامل گونههای قبل از خود. نظریۀ تکامل انواع، دارای قدمت بسیاری است.
در عصر جدید و در پی پیشرفتهای علوم زیستشناسی و پیدایش نظریههای لامارک (1744- 1829 م) و چارلز داروین (1809- 1882 م) بازار این بحث گرمتر شد.
داروین معتقد است که هیچیک از جانوران به شکل امروزیشان وجود نداشتهاند و بهتدریج و با تغییر در نسلها به این شکل درآمدند. همۀ جانوران از نظر او دارای اجداد مشترکی بودهاند. او معتقد بود که بر اثر تغییرات در جانوران تکسلولی و تکامل آنها نوع انسان به وجود آمده است و زمینه و شروع خلقت را تصادف و احتمال میداند.
در این میان عالمان دین و دانشمندان علوم تجربی هرکدام به نقد و بررسی دیدگاههای یکدیگر پرداختند. پرسش از منشأ حيات و هستی و پاسخ به آن در اديان گوناگون و بهویژه در اسلام مطرح شده و قرآن در بسياری از آيات به اين مسئله پاسخ گفته است. از نظر اسلام، حيات، منشائی الهی دارد، بیآنکه سلسلۀ علتهای طبيعی و مادی آن نفی شود و از ديگر سو، حيات دارای مراتبی است که اين مراتب در نهايت رو بهسوی کمال دارند. ازاینرو، معارف اسلامی بر وجوه فردی و گونههای حيات جهان تأکید دارد و جدا شدن يکگونه از گونۀ ديگر را برخلاف حکمت الهی میداند؛ اما در اين ميان انسان نيز تمام مراتب حيات از حيات نباتی تا حيوانی و نيز الهی را در خود پوشيده دارد و در نهايت کمال وی در قرب الهی است.
مقدمه
آفرینش انسان نشانهای از عظمت و قدرت و خلاقیت پروردگار قادر و توانا است. موضوع انسان خود کتابی است بزرگ با حجم زیاد، پر راز و رموز که در هر جمله و صفحۀ آن کتاب، علوم و راز و رمزهایی نهفته است که هر کدام از آن صفحات علم و دانش و تخصص مخصوص به خود را میطلبد. آری در وجود آدمی جهانی پر از راز و رمز و اسرار نهفته است. انسان موجودی شگفتانگیز در عالم خلقت است؛ و دارای اسرار و رازهای بیشماری است و خود عالمی است در روی زمین. تأمل، تفکر و اندیشیدن دربارۀ این موجود شگفتانگیز، یعنی انسان که از چه چیز آفریده شده است؟ و وظیفۀ او چیست؟! تفکر و تدبر درست و صحیح در این راستا علاوه بر این که ما را به شناخت یکی از شگفتانگیزترین نشانهها و آیات پروردگار عالمیان راهنمایی و رهنمود میسازد، در جایگاه و نمایشگاه خود (اگر با دیده و قلب بصیرت بدان توجه و نگریسته شود) موجب بیداری، تذکر، تنبّه و شخصیت انسان میگردد.
واقعاً انسان این موجود شگفتانگیز، چه مخلوق عجیبی است که ابعاد گوناگون آن هنوز برای بشر ناشناخته است. انسانی که کُرات مختلف و دریاها و خشکیها را تسخیر کرده و با پیشرفت سریع علمی خود، در یک زمان خیلی کوتاه، از اوضاعواحوال و خبرهای مربوط به گیتی باخبر میشود. اطلاعات علمی خود را در اختیار دیگران میگذارد و اطلاعات دیگران را سریعاً دریافت میکند. انسانی که خیلی از چیزها را کشف و اختراع نموده است و به تسخیر خود درآورده است.
چه نیرویی غیر از قدرت خداوند بزرگ و خالق توانا میتواند از خاک تیره، انسانی متمدن و سراسر نور و زیبایی را بیافریند: «الَّذِى أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ»؛ «خداوند بزرگ، آنکسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید».
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»؛ «ما انسان را (از نظر جسم و روح) در بهترین شکل و زیباترین سیما آفریدهایم».
و چه نیرویی غیر از خالق توانا میتواند از خاک سیاه، انسانی را بیافریند و هوش و استعداد و ذکاوتی را به او عطا کند که دنیا را به تسخیر و استخدام خود درآورد.
«وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْمَاء كُلَّهَا»؛ «و به آدم نامهای (اشیاء و خواص و اسرار چیزهایی را که نوع انسان از لحاظ پیشرفت مادی و معنوی آمادگی فراگیری آنها را داشت، به دل او الهام کرد و بدو گفت) همه را آموخت».
«هُوَ اللهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ»؛ «او خداوندی است که طراح هستی و آفریدگار آن از نیستی و صورتگر جهان است».
از دیدگاه قرآن، خداوند انسان را از آبوخاک خلق نموده و از روح خود در آن دمیده است؛ و وظایف بندگی (عبادت، آبادانی زمین، امانتداری و…) را بر عهدۀ او گذاشته است؛ و نهایتاً بهسوی پروردگار برمیگردد. این ندای کسانی است که ندای فطرت را میپذیرند که ایشان و جهان پیرامونشان، پروردگار بزرگ و خالق قادری دارد که دلهایشان بهسوی او توجه دارد.
«يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ»؛ «هان ای انسان! تو پیوسته با تلاش بیامان و رنج فراوان بهسوی پروردگار خود رهسپاری و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد (و نتیجۀ رنج و تلاش خود را خواهی دید)».
گفتگو در مورد آفرینش انسان و شناخت او از مسایل بسیار مهمی است که نیاز به زمان، مطالعه، تحقیق و بررسی، منابع لازم و دقت و تفکر دارد و بهسادگی نمیتوان به آن دسترسی پیدا کرد؛ زیرا انسان دارای گرایشهای متعدد و گوناگون بوده و دارای جنبۀ مادی، معنوی و روحی هست و بررسی و تحقیق و مطالعه در هر کدام از ویژگیها و خصوصیات بشر نیاز بهوقت زیاد و دقت و نوشتن مطالب متعدد و مختلف دارد. با آنهم اندیشمندان و نویسندگان بنا به توانایی و وسع خود در کتب فراوانی از زاویههای گوناگونی انسان را موردبررسی قرار دادهاند.
در طول تاریخ و از دیرباز دیدگاهها و نظریههایی از سوی دانشمندان و صاحبان علم و قلم و… در رابطه با مبدأ آفرینش انسان و ابعاد وجودی او و موادی که در خلقت انسان بکار رفته است و همچنین آفرینش سایر موجودات زنده و عالم هستی ارائه گردیده است؛ اما آنچه برای ما میزان و ملاک عمل قرار میگیرد و سخن «ثابت» و «قاطع» و «روشنی» میباشد دیدگاه قرآن کریم است؛ چون قرآن، این نسخۀ آسمانی و ربانی، قانون اساسی و برنامۀ زندگی مسلمانان است و کتاب اندرز و رهنمود میباشد و بهترین جهانبینی را ارائه میدهد. اگر انسان به قرآن تمسک جوید گمراه نمیشود و همچنین قانون همیشگی انسان و برای همیشه و هر عصر و زمان بشر است. البته این کتاب آسمانی بهعنوان سند اصلی دین اسلام با مقولۀ علم و تحقیقات علمی نافع و درست که تعارضی با جهانبینی اسلامی و فطرت واقعی انسان و علوم قرآنی نداشته باشد، پیوند و ارتباط تنگاتنگ دارد؛ چون قرآن، کتاب اندیشه، علم و عمل است و میدان آن برای هرگونه تحقیق علمی صحیح، درست و نافع باز است. بحث خلقت و آفرینش انسان از بحثهای مهم و رایج در بین صاحبنظران و اهل علم و مطالعه و تحقیق و تفسیر میباشد؛ و این موضوع در بین دانشمندان همواره از اهمیت والا و خاصی برخوردار بوده است. دربارۀ چگونگی آفرینش انسان و همچنین سایر موجودات زنده از دیرباز دو عقیدۀ متضاد در میان دانشمندان وجود داشته است، گروهی از دانشمندان معتقد به استقلال انواع جانداران و عدم تکوین نوعی از نوع دیگر و گروهی دیگر طرفدار تبدل انواع بودند. اعتقاد به تبدل انواع به بعضی از فلاسفۀ یونان باستان نسبت داده میشود، در قرون جدید طرفدارانی پیدا کرده است که مهمترین آنان «چارلز داروین» طبیعیدان انگلیسی قرن نوزدهم میباشد.
فرضیۀ تکامل انواع داروین، موجودات زنده را در یکروند تکاملی از موجودات قبل از خود میداند؛ مثلاً: جد انسان و میمونی به نام شامپانزه را یک نوع حیوان شبیه به انسان یا شبه میمون میداند. طبق این فرضیه روند تکاملی موجودات زنده از تکسلولی شروع شده و در اثر تکامل رفتهرفته پیشرفتهتر و کاملتر شدهاند و آخرین موجود این سلسله، انسان است.
یکی از نظریههای بسیار بحثانگیز و مسئلهساز و تأثیرگذار بر انسانشناسی، نظریۀ تحول انواع داروین (۱۸۸۲- م) بود. این نظریه در مغرب زمین، تحولات شگرفی در معارف دینی و غیردینی ایجاد کرد و مکاتب مختلفی را به وجود آورد که هر یک بهگونهای بر جهانبینی مردم تأثیر گذاشته… مطالعات انسانشناسی را به مطالعات زیستی دربارۀ انسان بهعنوان یک حیوان پیچیدهتر محدود کرد. اخلاق و ارزشهای انسانی برگرفته از آموزههای وحیانی، متزلزل و اخلاق عملی بر محور نظریۀ تکامل و با تقلید از قوانین جاری در طبیعت جایگزین آن شد. دربارۀ سیطرۀ این نظریه دکتر نصر میگوید: «امروزه در دنیای متجدد هرکسی، تقریباً دربارۀ همهچیز با معیار تکامل میاندیشد و سخن میگوید».
حقیقت آن است که نظریۀ تکامل و منشأ گونهها هنوز در حد فرضیه و نظریه هستند و هیچ دلیل قطعی و یقینی برای اثبات آنها وجود ندارد. لذا سؤالات و موارد مبهم بسیاری در این فرضیه بهوجود میآید که هرکدام برای خود جایگاه ویژهای داشته و قابلتأمل است و حتی بعضی از دلایل علمی را در رد این نظریه آوردهاند. در واقع تئوری داروین، یک تئوری و نظریۀ ظنی است، نه یک تئوری و نظریۀ یقینی. با پیشرفت علم نظریۀ داروین نقصهایی پیدا نمود.
در گذر زمان دیری نپایید که این نظریه با واکنشهای دانشمندان، خصوصاً دانشمندان جهان اسلام قرار گرفت؛ و خیلی از مفسران قرآن و علوم دینی و همچنین دانشمندان علوم زیستشناسی و طبیعی و… آنرا مورد نقد و بررسی نموده و نظریۀ داروین و پیروانش را موردانتقاد جدی قرار دادند و دلایل علمی در رد و بطلان این نظریه نوشتند.
ادامه دارد…