اکنونکه سیمای عمومی دولت دینی و تفاوتهای عمدۀ آن با دولت سکولار و دموکراسی به شکل برجسته معرفی شد. اینک شاید اشاره به مدل ایدهآل دولت در اسلام و ویژگیهای عام آن خالی از فایده و لطف نباشد.
از دیدگاه عموم مسلمانان، نخستین و عالیترین نمونۀ دولت اسلامی دولت حضرت محمد صلیاللهعلیهوسلم در مدینةالنبی است. باید گفت که در تعیین ماهیت دولت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم هیچگاه اتفاقنظر وجود نداشته است؛ زیرا مفاهیم قواعد و نظریههایی که هر یک از مذاهب اسلامی به کار میبندند، نه در حالت انتزاع، بلکه به لحاظ تاریخی در تجارب قبلی نهفته است و اساس یادگیری و ابتکار سیاسی در یک مکتب خاص را تشکیل میدهد؛ اما این اعتراض درست نیست که بگوییم پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم هیچگونه ساختار سیاسی را تأسیس نکرد یا بهطور کلی ساختار سیاسی نداشت.
هرچند تشکیلات مختلفی که امروزه در حکومتها وجود دارد، آن زمان وجود نداشته است، اما پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم طبق اقتضائات همان زمان تشکیلات خود را ساخته و برپا کرده بود. ایشان همانگونه که یک پیامبر و رهبر دینی بود، رهبر سیاسی نیز بود. خودش در جنگ شرکت و آن را فرماندهی میکرد. برای سران حکومتهای منطقه نامه روان میکرد و فرماندهان لشکر را تعیین مینمود. مشاور داشت. روزانه در جریان مشکلات مردم قرار میگرفت و برای حل آنها تلاش میکرد.
خوشبختانه در تحقیقات مرتبط با نظریههای دولت اسلامی، بیشتر دانشمندان اسلامی بنیادهای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم را برای تشکیل نظام اسلامی از منظر گفتار و رفتار با مردم و همچنین عملکرد و روش خلفای راشدین را که شاگردان ایشان بودند، بهترین الگو برای تشکیل دولت معرفی کردهاند. در اینجا صرفاً به ویژگیهای عمومی دولت اسلامی از الگوی فوق، یعنی نظامی سیاسی در صدر اسلام، اشاره میکنیم:
۱. نظام سیاسی خلافت
خلافت، نمونۀ یک دولت اسلامی از دیدگاه اهل سنت است. سنت در لغت به معنای طریقه و شیوهای از زندگی است. در اصطلاح فقهی بهمعنای مجموعۀ آثاری است که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم بهصورت قول یا فعل یا تقریر بر جای مانده است؛ اما اهلسنت در اصطلاح رایج بین مسلمانان، نام فرقهای بزرگ از پیروان دین اسلام است که دیدگاه سیاسی خاصی دارند؛ چنانکه معتقدند که خداوند «صحابه» را برای حفظ رسالت و تبلیغ آن بعد از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم و نیز حفظ میراث سیاسی آنحضرت برگزیده است. صحابه میراث پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم را حفظ و به نسلهای آینده منتقل کردند. صحابه در نظر اهل سنت در بالاترین درجۀ صلاح و تقوا قرار داشتند و نقد و تردید در کردار آنان و تشکیک در نقلقولهایی که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم روایت کردهاند، بههیچوجه روا نیست. در اندیشۀ اهل سنّت برای دولتهای بعد از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم که به روش خلفای راشدین حکومت کرده باشد، عالیترین نمونۀ دولت اسلامی، دولت خلافت خلفای راشدین است که بعضی نیز آن را از مصادیق خلافت اسلامیِ ایدهآل میدانند. بسیاری از اهل سنت دوران خلفای راشدین را تا پایان دورۀ خلافت عمر بن عبدالعزیز، افضل مسلمانان، میدانند که ترتیب افضلیتشان به ترتیب دوران رهبری و حکومتشان است. یکی از نویسندگان اهل مصر در پاسخ این سؤال که آیا خلافت تاریخی تطبيق صحیحی برای نظریۀ دولت در اسلام است یا نه؟ نوشته است: «در این خصوص باید تأکید نمود که خلافت تاریخی مقداری از اندیشه فاصله گرفته است؛ اما تردیدی نیست که خلافت ابوبکر و عمر و خلافت عمر بن عبدالعزیز تطبیق دقیقی از تفکر اسلامی است». بدینسان، تطبیق درست مبادی اسلام در نظام سیاسی به نظر اهلسنّت منحصر در خلفای پیش گفته است؛ یا اینکه آنان حداقل بهترین نمونههایی هستند که اسلام را در حوزۀ نظام سیاسی بهصورت کامل تطبیق کردهاند.
در اندیشۀ اهل سنّت خلافت عبارت از جانشینی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم در حراست از دین و سیاست دنیاست. به اعتقاد اهل سنّت، خلفای پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم کوشش کردند که دولت همچنان بر بنیاد عقیده و الگویی که در عهد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم بود، استوار بماند؛ بنابراین، دولت در زمان رسولالله صلیاللهعلیهوسلم و خلفای راشدین بهگونهای بود که بین دو امر دین و سیاست اختلافی وجود نداشت؛ زیرا دولت بر پایۀ اعتقاد اسلامی برپا بود و شئون مردم وفق قرآن و سنت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم اداره میشد؛ اما پس از عهد خلفای راشدین، چهارچوبی از خلافت که بهتدریج شکل گرفت، بهطور تام و تمام اسلامی نبوده است.