از منظر حقوق بینالملل، حاکمیت یک دولت، در محور هویت آن است. مفهوم حاکمیت در اسلام محققان را به دردسر انداخته است؛ آنهم از زمانیکه ارتباط امپراتوری عثمانی با اروپا آغاز گردیده و خلافت عثمانی با امپراتوری روم مقدس مقایسه شده است. اصطلاحات مربوط به امپراتوری روم مقدس بهعنوان یک سنجۀ معیار در این میان نقش داشته که محققان برای بررسی نهادهای اسلامی از آن بهعنوان متر و اندازه استفاده کردهاند. هرچند در دوران سلطان عبدالحمید دوم برخی از مشکلات پیش آمد، اما نمیتوان حکومتش را یا بهطورکلی خلافت عثمانی را بیچونوچرا خلافت اسلامی دانست و بر آن هیچگونه تنقیص و تنقیدی وارد نکرد.
بههرحال، استفاده از اصطلاحات برآمده از یک بافت برای بررسی بافتی دیگر باعث سردرگمی دربارۀ شباهتها و تفاوتهای این دو نهاد، یعنی کلیسا و خلافت عثمانی، شده است. گفته شده که خلیفه هم پاپ بود و هم امپراتور؛ این قیاس گمراهکننده است. بهعلاوه، سبک حکومتداری خلافت عثمانی را نمیتوان تنها سبک یا شکل دولتی دانست که مسلمانان ملزم به تبعیت از آنان بودند و هستند.
«لئوپلد وایس» در بررسی این پدیده میگوید: «استفاده از اصطلاحات غیر اسلامی برای مفاهیم و نهادهای اسلامی بسیار گمراهکننده است.» ایدئولوژی اسلام، جهتگیری اجتماعی خاص خودش را دارد که از بسیاری جهتها با جهتگیری اجتماعی غرب مدرن متفاوت است و تنها در بستر و با ادبیات خاص خودش میتوان آن را بهدرستی تفسیر کرد.
بدون استثنا، هرگونه خروج از این اصل، نگرش شریعت اسلامی را نسبت به بسیاری از مسائل بحرانی زمان ما مبهم میسازد. شریعت اسلامی اعلام میکند که حاکمیت از آن خداست؛ خالق و قانونگذار او است. مشخصات این حاکمیت را میتوان به بهترین نحو با مطالعۀ قرآنکریم معین نمود و ابعادش را تحدید کرد؛ بهطور مثال: آیاتیکه در آنها با اصطلاحاتی به خدا اشاره میشود که بیانگر یکی یا برخی از جنبههای حاکمیت او است؛ چنانکه در این گزارهها میبینیم:
۱. «کار زمین و آسمان را اداره میکند.»
۲. «خجسته باد آنکه فرمانروایی همه به دست اوست و بر هر کار تواناست.»
۳. یا در این فرمان مشاهده میکنیم: «بگو بار خدایا، ای دارندۀ پادشاهی، به هر که خواهی پادشاهی دهی و از هر که خواهی بازستانی و هر که را خواهی ارجمند سازی و هر که را خواهی خوار گردانی. خوبی همه به دست تو است که همانا تو بر هر کار توانایی.»
درواقع، این آیات، نظیر چندین آیۀ دیگر است که تأثیری مستقیم بر جنبههای سیاسی دارند. آنها به حاکمیت بهعنوان مرجع قانونی و حکومتی غایی در عالم، زندگی و بشر اشاره دارند.