بدون تردید در بین همه مراحل عمر انسان، هیچ مرحلهای به اهمیت مرحله جوانی نیست. واژه جوان یادآور حیاتی پر از نشاط و همراه آن تلاش و کوششی در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. جوان مجموعهای از استعدادهای شکوفا شده و فشرده از نیروهای ذخیره شده آماده به کار و نام و عنوانش یادآور امیدها و آرزوهاست.
جوان سرمایهای بس بزرگ است که اشراف، حمایت واستفاده درست از آن میتواند، یک ملت، یک کشور و یک حکومت را متحول سازد و به پیشرفت و توسعه جامعه کمک نماید.
حفظ سرمایه یک ملت از نظرشما چه معنا و حسی دارد؟
هنگامی كه صحبت از «سرمايه» میشود، عموماً مفهوم اقتصادی آن به ذهن تداعی میشود؛ درحالی كه میدانيم ثروت به چند شاخه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… تقسيم شده است، ثروت اجتماعی همانند منابع انسانی، نيروی كار جوان و دانش و تجربيات افراد از سرمايههای آن به حساب میآيد و تماماً مستلزم محافظت و برنامهريزی برای توسعه و رشد است.
بنابراین، هرسرمایهای در دنیا نیاز به پاسداری و حفاظت دارد وگرنه خود از بین خواهد رفت و یا اینکه دشمنان آن را به یغما خواهند برد. حفاظت از سرمایه جزء اصولیترین قوانین منطبق با عقل انسانی است. بشر از بدو وجودش تا به امروز روشهای مختلفی را برای حفاظت از سرمایههای خود بکار گرفته است و همواره در این زمینه دنبال تکامل بوده و همیشه سعی نموده است که در این زمینه از خود ابتکار نشان دهد.
ملتهایی در تاریخ موفق بوده و به رفاه دست یافتندکه رهبری امور را به عهدهی جوانان گذاشته یا به جوان اعتماد و باورمندی داشتهاند.
سرمایهگذاری روی رشد استعداد جوانان، الگوسازی جوانان و متوجهسازی آنها به انجام مسئولیتهای خطیرشان، نقطهیی عطف در مشارکت معنادار جوانان در حفظ ارزشهای یک کشور است.
اگر به سطح توسعه و رفاه در تمام کشور نظر انداخته شود، بیشترین سهم، تلاش و قربانی در این راستا محصول کار جوانان بوده که با فداکاری و زحماتشان، برای نسلهای آینده راه و روش سازندگی و پیشرفت را به ارمغان گذاشتهاند. جوانان آگاه، شایسته، نخبه و متعهد به ارزشهای دینی و انسانی جامعه، سنگبنای یک جامعهی سالم و ارزشمند را میگذارند و استفادهی ابزاری جوانان، صدمهی منفی بر کشور و شایستگی خود جوانان میگذارد.
یکی از شاخصهای توسعهی انسانی سازمان ملل متحد که از طریق آن میزان توسعه و رفاه در کشورها ارزیابی میگردد، موجودیت جمعیت جوان است که یک عامل جدی تغییر، تحول و توسعه در تمام ابعاد پنداشته میشود.
کشورهایی که جمعیت جوانشان را مدیریت سالم نموده و از آن استفاده مثبت نمودند به رفاه و توسعه دست یافتند؛ اما کشورهایی که در این زمینه موفق نبودند، جمعیت جوان در آنها به یک چالش جدی برای ثبات و انکشاف اقتصادی – اجتماعی مبدل گردیده است.
از نظر جامعهشناسی، جوانان بهعنوان نیروی محرک و منبع انرژی مثبت نقش عمده و اساسی در تعیین جهتگیریها و توسعهی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع دارند و استفاده بهینه و کارآمد از این عنصر حیاتی باعث پیشرفت، صلح و امیدواری به آینده میگردد.
از بزرگترين سرمايههای هر كشور نيروی انسانی آن است و مهمترين نيروی انساني هر کشور را در نسل جوان آن میتوان جستجو نمود.
و از همه مهمتر آنکه، جوانان حلقه وسط انتقال تجربيات گذشتگان به آيندگان هستند.
راستی گاهی میشنویم که مردم میگویند که فلان دولت قوی است و فلان دارای قدرت اقتصادی و نظامی است، میدانید منشأ قدرتش از کجاست؟ طبعا هیچ دولتی بدون اسباب قدرت، قدرتمند نمیشود و بزرگترین پشتوانهٔ قدرت یک دولت، نیروی و قوت بشری است. اسلحه هرچند پیشرفته و متنوع باشد، تا وقتی کسی نباشد آن را بکار ببرد و از آن استفاده کند، نفعی ندارد.
دردآور آنکه در خواب زمستانی حاکمان مسلمان، دنیای غرب تمام پیشرفت و توسعه خود را مدیون جوانان آسیا و بویژه جوانان مسلمان است، آنان معنای توسعه و پیشرفت را خوب فهمیدهاند و میدانند که اسباب پیشرفت سرمایهگذاری روی جوان است. شاید یکی از علتهای جنگ افروزی در منطقه خاورمیانه کوچاندن اجباری جوانان بسوی غرب است تا هم منافعشان تأمین گردد و هم مسلمانان از ویژگیهای جوانان خود محروم گردد و هم جوانانشان با فکر غربی به کشورشان برگردند، یک تیر و چندین هدف؛ به همین سادگی!.
کاری که با توجه به آیه: ﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُم ۚ مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ [ آل عمران: 110] (شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شدهاید: امر به معروف میکنید و نهی از منکر مینمائید، و به خدا ایمان دارید.
و اگر اهل کتاب ایمان میآوردند؛ قطعاً برایشان بهتر بود، برخی از آنان مؤمنند و بیشتر آنان فاسق و نافرمانند.) این وظیفه مسلمانان بود که جوانان غربی را شکار میکردند و آنان را بسوی سعادت سوق میدادند، اما افسوس و صد افسوس که مسلمانان از جوانان خودشان نیز غافلاند.
آنچه مسلم است اینکه دنیای غرب با همهی بدیهای که درباره این مقوله دارد، بدون برنامه حرکت نمیکند. آنان هرجا ببینند خلأای ایجاد شده است بیدرنگ آن را پر میکنند، خصوصا اگر این خلأ در جامعه مسلمان باشد که در اینصورت رنگ مذهبی و انتقامی هم به خود میگیرد.
حالا با توجه به اهمیت جوانی و جوانان چه کسی و یا چه کسانی مسئولیت حفظ، بهرهگیری درست و رهنمایی آن را به عهده دارند؟!
جوانى قیمت ندارد و هر جوانى به تنهایى مساوى است با یک جهان بزرگ و یک معدن با ارزش، چه کسى باید آن را پاس بدارد؟!