خداوند كريم، انسان را با تمام زيباييها و خصوصياتش آفريد و به او اين شرف را اعطا كرد كه با ارادهاش، سرنوشت خود را رقم زند. این ویژگی انسان را به نام “ موجود با اراده ” شناسای میکند.
این ویژهگی به او امکان میدهد تا زندگی خود و دیگران را سامان دهد و دنیا را به مکانی مناسب برای زیستن تبدیل کند. علاوه بر این، انسان به عنوان موجودی با شرف و کلیدی این جهان پهناور محسوب میشود و با لقب “اشرف مخلوقات” مسؤولیتهای بزرگی بر دوش او گذاشته شده است که باید به انجام رساند. اما در این مسیر، موانعی نیز بر سر راه انسان وجود دارد که در صورت غفلت و بیخبر بودن از آنها، ممکن است به لجنزار بیفتد و در نتیجه، زندگیاش به بار سنگینی تبدیل شود و در نهایت به شکلی خستگیآور به پایان برسد.
با این حال در کنار این که در دل هر انسانی، نور عقل و اندیشهای نهفته است که او را از تاریکیها به روشنیها میکشاند. خداوند مهربان و آگاه، برای ساماندهی به زندگی بشر و هدایت او به سوی کمال و آرامش، کتابی مقدس و الهی نازل کرد. این کتاب به سان چراغی در ظلمت، راه را از بیراهه باز مینمایاند و با میثاقی نورانی، دلها را به سوی حقیقت فرا میخواند.
آنگاه که انسان با دستان پرتوانش به این کتاب دست یازد و به مضامین آن تأمل کند، از قید و بندهای ملالآور میرهاند و به باغی از امید و اطمینان میرسد. همچون گلی در بهار، زندگیاش را سرشار از زیبایی و نشاط میسازد و با گامهایی استوار و مطمئن به سمت آرزوهایش پیش میرود. به راستی که علم و حکمت نهفته در آن کلام مقدس، همچون نوری در دل شب، انسان را در جستوجوی آرامش و شناخت خود یاری میکند.
اینها در قدم نخست دارای یک شخصیت محکمی میباشند که دغدغه های روزگار قامت شان را خم ساخته نمیتواند و با شرایط و حالتهای مختلفی زندهگی بسیار هوشمندانه و مدبرانه سازگاری میکنند. این توان و انرژی آنها از یک منبع کاملا قوی و محکم سر چشمه میگیرد که میتوان آن را ” نیروی بلند قرآن ” نامید. نهایتا این طیفی از مردم در ابعاد مختلف زندهگی خود مؤفق میباشند.
اینها چالشها و ماجراها را غنیمت شمرده از آنها به حیث پله استفاده میکنند و به سوی خوشبختی و راحتیهای روحی و معنوی صعود میکنند.
در سوی دیگر گروه رویگردان از این دستورهای زندگی ساز قرار دارد. گروهی که با مادهپرستی و سطحی نگری به معنای زندگی، زنده گی خود را مخروبهی ساختند که بیرون رفتن از آن بسی مشکل و دشوار است.
پرسشی که در اینجا باید مطرح شود این است که چه فرقی میان این دو گروه موافق و مخالف وجود دارد، و دقیقا کجای کارشان مشکل دارد؟
مفکورۀ معمول در قسمت شکست و افسردهگی جوانان تا حدود زیادی مشکلات اقتصادی پنداشته میشود، یعنی امروزه اکثراً پول و ثروت اندوزی ها را دغدغهی اساسی جوانان میپندارند و میگویند : در صورت عدم موفقیت جوانان در این زمینه ممکن صدمات روحی شدیدی را متقبل شوند. تا حدودی این امکان وجود دارد و پذیرفتنی است اما این که همه جوانان فقط برای پول و امکانات مادی گوشه نشین شده و افسرده باشند، چیزیست غیر ممکن.
پول و ثروت نمیتواند کسی را خوشبخت( که آرامش اصل آن هست) بسازد. در حالیکه میتواند آسایش نصیب کند اما آسایش با آرامش فرق دارد. ولی این طرف افرادی هم هستند که با امکانات بسیار ناچیز هم زنده گی خود را میسازند و هم خوشبخت میشوند.
در میانِ گروهی که فاتح زندهگی میشوند و گروهی که نمیتوانند کشتی زندهگیشان را از امواج کوچک مشکلات مادی نجات دهند موردی وجود دارد مشترک، و آن اصول و شیوه ای است که برای زنده گی کردن انتخاب می کنند. افرادی که شیوهی نادرست را برای خود انتخاب کردند، به بنبستها و مشکلات برخوردند، و افرادی که اصول و شیوه درست زنده گی را برگزیدند. مؤفق شدند و از خود افسانهی بس حیاتی به جا گذاشتند.
پس برای اینکه یک زندهگی موفق و خوشبخت داشته باشیم باید
۱- زنده گیفردی
۲-زنده گیفامیلی
۳-زنده گی اجتماعی
را با این رهنمون های سازنده که بسان آب زلال و نسخهی درمانی زندگی میماند همگام و همخوان بسازیم. از این رو در این مقاله و سلسه های آن ما تلاش میکنیم روی این رهنمود های حیاتی قلم بزنیم و دست گمگشتهگان و سرگردانهای زندگی را به سوی راه نجات بگیریم.