چنانچه قبلاً در بخشهای گذشته بحث شد، حضرت خالد رضیاللهعنه با توانایی و استعداد خداوندی توانست در اماکن مختلف و میادین متفاوت، در مقابل دشمن ایستادگی کند و پرچم پرخیروبرکت اسلام را در گوشه و کنار جهان به اهتزاز درآورده و نام بزرگ اسلام را در هر جا منتشر ساخت.
اکنون در بخش پایانی میخواهیم گذری کوتاه به مهارتهای جنگی حضرت خالد رضیاللهعنه داشته باشیم و سپس بحث را با ذکر وفات ایشان به پایان برسانیم.
مهارتهای جنگی و استعدادهای خداوندی حضرت خالد رضیاللهعنه بر هیچ کسی پوشیده نیست؛ اما همۀ آن تواناییها و نبوغ وی در قالب ساماندهی و سازماندهی لشکریان اسلام به طور گذرا بیان شد. لذا شاید برخی از افراد، این امر را درک نکرده باشند که شخصیت حضرت خالد رضیاللهعنه بالاتر و والاتر از این است.
خالد در میادین نبرد در جاهای مختلف
اولین نشانۀ مهارت جنگی خالد، قبل از اسلام، در جنگ احد رخ داد؛ چنانکه او متوجه نقطۀ ضعف مسلمانان شد و به هنگام شتاب آنها برای جمعکردن غنایم، از پشت سر بر آنها هجوم برد و همه را شکست داد؛ به طوری که تمام غم و اندوه مشرکین را به شادی و سرور تبدیل نمود.
در غزوۀ موته، هنگامیکه روحیۀ تمام لشکریان خراب میشود و همه ناامید و نادم هستند و از جنگ دل میزنند، حضرت خالد رضیاللهعنه دوباره به لشکریانش روحیه میدهد و آنها را جهت مقاومت در مقابل دشمن تشویق میکند و جنگ را به نفع خود سوق میدهد؛ و مانند فرماندهان بزدل کفار میدان جنگ را رها نمیکند و پا به فرار نمیگذارد.
هنگامیکه موقعیت خالد در جنگ یمامه را مدنظر قرار میدهیم، ملاحظه میکنیم که در برابر سپاهی ایستادگی میکند که چندین برابر لشکر اسلام است. در آن زمان جنگ بسیار شدت گرفت، مسلمانان نوبت به نوبت جام شهادت را مینوشیدند و روحیۀ مجاهدین ضعیف شده بود. در آن هنگام خالد با یاری الله متعال از استعداد خداوندی و هوشیاری خویش بهره میگیرد و همۀ مجاهدین را به چالشی میکشاند که هیچ یک جرأت فرار را به خود نمیدهد؛ چنانکه او در میان سپاه اسلام فریاد میزند که هر قوم از قوم دیگر جدا شود تا بدانیم که نقطۀ ضعف ما کدام طرف است و کدام افراد در صفوف ما خلل وارد میکنند. با این روش هر یک کوشش میکرد تا به خوبی بجنگد و از میدان فرار نکند تا مبادا نشانۀ ضعف بهسوی او ظاهر گردد. لذا به همین طریقه توانستند بر علیه دشمن اسلام، مسیلمۀ کذاب، پیروز شوند.
اگر ما جنگ خالد با ایران را در نظر بگیریم، واقعاً بسیار دشوار و مشکل بوده است که خالد خود را با یک امپراتوری ابرقدرت جهانی روبهرو کرده است. چنانکه خلیفۀ اول مسلمانان به او دستور میدهد تا جهت فتح سرزمین عراق به آن دیار برود و آن را از چنگال ایرانیان درآورد. حضرت خالد رضیاللهعنه فوراً به آنجا میرود و به فرمانده بزرگ ایران در عراق به نام هرمز نامهای مینویسد و او را تهدید میکند و هیچ خوف و باکی ندارد و اعتمادش کاملاً به الله متعال است.
اینگونه نامهها را هرمز به باد مسخره میگرفت و نمیدانست که خالد در نیت خود مصمم است. لذا هنگامی که رزمندگی حضرت خالد رضیاللهعنه در مناطق عراق را مشاهده میکند، بهترین و مجهزترین لشکری را که خالد به ظاهر از آن محروم است، آماده میسازد و برای جنگ با خالد به میدان میآید. در این وقت هر دو لشکر به هم میآمیزند و خالد همانند شیر ژیان دشمن خود، هرمز را شکار میکند و او را به قتل میرساند.
ماهها را حضرت خالد رضیاللهعنه با لشکریانش در سرزمین عراق سپری میکند و منطقه به منطقه، شهر به شهر را فتح میکند و سپس خود را به امپراتوری ایران نزدیک مینماید. ایران از ترس حملۀ خالد لرزه به اندام شده بود؛ ولی فوراً پیغام خلیفه میآید که خالد باید عراق را ترک کند و به یاری برادران خود به شام برود. او نیز جانشینهای خود را در مناطق فتح شده میگمارد و با تعدادی از سپهسالاران لشکرش به شام میرود.
هنگامیکه خالد عراق را ترک میکند تا با امپراتوری روم، قدرتی بزرگتر از ایران، روبهرو شود، در مسیر راه با کویری طولانی برخورد میکند. اما توکل و یقینش به الله متعال کامل است، لذا از گرسنگی و تشنگی باکی ندارد و از همان کویر گذر میکند. در مسیر راه به شام، با گروه بزرگی از دشمن برخورد میکند و همه را تارومار میکند تا اینکه خود را به شام میرساند. در آنجا میبیند که مسلمانان متفرق میجنگند و اتحاد چندانی در میانشان نیست. لذا همه را جمع میکند و با جرأت کامل در میانشان سخنرانی میکند و پیشنهاد میدهد که هر یک از فرماندهان به نوبت در روزهای متفاوت بجنگند. اولین نوبت را به خود اختصاص میدهد و تمام صفهای مجاهدین را نظم میدهد و هر یک را به یک گوشهای میگمارد. سپس جنگ را شروع میکنند و پیروزی را از آن خود مینمایند.
حضرت خالد رضیاللهعنه توانست در زمان خلیفۀ اول، کارنامههای فراوانی از خود بجای بگذارد و بسیاری از مناطق شام را از لوث رومیان پاکسازی نماید و آنها را مجبور به فرار کند. سپس ایشان به مناطق دیگر شام مانند حمص و مرج روی آورد و آن دیار را نیز در عهد خلافت خلیفۀ دوم مسلمانان فتح کرد و همه را تحت سیطره و فرمانروایی اسلام درآورد.