در آخر محرم سال 37 هجرى حضرت على (رضىاللهعنه) به لشكر خود دستور داد كه از فردا اول ماه صفر جنگ سرنوشتساز آغاز خواهد شد، و به مَرْثَدْ بن حارث جشمى دستور داد تا به اهل شام اعلام دارد: امیر مؤمنان به شما مىگوید كه به شما تا حال فرصت دادهام تا به حقیقت رجوع كنید و اقامه حجت كردم و شما پاسخ مثبت ندادید، از این به بعد عهدى بین من و شما نیست. با این اعلام اهل شام آماده شدند، حضرت على (رضىاللهعنه) ضمناً اعلام كرد اگر از طرف مقابل كسى فرار كرد، مورد تعقیب واقع نشود، مال و اشیاء افراد مجروح تصاحب نشود، اجساد كشتگان مورد مثله قرار نگیرند، به زنان تعرض نشود گر چه ناسزا بگویند حضرت امیر معاویه نیز دستوراتى از این قبیل براى سپاه خود صادر كرد.
صبح چهارشنبه یكم صفر جنگ آغاز شد، سپاه شام به فرماندهى حبیب بن مسلمه فهرى و سپاه كوفه به فرماندهى مالك اشتر وارد میدان كارزار شدند. جنگ از صبح تا شام ادامه یافت امّا هیچ گروهى بر دیگرى غالب نشد.
روز دوّم از طرف حضرت على (رضىاللهعنه) هاشم بن عتبه، با لشكر سوار و پیاده به میدان مبارزه آمد، از طرف اهل شام ابوالاعور سلمى مقابله كرد، جنگ تا شام ادامه یافت امّا باز هم هیچكدام از طرفین بر دیگرى غلبه نیافت.
روز سوم از سپاه حضرت على (رضىاللهعنه) عمار بن یاسر و از سپاه حضرت معاویه (رضىاللهعنه) عمرو بن عاص وارد جنگ شدند. عمار بن یاسر در قسمت آخر روز با حمله شدیدى عمرو بن عاص را وادار به عقب نشینى كرد، امّا باز هم از فتح و شكست خبرى نبود.
روز چهارم، عبیداللّه بن عمر از طرف سپاه حضرت معاویه و از طرف حضرت على فرزندش محمد بن حنفیه با لشكرهاى خود وارد میدان جنگ شدند، هنگام ظهر عبیداللّه بن عمر شخصا محمد بن حنیفیه را به مبارزه طلبید. محمد بن حنیفیه با شور و حماسه حركت كرد، امّا حضرت على (رضىاللهعنه) او را برگردانید.
روز پنجم، عبداللّه بن عباس از طرف سپاه حضرت على (رضىاللهعنه) با ولید بن عقبه از لشكر شام وارد نبرد شد.
روز ششم از طرف لشكر حضرت معاویه، ذوالكلاع حمیرى با قیس بن سعد انصارى از لشكر حضرت على، و روز هفتم، از طرف شامیها حبیب بن مسلمه و از طرف دیگر مالك اشتر مجدداً به مقابله پرداختند. جنگ و خونریزى از صبح تا شام با شدّت ادامه یافت امّا هیچكدام نتیجهاى به دست نیاوردند.
در عصر روز چهارشنبه حضرت على (رضىاللهعنه) و حضرت امیر معاویه (رضىاللهعنه) شخصاً لشكرهاى خود را براى جنگ آماده كردند. در این روز جنگ از بقیه روزها شدیدتر بود ولى باز هم فتح وشكست نصیب هیچكدام از طرفین نشد.
این جنگ هفت روزه كه در آن هر روز از لشكرهاى طرفین سپه سالاران جدیدى وارد میدان مىشدند و اظهار شجاعت و حماسه مىنمودند در حق اسلام و مسلمین بسیار منحوس بود، زیرا شمشیرهاى مسلمانان بر گردنهاى یكدیگر فرود مىآمد. و دشمنان اسلام نظارهگر صحنههاى دلخراش بودند، امّا دو روز بعدى از این هفته نیز منحوستر واقع شدند.
دو روز آخر جنگ صفین
بعد از یك هفته جنگ و درگیرى بالاخره در تاریخ 8 صفر روز پنج شنبه سال 37 هجرى طرفین خود را براى جنگ سرنوشت ساز آماده كردند. حضرت على به لشكر خود دستور داد تمام شب به دعا و مناجات و تضرع مشغول شوند. در این روز بعد از نماز فجر حضرت على (رضىاللهعنه) با تمام لشكرش بر اهل شام حمله آور شد، در این حمله خود حضرت على (رضىاللهعنه) در قلب لشكر قرار داشت. بزرگان بصره و كوفه و اهالى مدینه و اغلب انصار و تعدادى از بنو خزاعه و بنو كنانه نیز در همین قسمت از لشكر قرار داشتند.
ریاست میمنه به دست عبداللّه بن بدیل بن ورقاء خزاعى سپرده شده بود؛ هر قبیلهاى در جایگاهى مخصوص تحت فرماندهى جداگانهاى با پرچم مخصوص خود آماده باش بود؛ عمار بن یاسر مسئولیت حماسه سرایان و قاریان را بهعهده داشت. قیس بن سعد و عبداللّه بن یزید نیز در همین قسمت مأموریت داشتند.
حضرت امیر معاویه در خیمه خود از مردم بر مرگ بیعت گرفته بود. در لشكر وى مسئولیت میسره به حبیب بن مسلمه فهرى و مسئولیت میمنه بهعهده عبیداللّه بن عمر بود.
نخست میمنه لشكر حضرت على (رضىاللهعنه) جلو رفت. عبداللّه بن بدیل خزاعى فرمانده میمنه بر حبیب بن مسلمه فهرى حمله كرد، این حمله گرچه بسیار شدید بود امّا نهایتاً بهنفع لشكر شام تمام شد، عبداللّه بن بدیل رزمندگان تحت فرماندهى حبیب بن مسلمه را وادار به عقب نشینى كرد.
وقتى حضرت امیر معاویه از جاییكه داشت بیعت مىگرفت حالت لشكر خود را مشاهده كرد فوراً به اطرافیان خود دستور حمله داد. آنها چنان حمله كردند كه عبداللّه بن بدیل فقط با دویست یا سیصد نفر باقى ماند و بقیه نفرات وى فرار كردند؛ فراریان خود را به جایگاه حضرت على رساندند. ایشان با دیدن این حالت، فوراً سهل بن حنیف را با اهل مدینه براى كمك به عبداللّه بن بدیل دستور حركت داد. لیكن لشكر شام اجازه نداد سهل بن حنیف خود را به عبداللّه بن بدیل برساند. دیرى نگذشت كه عبداللّه بن بدیل با همراهانش توسط لشكر شام بهشهادت رسیدند.
در قسمت میسره نیز وضعیت مشابهى پیش آمده بود، زیرا به جز قبیله ربیعه كه پا برجا باقى ماند بقیه فرار كردند، حضرت على (رضىاللهعنه) با دیدن این منظره، فرزندانش حضرت حسن، حسین و محمد را براى كمك ربیعه روانه كرد.
به مالك اشتر دستور داد كه به فراریان میمنه بگوید: «أین فراركم من الموت الذى لاتعجزوه الى الحیاة الّتى لاتبقى لكم». (از مرگ به کجا فرار مىكنید در صورتیكه نمىتوانید آن را به وسیله زندگى ناپایدار برگردانید.
اشتر سوار بر اسب شده پیام حضرت على را به فراریان میمنه ابلاغ كرد و با صداى بلند غیرت آنها را تحریك نمود. آنگاه خودش با همراهى آنان براى مقابله با لشكر شام آماده شد.