چنانچه در مقالات گذشته یادآرو شدیم، خداوند متعال رهبری بشریت و حمل رسالت جهانی را بر دوش خاتم الأنبیا گذاشته است و این مسئولیت بعد از ایشان بر دوش امت مسلمه گذاشته شده است.
اگر حیات مبارک پیامبر اسلام ﷺ بررسی شود، میبینیم که چه مصایب و مشکلاتی را برای پیشبرد و به ثمر رسانیدن این درخت نوپا تحمل فرمودند و بعد از ایشان ﷺ امت مسلمه در قرون اول هجری در رسانیدن این پیام جهانی به بشر سنگ تمام گذاشته و چه ایثارهایی از خود در تاریخ اسلام به ثبت رسانیدند، کارنامهای که پیروان هیچ آئینی در طول تاریخ بشر نتوانستهاند ارایه کنند.
کلمات کلیدی: محمد ﷺ، امت مسلمه، تورات، انجیل، زبور و عیسی.
بدون شک بشارتها و دلایل روشن و زیادی بر نبوت و رسالت جهانی حضرت محمد ﷺ در قرآن و کتب انبیاء قبلی، وجود دارد که همگی بر رسالت ابدی حضرت ﷺ و بر اینکه انبیاء گذشته امتهای خود را به آمدن پیامبر اسلام بشارت دادهاند دلالت دارند، چنانچه خداوند متعال میفرماید: «وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ» [اعراف: 156-157]؛ (و رحمت من همه چیز را در بر گرفته است، پس آن را برای کسانی مقرر خواهم داشت که پرهیزگاری کنند و زکات بدهند و به آیات من [کتابهای آسمانی و نشانههای جهانی] ایمان بیاورند و به کسانیکه از فرستادة خدا محمد ﷺ پیروی میکنند، پیامبری که وصفش امی [ناخوانده] است آن پیامبری که صفاتش را در تورات و انجیل نوشته شده مییابند.)
بنابراین، نبوت و رسالت جهانی پیامبر اکرم ﷺ امری قطعی و یقینی است که گمان و تردید در آن جایز نیست؛ زیرا گمان، یقین را دفع نخواهد کرد، درحالیکه روایات و آیات بسیاری است که اوصاف و فضایل ایشان ﷺ در آن ذکر شدهاند و همچنین در کتابهای انبیاء گذشته منقول و مشهور است.
آیة ذیل یکی از آیاتی است که به این موضوع میپردازد و به بیان اینکه خداوند متعال بر این امر از پیامبران گذشته عهد و پیمان گرفته است آشکارا سخن میگوید، آنجا که میفرماید: «وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَىٰ ذَٰلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ» [آلعمران: ٨١]؛ (و آنگاه كه خداى تعالى پيمان مؤکد گرفت از پيامبران، به این مضمون كه آنچه دادم شما را از كتاب و علم، باز بيايد به شما پيامبرى باور كنندة آنچه با شماست [کتابهای آسمانی قبل از او] البته ايمان آريد به او و وی را يارى دهيد، بعداً خداوند فرمود آيا اقرار كرديد و گرفتيد بر اين كار عهد مرا [قبول كرديد؟] گفتند [پیامبران] اقرار كرديم، خداوند فرمود؛ پس گواه باشيد [يعنى با يكديگر] و من با شما از گواهانم.)
در احادیث وارده در این باره ابن کثیر از حضرت علی و ابن عباس رضیاللهعنهما روایت میکند که خداوند متعال هیچ پیامبری را مبعوث نمیکرد؛ مگر اینکه از آنها عهد میگرفت به این مضمون که وقتی محمد ﷺ به پیامبری مبعوث شد و شما (پیامبر) زنده بودید باید که بر ایشان ایمان بیاوری و آن را نصرت برسانی و همچنین بر او دستور داده میشد تا از امت خویش هم این پیمان را بگیرد که وقتی محمد ﷺ به پیامبری مبعوث شد و شما زنده بودید باید که برایشان ایمان بیاورید و ایشان را نصرت برسانید.
و از حضرت طاؤس روایت شده است که آیة «وَإِذْ أَخَذَاللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ» متعلق به اهل کتاب (یهود و نصاری) است، خداوند از آنان پیمان گرفته است که به حضرت محمد ﷺ ایمان آورند و او را تصدیق کنند.
بنابراین، حضرت محمد ﷺ سرور تمام انبیاء است و روز قیامت تمام پیامبران زیر پرچم او قرار خواهند گرفت، چنانکه در شب اسراء و معراج در مسجد الأقصی امام آنها در نماز گردید.
ایشان ثمرۀ دعای حضرت ابراهیم علیهالسلام هستند. خداوند متعال در قرآن کریم خبر داده است، هنگامی که ابراهیم علیهالسلام و فرزندش اسماعیل علیهالسلام پایههای خانة کعبه را بالا میبردند، در این اثناء دعا کردند: «ربَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ ءَايَتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» [بقره: ۱۲۹]؛ (ای پروردگار ما در میان آنان از [اولاد ما] پیغمبری از خودشان برانگیز تا آیات تو را برایشان بخواند و کتاب [قرآن] و حکمت [اسرار شریعت و مقاصد آن را] برایشان بیاموزد و آنان را از شرک و اخلاق ناپسند، پاکیزه نماید و بیگمان تو عزیز و صاحب حکمتی و بر هر چیز توانا و هر کار تو بنابر مصلحت و حکمت است.)
طبری از سدی و ربیعه و غیره نقل کرده است که مراد از «رسولاً» در آیه مذکور حضرت محمد ﷺ میباشد. همچنین طبری از ابوالعالیه روایت میکند که چون ابراهیم علیهالسلام این دعا را خواند، به او گفته شد «دعای تو مستجاب گردید، این پیغمبر در آخر زمان مبعوث خواهد شد».
در تأکید این خبر خود رسول الله ﷺ میفرماید: آنگونه که أبوامامه روایت میکند که من گفتم ای پیغمبر ابتدای کار شما چگونه بود؟ فرمودند: من دعوت ابراهيم علیهالسلام هستم و بشارت عیسی علیهالسلام نیز هستم و مادرم نوری در خواب دیده است که از او خارج شده و تمام قصرهای ملک شام را منور کرده است.
ایشان بشارت سیدنا عیسی علیهالسلام است و در مورد بشارت حضرت عیسی علیهالسلام خداوند متعال میفرماید: «وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ» [صف: 6]؛ (و بهخاطر داشته باش زمانیکه عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا بهسوی شما هستم و تصدیق میکنم تورات را که پیش از من آمده و مژده میدهم پیامبری که بعد از من میآید و نام او احمد است.)
یعنی تورات که قبل از من بوده هم بشارت داده است به آمدن ایشان؛ همچنین من در ضمن تصدیق تورات، دوباره بشارت میدهم به قدوم مبارک ایشان که بعد از من میآید. بلی این سیدنا عیسی علیهالسلام است که به عنوان آخرین پیامبر در بنی اسرائیل بلند شده و بشارت میدهد به آمدن پیامبری به نام «احمد» که خاتم الأنبیا است و بعد از او رسالتی و نبوتی نیست.
در مورد نامهای پیامبر ﷺ روایت آمده است که فرمودند: «من اسمهایی دارم، من محمد هستم، من احمد هستم، من محامی هستم که خداوند کفر را بهوسیلة او محو میکند، من حاشر هستم که مردم به پای من جمع میشوند (یعنی پیامبر آخر الزمان هستم) و من پیشوا هستم».
بشارتها در تورات
امام بخاری در کتاب صحیح خود روایت میکند که عطا بن یسار «تابعی» میگوید: «من با عبدالله بن عمرو بن العاص رضیاللهعنه ملاقات کردم و از او خواستم ویژگیهای پیامبر اسلام ﷺ را که در تورات موجود است، برای من توصیف کند، او گفت: بلی به خدا قسم صفات و ویژگیهای او در تورات همان است که در قرآن ذکر شده است: «ای پیغمبر ما تو را به عنوان گواه و مژدهرسان بیمدهنده و حفاظتکنندۀ امیها فرستادیم، تو بنده و رسول من هستی و تو را متوکل بر خدا نام نهادهام.»
ایشان بد اخلاق و خشن نبوده، صدای خود را بلند و بدی را با بدی دفع نمیکنند؛ بلکه عفو میکند و میبخشد، و خداوند او را هرگز وفات نمیدهد تا اینکه به سبب او ملت کج را راست کند، همه كلمۀ «لا إله إلا الله» بگویند و به سبب او چشمهای کور و گوشهای ناشنوا و دلهای بسته را باز میکند.
امام شیبه این روایت را از کعب احبار آورده است که در تورات نقل شده است: «صف آنها (محمد ﷺ و امت او) در نماز و در جهاد مستقیم است، منادی (مؤذن) ایشان در نیمه شب، در جو آسمان ندا میکند و آنها صدایی دارند که مانند صدای زنبور عسل است (در وقت تلاوت قرآن) ولادت او در مکه و هجرت او در مدینه و ملکش به شام خواهد بود.»
همچنین در تورات آمده است: «پیامبری را از میان برادرانشان برای آنان مبعوث و سخنان خود را در دهان او القاء میکنم؛ پس به هر چه او را توصیه کنم برای آنها بیان میکند.»
علماء میگویند: «مراد از این پیغمبر، محمد ﷺ است که قرآن بر او وحى گردیده است و ایشان آن را حفظ نموده و برای مردم بیان کرده است. همچنین آمده است: مراد از برادرانشان، فرزندان اسماعیل علیهالسلام میباشند از خود بنی اسرائیل (فرزندان یعقوب علیهالسلام) و بعد از موسی علیهالسلام هیچ پیغمبری مانند او که شریعت مستقلی داشته باشد، در میان بنی اسرائیل نیامده است.»
و در تورات آمده است: «خداوند از طور سيناء (کوه طور) تجلی کرد و از ساعید (روستای ناصره) طلوع نمود و استعلاء پیدا کرد و از کوه فاران درخشان شد.»
علماء گفتهاند: «آمدن یا تجلی کردن خدا بر کوه طور مراد از نبوت موسی علیهالسلام است و طلوع کردن از ساعيد (ناصره) اشاره به ظهور عیسی و نازل کردن انجیل است و ساعید در سرزمین مقدس و روستای ناصره در نزدیکی آن واقع شده است که پیروان مسیح علیهالسلام را به نام همین روستا (ناصره) نصاری میخوانند و مراد از استعلاء بر کوه فاران کوه مکه، کوه غار حرا ظهور و نبوت محمد ﷺ است.»
خلاصه اینکه یهود میدانستند که محمد ﷺ آخرین پیغمبران است؛ لیکن به سبب کینه و حسد، رسالتش را انکار کردند.
چنانکه خداوند میفرماید: «الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَعْرِفُونَهُ، كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ ليَكْتُمُونَ الْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» [بقره: ۱۴۶]؛ ترجمه: آنان که برایشان کتاب دادهایم او را (محمد ﷺ ) خوب میشناسند؛ همانگونه که پسران خود را میشناسند و برخی از آنان بیگمان حق را (صفات پیامبر را) پنهان میدارند، درحالیکه حق را میدانند.
چنانچه يهود قبل از بعثت رسول الله ﷺ مردم را به رسالت وى مژده میدادند و به عرب مدينه كه اهل شرك بودند به گونهای تهديدآميز میگفتند: «زمان بعثت پیامبر نزدیک است، ما از او پيروی نموده و شما را مانند قوم عاد و ارم، خواهيم كشت»؛ ليكن چون محمد ﷺ به ييامبری رسيد، عرب مدينه رسالتش را پذيرفتند و يهود از روى حسد و كينه آن را انكار كردند.