نویسنده: ابوریان عزیزی

دلایل و حکمت‌های مباح‌بودن چندهمسری

دلیل هفتم: مرد اکثر وقت‌‌ها جهت امرار معاش و تجارت در مسافرت است و بخشی از کاروبارش در شهری دیگر است و این مرد برای تجارت و یا کاروبارش مجبور می‌شود وقت‌های زیادی در آن شهر بماند و از طرفی هم نمی‌تواند همسرش را با خود ببرد و این طبیعی است که در این مدت نیاز جنسی برای او پیش می‌آید و این فرد هم دو راه بیشتر ندارد، یا اینکه در جست‌وجوی زنی باشد تا به صورت نامشروع با او رابطه داشته باشد و یا اینکه همسری دیگر برای خود برگزیند، چون هیچ مشکل مالی‌ای هم ندارد و از نظر جسمی‌ هم سالم است و هر آدم هوشیاری می‌داند که گزینه‌ی‌ دوم صددرصد بهترین راه‌حل است.
دلیل هشتم: بعضی وقت‌ها شوهر در انتخاب اولش شکست می‌خورد و همسری را انتخاب می‌کند که همیشه با او سر جنگ دارد و شوهر هم به خاطر بداخلاقی همسرش در تنگنا قرار می‌گیرد و از او دل‌زده می‌شود و هیچ تمایل و رغبتی به او پیدا نمی‌کند و زندگی به کام او تلخ می‌شود و حتما شوهر تصمیم می‌گیرد که ازدواج بکند؛ زن، وقتی این حالت را می‌بیند راضی می‌شود که شوهرش برود زن دوم را بگیرد؛ ولی او  را طلاق ندهد و او را در نکاح خود نگهدارد.
دلیل نهم: نظام چندهمسری به زنان بیوه و مطلقه فرصت دوباره سروسامان گرفتن را می‌دهد و اگر «چندهمسری» جواز نمی‌داشت، شاید هیچ مردی راضی نمی‌شد که زن مطلقه را به عنوان تنها همسرش انتخاب بکند؛ بلکه طبیعت مردها به گونه‌ای است که ابتدا دختر باکره را به نکاح در می‌آورند و زنان مطلقه و یا بیوه را به‌ عنوان همسر دوم انتخاب می‌کنند.
دلیل دهم: بعضی وقت‌ها اتفاق می‌افتد که همسر فعلی این مرد، سرد مزاج بوده و هیچ تمایلی به مسایل جنسی ندارد؛ پس راه‌حل چیست؟ آیا این مرد، این زن را طلاق بدهد و زنی دیگر بگیرد و یا اینکه زن دوم را بگیرد و این زن را هم داشته باشد؟
دلیل یازدهم: در هر جامعه‌ای از جوامع بشری، آمار زنان از آمار مردان بیشتر است. در زاد و ولدها دختران بیشتری نسبت به مردان به دنیا می‌آیند و در یک خانه تعداد مردان نسبت به زنان کمتر است و اگر سرشماری صورت بگیرد و یک گروه بیایند مردان را سرشماری کرده و گروه دیگری زنان را سرشماری کنند؛ در نتیجه، معلوم خواهد شد که آمار زنان از مردان بیشتر است.
دلیل دوازدهم: مردان بیشتر از زنان در معرض مرگ‌ومیر قرار دارند و موقعیت‌های شغلی مردان خطرناک‌تر هستند؛ اگر طیاره‌ای سقوط می‌کند اکثریت کشته‌شدگان مردها هستند و همین‌طور اگر ماشین و یا قطاری منحرف می‌شود و کشتار می‌دهد، آمار مردان در میان کشته‌ها بیشتر است و اگر کشتی‌ای غرق می‌شود، باز هم آمار تلفات مردها بالا است؛ چون اکثر مردها برای امرار معاش بیرون می‌روند و اکثر زنان در کنج خانه بوده و خانه‌نشین هستند و چندان در معرض مرگ قرار ندارند و از مکان‌هایی که امکان مرگ در آن‌ها  زیاد است، دور هستند.
اگر جنگی‌ در منطقه‌ای رخ می‌دهد اکثر مردها کشته می‌شوند؛ چون  مردها هستند که در قلب معرکه قرار دارند و در کشورهایی که آتش جنگ در آن شعله‌ور است، مردها کشته شده و زنان زیادی بدون سرپرست می‌مانند؛ چون در همین جنگ‌ها و ترورها پدران، همسران و سرپرستان خویش را از دست می‌دهند.
سرشماری‌های بعد از جنگ جهانی دوم نشان می‌دهد که در اکثر کشورهای درگیر جنگ، آمار زنان به صورت چشم‌گیری نسبت به مردان بالا رفته بود، تا جایی‌که آمار زنان هفت برابر آمار مردان گشته بود؛ پس اگر هر مرد با یک زن ازدواج می‌کرد تکلیف بقیۀ زنان چه می‌شد؟
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version