نویسنده: عبیدالله نیمروزی
خاندان مجددی در کابل
علما و مشایخ پیوسته در پایتخت و نواحی آن مشغول به علم، تدریس، ارشاد و دعوت الی الله بودهاند. در یکی از نواحی شهر کابل که معروف به «قلعۀ جواد» است، مقبرههایی وجود دارد که منسوب به بزرگان خاندان مجددی میباشد. بعضی از مشایخ این طایفه بسیار معروف بوده که شهرت آنان از حد و مرز افغانستان گذشته است. شیخ مولانا فضل عمر مجددی معروف به «شیرآغا» و ملقب به «نورالمشایخ» دارای معتقدین و مریدان بیشماری است که از آن جمله صدها نفر در هند و پاکستان هستند.
برادر ایشان، شیخ محمد صادق مجددی، سفیر سابق افغانستان در خاور عربی و عضو مؤسسین «رابطة العالم الاسلامی» نیز در بلاد عربی مشهور و معروف است و به سبب جایگاه علمی و اصلاحی و عنایت ویژهاش به قضایای عالم اسلامی بسیار محبوب میباشد. وی در انقلابی که منجر به خلع امانالله خان و روی کار آمدن نادرخان شد نقش بهسزایی داشته است.
از قلعۀ جواد دیدن کردیم، قسمتی از آن به طلاب علوم دینی اختصاص داشت؛ مسجد آن مملو از نمازگزاران بود و مدرسۀ آن با حضور طلاب رونق خاصی داشت. برادر ارجمندِ شیخ محمد ابراهیم مجددی، نائب و جانشین پدرش (نورالمشایخ)، ما را مرهون احسان خود قرار داد و چندین بار جهت ملاقات به هتل محل اقامتمان تشریف آورد.
همچنین به ملاقات افراد دیگری از این خاندان بزرگوار مشرف شدیم. از آنجمله، شیخ عبدالسلام مجددی و سایر دوستان بودند؛ اما آنچه را که هرگز از یاد نخواهم برد، ملاقات دوست بزرگوارم صبغتالله مجددی است. من با ایشان در دوران جوانی سال ۱۹۵۱ میلادی در قاهره آشنا شدم، چند روزی نیز با هم در مسجد الاقصی محل اعتکاف جد بزرگوارش شیخ محمد صادق سپری نمودیم و اکنون فرصت دیدار مجدد در کابل صورت گرفت.
ساعتها مینشستیم و در موضوعات مختلف با هم صحبت میکردیم؛ یاد و خاطرۀ ایام گذشته زنده شد، روزهایی که مسلمانان در عزت و شرافت به سر میبردند و روزگاری که اوراق اعمال نامههایمان پاک و صاف بود. صبغت الله مجددی عضو هیئت مؤسسین جمعیت علمای افغاستان است و نقش مؤثری در زمینۀ عقیده و دعوت اسلامی در بعضی از وزارتخانهها داشته است. اکنون او و برادر عزیزم محمد هاشم مجددی که در این سفر با او آشنا شدم و از معلومات او بسیار استفاده کردم، در وزارت تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) مشغول هستند.
شخصیتهای دینی و علمی
در این سفر با شخصیتهای بسیاری آشنا شدیم؛ از جملۀ آنان، شیخ عبدالعزیز فرزند مجاهد بزرگ شیخ سیفالرحمن طوکی مهاجر، برادرزادۀ بزرگوارش مجاهد عزیزالرحمن، شیخ غلام ربانی خطیبی امام مسجد جامع پلخشتی کابل که بسیار خوشخُلق و خوش برخورد بود و همچنین از ملاقات شیخ بزرگوار محمدگل شیخالحدیث دارالعلوم، کسب فیض نمودم. در اینجا اگر اسم بعضی از دوستان از قید قلم جامانده باشد، عذرخواهی میکنم؛ زیرا برنامههای ما بسیار مستمر و متصل بوده و فرصتی برای یادداشت نداشتهام.
مسجد جامع کابل
برای ادای نماز جمعه به مسجد جامع پل خشتی رفتیم و سفیر سعودی نیز تشریف آورده بودند. مسجد مملو از نمازگزاران بود. در این مناطق عادت براین است که سخنرانی قبل از خطبه و نماز جمعه انجام میشود؛ بنابراین، من و استاد احمد محمد جمال، سخنانی ایراد کردیم.
محور سخنان من شرح و توزیع این حدیث بود که پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرمودهاند: «بدأ الاسلام غریباً و سیعود غریبا کما بدأ فطوبی للغربا»؛ در اثنای توضیح این حدیث به تحمل سختیها و مشکلات کشورهای اسلامی که دین و علم در آن ریشه دارد و در زمینۀ عقیده و حیات اشاره نمودم و جملاتی پیرامون جهاد و نبرد در مقابل جریان تقلید از اجنبیان و رویگردانی از اسلام ایراد کردم. ناگهان یکی از نمازگزاران که حالت وجد به او دست داده بود، با صدای بلند فریاد کشید. این عمل او بیانگر تأسف اهل غیرت از واقعاتی است که در بلاد اسلامی رخ میدهد.
استاد احمد جمال نیز پیرامون حدیث «اتدرون من المفلس» و حدیث «الدنیا سوق قامت ثم انقضت» مطالبی ارائه نمود.
باغها و مکانهای دینی
آرامگاه شاه مسلمانان، مؤیدالسلطان ظهرالدین محمد بابر، مؤسس حکومت مغول در هند، از مکانهایی بود که دیدن کردیم. مقبرۀ او در یکی از نواحی شهر کابل و در باغ وسیعی قرار دارد. بابرشاه بیشتر شیفتۀ شهر کابل بود و بدینسان خداوند این دیار را مدفن او قرار داد.
از تفریحگاه پغمان نیز دیدن کردیم؛ این مکان مستحق آن است که از تفریحگاهای بینالمللی محسوب شود، باغستان شالمار در کشمیر و باغ دیگری در لاهور طبق مشاهدات علامه سیدسلیمان ندوی، مانند همین عمارت و بنا ساخته شده است. این مکانها دارای طبقههای مختلفی هستند، تفریحگاه پغمان جدید، بسیار وسیع و دارای آب زلال، درختان انبوه و راههای سنگفرش است.
ادامه دارد…