نویسنده: ابورائف
اساب و علل شکل‌گیری سکولاریزم در جامعۀ غربی
در مباحث گذشته در مورد علل و دلایل شکل‌گیری سکولاریزم در جامعۀ غربی، توضیحاتی ارائه شد. در این مبحث امور اساسی و علل اصلی این موضوع را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
1- طغیان کلیسا؛
مهم‌ترین و اساسی‌ترین علت شکل‌گیری و رشد سکولاریزم در جامعۀ غرب، طغیان و سرکشی کلیسا و مراکز دینی بود. طغیان در ذات خود امری شوم و بیماری خطرناک است و نشانۀ نقص ذاتی و کم‌شخصیتی فرد و حرکت است و ابزاری اشتباه و مرضی ویران‌گر است.
طغیان  سرکشی اگر از جانب حاکمی بت‌پرست یا رهبری مادی‌گرا صورت بگیرد، به‌نوعی معقول خواهد بود؛ اگرچه شناعت و بدی آن را هیچ عقل و ضمیری تایید نمی‌کند؛ اما در صورتی‌که از مردمانی صادر شود که در نگاه جامعه و عموم مردم به‌عنوان رجال مقدس و پیامرسان‌های صلح و طلاب آخرت شناخته می‌شوند، تحمل آن بر نفس انسان دشوار خواهد شد و قبول آن از ذهن دور خواهد بود.
نفس بشری هیچ‌گاه از طغیان و سرکشی خالی نبوده است؛ اما خشیت و ترس الهی و این‌که وی را حاضر و ناظر بداند و خود را در مقابل قدرت او تعالی عاجز بداند، مهم‌ترین مانع در مقابل آن است. اما کلیسا از عمل به این موارد خالی بود و همین چیز باعث شده بود که به شرکتی دنیوی که طمع در نفوذ اجتماعی و متاع زودگذر دنیا دارد، تبدیل شود و سپس به‌وسیلۀ ابزار مختلفی تبدیل به قدرتی شده بود که استبداد و ظلم را پیشۀ خود قرار داده بود.
نمونه‌های طغیان و سرکشی کلیسا
کلیسا در جوانب مختلفی از زندگی مردم روم، طغیان و جنایت کرده بود که از مهم‌ترین آن‌ها به موارد ذیل می‌توان اشاره کرد:
طغیان دینی
از زمان وجود رسمی مسیحیت که در «مجمع نیقیه» در سال 325م. صورت گرفت، کلیسا مبتلا به طغیان و سرکشی در امور دینی مردم گردیده بود. کلیسا در اولین اقدام خود، به‌صورت جدی و قهری عقیدۀ تثلیث را الزامی قرار داد و مخالفین خود را تحریم و نفرین کرده بود. بلکه حتی خون موحدین را ریخته و آن‌ها را انواع شکنجه‌ها و تعذیب را چشانده بود. کلیسا به‌وسیلۀ مجامع مقدس، خود را اله تعیین کرده بود که می‌توانست امور دینی را حلال و حرام قرار دهد، بخشی از احکام دین را منسوخ کند و بخشی را نیز به دین اضافه کند، هیچ کس هم حق اعتراض و اظهار نظر را نداشت، اگر هم کسی چنین کاری می‌کرد، محروم می‌شد و عقوبت او لعنت و نفرین بود؛ زیرا وی کافر شده بود.
احکام شرعی متعددی مورد تغییر قرار گرفتند؛ به‌گونه‌ای که ختنه واجب بود، اما حرام گردید، حیوان خودمرده حرام بود اما مباح قرار گرفت، مجسمه‌ها و بت‌ها شرک و بت‌پرستی بود، اما اکنون تعبیری از تقوا و خداترسی قرار گرفته بود، ازدواج مردان دین حلال بود، اما ممنوع و حرام قرار گرفت، گرفتن اموال پیروان کلیسا ناپسند و نادرست بود، اما اکنون لازمی و فرض شده بود.
بسیاری دیگر از اموری که توسط مجامع کلیسا حلال یا حرام شده بود، نتیجۀ طغیان و سرکشی کلیسا بود.
مردان کلیسا، این نوع سلطۀ دینی خود و نتایجی که از آن متبلور می‌شد را با ادعای حقوقی که فقط خداوند مالک آن است، تقویت می‌کردند. حقوقی مانند «حق غفران»، «حق تحلیل» و «حق حرمان».
موضوع حق غفران به یک شوخی و مضحکۀ تاریخی تبدیل شده بود که بر اثر آن «صکوک مغفرت» (چک‌های بخشش) ساخته شده و در میان افرادی که خواهان بخشیده‌شدن و مغفرت هستند، تقسیم می‌شد!
حق حرمان نیز یک عقوبت معنوی بود که تبدیل به شبحی ترسناک برای افراد و گروه‌ها شده بود. افراد بی‌شماری مبتلا به این حرمان شده بودند و به‌نوعی از مزایا و ارتباط با کلیسا محروم شده بودند، افرادی مانند پادشاه فردریک، هنری، پادشه چهارم آلمان و… .
حرمان گروهی نیز بر بریتانیایی‌ها اتفاق افتاده بود که در میان ملک یوحنا و بابا اختلاف پیش آمده بود و در نتیجه، بابا او و امت وی را از امور دینی محروم ساخت؛ به‌گونه‌ای که در کلیسا اجازۀ خواندن نماز را نداشتند، از عقد ازدواج محروم بودند و اموات آن‌ها بدون نماز دفن می‌شدند و همۀ مردم در نوعی از اضطراب و پریشانی زندگی می‌کردند، تا این‌که یوحنا با حالت ذلیلانه به بابا رجوع کرد و به اشتباه خود اقرار کرد و از او مغفرت و بخشش خواست، بابا وقتی ذلت و صداقت وی در توبه را دید، حرمان را از وی و امت او برداشت.
حق حلال‌سازی نیز منحصر به کلیسا بود و برای آن مباح بود تا از تعالیم و آموزه‌های دینی خارج شود و از التزام به آن‌ها شانه خالی کند. مانند همۀ اموری که در شریعت مسیحیت، ناجایز و نادرست بود اما کلیسا آن‌ها را جایز قرار داده بود و یا بسیاری از امور که در شریعت مسیح، جایز بود اما کلیسا آن را حرام ساخته بود.
کلیسا فقط به این مقدار از طغیان دینی اکتفا نکرده بود بلکه علیه همۀ افرادی که مخالف این طغیان هستند، اعلان جنگ و نبرد نظامی می‌کرد و لشکرهای زیادی را علیه آنان بسیج کرد. این بسیج‌سازی علیه مسلمانان یا یهودی‌ها نبود، بلکه علیه مسیحیانی که با کلیسا در یکی از عقاید یا افکار آن، مخالفت داشت انجام می‌گرفت.
کلیسا بر این مورد نیز اکتفا نکرد بلکه برای بررسی دقیق‌تر موضوع، محاکم «تفتیش عقاید» را برپا کرد. اولین قربانی‌های این محاکم نیز مسلمانان «اندلس» بود و پس از آن به بقیۀ اقلیم‌هایی که زیر سلطۀ کلیسا بود، منتقل شد. محکمۀ مرکزی و اصلی آن موسوم به «محکمۀ مقدسه» در روم بود.
محکمۀ تفتیش عقاید که درجهت بررسی و تفتیش عقاید مخالفین فکری و عقیدتی کلیسا بود، عبارت از زندان‌های تاریکی بود که در زیر زمین قرار داشت، اتاق‌های مخصوصی برای شکنجه و آلاتی برای شکستن استخوان‌ها و کوبیدن جسم بشری وجود داشت. شکنجه‌کنندگان استخوان‌های پاها را در ابتدا می‌شکستند، سپس استخوان سینه و سر و دست‌ها را به تدریج می‌شکستند تا این‌که بدن به کلی خورد شود و از طرف دیگر بدن، استخوان‌های کوفته‌شده و خون‌هایی که با گوشت خورد شده بودند، بیرون شوند.
این محکمه ابزار دیگری برای شکنجه داشت که به شکل تابوت بود و در آن کاردهایی نیز نصب شده بود و فرد قربانی را در آن انداخته و آن را به گردش می‌انداختند و جسم فرد قربانی تکه‌تکه می‌شد. ابزار دیگری نیز بود که به زبان فرد مورد شکنجه نصب می‌شد و سپس آن را تکه‌تکه می‌کرد، ابزاری نیز به پستان زنان زده می‌شد و آن‌ها را از ریشه جدا می‌کرد.
با این ارهاب عمومی و طغیان و سرکشی دینی، مردم در وحشت عجیب و بالایی از کلیسا فرو رفته بودند و هیچ کس توانایی مخالفت با کلیسا و مردان آن را نداشت و برخلاف عقاید خود سکوت می‌کردند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version