نویسنده: زید

خالد رضی‌الله‌عنه رهسپار شهر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم می‌شود!

خالد می‌گوید: زمان ملاقات با سرور کائنات کم‌کم نزدیک می‌شد، با خود گفتم: همراه چه کسی پیش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم به مدینۀ منوره بروم؟ در همین اثنا با صفوان ابن امیه بن خلف روبه‌رو شدم، به او گفتم: من به این نتیجه رسیده‌ام که باید به محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم ایمان بیاورم و اکنون هم راهی سفر به آنجا می‌باشم؛ اگر تو هم با من همراه می‌شوی و ایمان می‌آوری، پس عجله کن. ولی او پیشنهاد من را رد کرد و من را نیز بر این اقدام سرزنش نمود، شاید علتش این بود که او در جنگ بدر، پدر و برادرش را از دست داده بود؛ لذا نسبت به اسلام کینه‌توزانه رفتار می‌کرد.
همین‌طور به راهم ادامه دادم تا اینکه با عکرمه بن ابوجهل روبه‌رو شدم، او نیز همانند جواب صفوان به من پاسخ داد؛ ممکن است علت نفرت او این بوده است که پدر او نیز به دست مسلمانان کشته شده بود.
بنده به راهم ادامه دادم، در اثنای راه به عثمان بن طلحه گذر کردم، هنگامی‌که به او پیشنهاد دادم او نیز قبول کرد و با من همراه شد، در مسیر راه بودیم که عمرو بن عاص نیز به ما ملحق شد؛ سبب آمدن به این راه را از او پرسیدیم، معلوم شد که او نیز به همین سبب راهی سفر به مدینۀ منوره شده است.
ما هر سه نفر به مدینۀ منوره رفتیم. ابتدا با برادرم ولید بن ولید دیدار کردیم، او با ما خوش‌آمدگویی نمود و گفت که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم از آمدن شما با خبر شده و مسرور گشته است؛ لذا عجله نموده و خود را زود به دربار او حاضر نمایید.
من رفتار اسب را تیزتر نمودم، هنگامی‌که به منطقه‌ای به نام «ظهر الحرة» رسیدیم، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم در انتظار ما بود و از خانه بیرون آمده بود؛ هنگامی‌که ما را مشاهده نمود، تبسم زده و فرمود: «امروز مکه جگرگوشه‌هایش را به‌سوی شما انداخته است» من جلو رفتم و گفتم: «گواهی می‌دهم که هیچ معبودی بر حق به جز الله نیست و تو پیامبر بر حق او هستی»؛ سپس همانند من، عثمان بن طلحه و عمرو بن عاص نیز جلو آمده و ایمان آوردند و همۀ ما با پیامبر مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم بیعت نمودیم؛ سپس آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم شکر و سپاس الله متعال را به جای آورد و فرمود: «شکر و سپاس پروردگاری را که تو را به دین اسلام مشرف ساخت، من می‌دانستم که به علت عقل و دانائی‌ای ‌که تو داری، روزی به اسلام مشرف خواهی شد».
خالد می‌گوید: بعد از اسلام‌آوردنم به حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم عرض کردم که برایم دعا بفرما، ایشان فرمودند: اسلام، تمام گناهان گذشته را محو و پاک می‌سازد، گفتم: با این وجود، باز هم دعا بفرمایید. آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم دعا نمودند که: «ای الله! تمام گناهان خالد که به سبب ممانعت از دین تو مرتکب شده بود را معاف بفرما».
بعد از آن، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم، همیشه من را برتری می‌داد و من را با هیچ کسی مقایسه نمی‌کرد.
نبی کریم صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم جهت احداث خانه به حضرت خالد رضي‌الله‌عنه، یکی از زمین‌هایش را اهدا فرمودند و او را جزو کاتبان خویش قرار داد.
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version