نویسنده: البتّار

احادیث وارده در مذمت خوارج

بعد از بیان تاریخچه‌ی مختصر خوارج، اینک به سخنان خیرالبریه صلى‌الله‌عليه‌وسلم درباره‌ی این قوم طغیان‌گر و توأم با خشونت، قتل، دمار و… می‌پردازیم، تا هرکس بالخصوص اشخاصی که در صفوف جهاداند ببینند و خود را در ترازوی آن بسنجند، بعد از بیان احادیث نسبت به فرق «خوارج»، سپس اصول و صفات‌شان از سنّت نبوی و تاریخچۀ‌شان را بیان نموده و اثبات می‌کنیم. بناءً ابتداء به‌صورت اجمالی به بیان احادیث و در فصل بعدی استدلال از این نصوص با اثبات اصول و صفات رذیلۀشان می‌پردازیم.
حدیث اول: «إذا حَدَّثْتُكُمْ عن رَسولِ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم، فَلَأَنْ أَخِرَّ مِنَ السَّماءِ أَحَبُّ إلَيَّ مِن أَنْ أَكْذِبَ عليه، وإذا حَدَّثْتُكُمْ فِيما بَيْنِي وبيْنَكُمْ، فإنَّ الحَرْبَ خَدْعَةٌ، سَمِعْتُ رَسولَ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم، يقولُ: يَأْتي في آخِرِ الزَّمانِ قَوْمٌ، حُدَثاءُ الأسْنانِ، سُفَهاءُ الأحْلامِ، يقولونَ مِن خَيْرِ قَوْلِ البَرِيَّةِ، يَمْرُقُونَ مِنَ الإسْلامِ كما يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، لا يُجاوِزُ إيمانُهُمْ حَناجِرَهُمْ، فأيْنَما لَقِيتُمُوهُمْ فاقْتُلُوهُمْ، فإنَّ قَتْلَهُمْ أَجْرٌ لِمَن قَتَلَهُمْ يَومَ القِيامَةِ.» [الراوي: علي بن أبي طالب، البخاري، صحيح البخاري ٣٦١١، صحيح، أخرجه البخاري ٣٦١١، و مسلم ١٠٦٦] (از حضرت علی بن‌ابی طالب رضی‌الله‌عنه روایت است فرمود: اگر از آسمان به زمین پرت شوم برای من گواراتر و آسان‌تر از آن است که به هنگام نقل روایت از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم، چیزی را به دروغ به پیغمبر نسبت دهم، هرگاه درباره‌ی آنچه مربوط به من و شما است سخنی بگویم، باید بدانید جنگ حیله و تاكتيك است [در جنگ لازم است مصلحت عامه رعایت شود] همچنین شنیدم پیغمبر صلیالله‌عليه‌وسلم می‌گفت: در آخر زمان قومی خواهد آمد، کم‌سن و کم‌فکر، دم از بهترین سخن می‌زنند یعنی قرآن می‌خوانند و از اسلام به سرعت خارج می‌شوند؛ همانگونه که تیر به سرعت از بدن شکار خارج می‌شود، ایمان‌شان از حلقوم‌شان تجاوز نمی‌کند، تنها با زبان مسلمان می‌باشند نه با قلب، هر جا به آنان رسیدید ایشان را بکشید، کشتن آنان در روز قیامت اجر و پاداشی است برای کسی‌که آنان را به قتل می‌رساند.)
حدیث دوم: حَدَّثَنَا أَبُوبَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، وَإِسْحَاقُ، جَمِيعًا عَنْ يَزِيدَ، – قَالَ أَبُو بَكْرٍ حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، – عَنِ الْعَوَّامِ بْنِ حَوْشَبٍ، حَدَّثَنَا أَبُوإِسْحَاقَ الشَّيْبَانِيُّ، عَنْ أُسَيْرِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، عَنِ النَّبِيِّ صلى‌الله‌عليه‌وسلم يقولُ: في الخَوارِجِ شيئًا؟ قالَ: سَمِعْتُهُ يقولُ، وأَهْوى بيَدِهِ قِبَلَ العِراقِ: «يَخْرُجُ منه قَوْمٌ يَقْرَؤُونَ القُرْآنَ، لايُجاوِزُ تَراقِيَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الإسْلامِ مُرُوقَ السَّهْمِ مِنَ الرَّمِيَّةِ». [الراوي: سهل بن حنيف، البخاري، صحيح البخاري ٦٩٣٤، صحيح] (از یسیر بن عمرو روایت است، گفت: به سهل بن حنیف گفتم: «آیا چیزی در مورد خوارج از پیغمبر صلي‌الله‌عليه‌وسلم شنیده‌اید؟ گفت: شنیدم که می‌گفت و دستش را به‌سوی عراق دراز می‌کرد، از این طرف جماعتی پیدا می‌شوند که قرآن می‌خوانند؛ ولی اثر آن از حلقوم‌شان تجاوز نمی‌کند، به سرعت از اسلام خارج می‌شوند، همانگونه که تیر به سرعت از بدن شکار خارج می‌شود.)
حدیث سوم: «إنَّ بَعْدِي مِن أُمَّتِي – أوْ سَيَكونُ بَعْدِي مِن أُمَّتِي – قَوْمٌ يَقْرَؤُونَ القُرْآنَ، لايُجاوِزُ حَلاقِيمَهُمْ، يَخْرُجُونَ مِنَ الدِّينِ كما يَخْرُجُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، ثُمَّ لا يَعُودُونَ فِيهِ، هُمْ شَرُّ الخَلْقِ والْخَلِيقَةِ.» [الراوي: أبوذر الغفاري، مسلم، صحيح مسلم (١٠٦٧)، صحيح] (ابوذر غفاری رضی‌الله‌عنه فرموده است که رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرموده‌اند به درستی پس از من، از امتم مردمی خواهند آمد، قرآن می‌خوانند؛ ولی اثر آن از حلقوم‌شان تجاوز نمی‌کند، از اسلام خارج می‌شوند، همانگونه که تیر به سرعت از بدن شکار خارج می‌شود، به دین بر نمی‌گردند و این‌ها بدترین مخلوق و آفریده‌های روی زمین‌اند.)
حدیث چهارم: «يَخْرُجُ فِيكُمْ قَوْمٌ تَحْقِرُونَ صَلاتَكُمْ مع صَلاتِهِمْ، وصِيامَكُمْ مع صِيامِهِمْ، وعَمَلَكُمْ مع عَمَلِهِمْ، ويَقْرَؤُونَ القُرْآنَ لايُجاوِزُ حَناجِرَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كما يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ، يَنْظُرُ في النَّصْلِ فلا يَرى شيئًا، ويَنْظُرُ في القِدْحِ فلا يَرى شيئًا، ويَنْظُرُ في الرِّيشِ فلا يَرى شيئًا، ويَتَمارى في الفُوقِ.» [الراوي: أبوسعيد الخدري، البخاري، صحيح البخاري ٥٠٥٨، صحيح] (از ابوسعید خدری روایت است، گفت: شنیدم که پیغمبر صلی‌الله‌عليه‌وسلم می‌فرمود: در بین شما قومی به وجود می‌آید که شما نماز و روزه و اعمال خودتان را در برابر نماز و روزه و اعمال ایشان ناچیز می‌بینید، قرآن می‌خوانند؛ ولی اثر آن از گلوی‌شان تجاوز نمی‌کند، از دین خارج می‌شوند، همانگونه که تیر از بدن شکار خارج می‌گردد، چنان تیری که شکارچی با قدرت و سرعت فراوان آن را به‌سوی شکار پرتاب می‌کند و تیر با سرعت از بدن آن خارج می‌شود، وقتی شکارچی این تیر را بر می‌دارد، قسمت آهنی آن‌ را ملاحظه می‌کند، آثاری از خون حیوان بر آن نمی‌بیند؛ سپس قسمت چوبی آن را مشاهده می‌کند، باز اثری از خون بر روی آن نمی‌بیند، آنگاه پره‌های تیر را نگاه می‌کند باز چیزی را نمی‌بیند، شکارچی از کمان به شك می‌افتد که آیا قدرت پرتاب تیر را داشته و تیر به شکار اصابت کرده یا خیر؟)
حدیث پنجم: «سيكونُ في أُمَّتي اختلافٌ وفُرْقَةٌ، قومٌ يُحْسِنونَ القِيلَ، ويُسِيئونَ الفِعْلَ، يقْرؤونَ القرآنَ لايُجاوِزُ تراقِيَهم، يَمْرُقونَ مِنَ الدِّينِ مُروقَ السَّهمِ مِنَ الرَّمِيَّةِ، لايَرْجِعونَ حتى يَرْتَدَّ على فُوقِهِ، هم شِرارُ الخلْقِ والخلِيقَةِ، طُوبى لِمَنْ قتَلَهم وقتَلوهُ، ‌يَدْعُونَ إلى كتابِ اللهِ وليسوا منه فِي شيءٍ، مَنْ قاتَلَهم كان أَوْلى باللهِ منهم، قالوا یا رسول‌الله! ما سیماهم؟ قال: التَّحليقُ. سيماهم التحليقُ.» [الراوي: أبوسعيد الخدري وأنس بن مالك وأوس، صحيح الجامع ٣٦٦٨، صحيح] (انس بن مالک و ابوسعید خدری رضی‌الله‌عنهما روایت کرده‌اند، رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرموده‌اند: در میان امتم اختلاف و تفرقه راه خواهد یافت، مردمی خواهند آمد که سخنان‌شان زیبا؛ اما عمل‌شان زشت می‌باشد، قرآن می‌خوانند؛ لکن اثر آن از گلوی‌شان تجاوز نمی‌کند، از دین خارج می‌شوند، همانگونه که تیر از بدن شکار خارج می‌گردد، به دین بر نمی‌گردند تا اینکه تیر به کمان برگردد، ایشان بدترین مخلوق‌اند، خوشا به آنانی که این‌ها را بکشند و یا توسط این‌ها کشته شوند، به کتاب الله دعوت می‌کنند؛ ولی خود اعتنا و التزامی نمی‌داشته باشند و کسی‌که با این‌ها مبارزه نماید، نزد الله از این دسته مردم محبوب‌تر و نزدیک‌تر می‌باشد. گفتند یارسول الله! نشانه‌ی آن‌ها چیست؟ رسول الله فرمودند:  «التحليق» سرهای‌شان تراشیده است.)
حدیث ششم: «عَن أبي أمامةَ، يقولُ: شرُّ قَتلى قُتِلوا تحتَ أَديمِ السَّماءِ، وخيرُ قَتيلٍ مَن قتلوا، كِلابُ أَهْلِ النّارِ، قد كانَ هؤلاءِ مسلِمينَ فصاروا كفّارًا قُلتُ: يا أبا أمامةَ، هذا شيءٌ تقولُهُ؟ قالَ: بل سَمِعْتُهُ من رسولِ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم». [الراوي: أبو أمامة الباهلي، ابن ماجه ١٤٦، حسن، أخرجه ابن ماجه ١٧٦ واللفظ له، وأحمد ٢٢١٨٣] (ابوغالب از ابی امامه باهلی رضی‌الله‌عنه روایت کرده است که ایشان در مورد خوارج گفته‌اند: بدترین کشته‌های زیر آسمان و بهترین قاتلی که آنان را کشته است، آنان سگ‌های اهل دوزخ‌اند، آنان مسلمان بودند و به کفر برگشتند، گفتم یا ابوامامه این حرفی است که تو در مورد آنان می‌گویی؟ ابوامامه گفت: نخیر؛ بلکه این حرف را  از رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم شنیدم.)
حدیث هفتم: «أنَّ الحَرُورِيَّةَ لَمّا خَرَجَتْ، وَهو مع عَلِيِّ بنِ أَبِي طالِبٍ رَضِيَ‌اللَّهُ‌عنْه، قالوا: لا حُكْمَ إلّا لِلَّهِ، قالَ عَلِيٌّ: كَلِمَةُ حَقٍّ أُرِيدَ بها باطِلٌ، إنَّ رَسولَ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم وَصَفَ ناسًا، إنِّي لأَعْرِفُ صِفَتَهُمْ في هَؤُلاءِ يقولونَ الحَقَّ بأَلْسِنَتِهِمْ لا يَجُوزُ هذا، منهمْ، وَأَشارَ إلى حَلْقِهِ، مِن أَبْغَضِ خَلْقِ اللهِ إلَيْهِ.» [الراوي: علي بن أبي طالب، مسلم، صحيح مسلم ١٠٦٦، صحيح] (عبيدالله بن ابی رافع غلام آزاد کرده‌ی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم روایت کرده است، هنگامی‌که گروه حروریه، علیه علی ابن ابی‌طالب، خارج شده و بغاوت کردند، گفتند: «لاحکم إلا الله»، حكم از آنِ الله متعال است، حضرت علی در جواب‌شان گفت: «كلمة حق أريد بها باطل» سخن حقی است؛ مگر اراده‌ی باطلی از آن می‌شود، پیامبر صلی‌الله‌عليه‌وسلم، مواصفات گروهی از مردان را بیان کرده بود که من مواصفات آنان را می‌شناسم، سخن حق را می‌گویند؛ اما از اینجا تجاوز نمی‌کند به گلویش اشاره کرد، از بدترین بندگان الله متعال به سوی وی هستند.)
حدیث هشتم: «سَمِعْتُ والِدي أبابَكرَةَ يَقولُ عن نَبيِّ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم: ألا إنَّهُ سَيَخرُجُ مِن أُمَّتي أقوامٌ أشِدّاءُ أحِدّاءُ، ذَلِقةٌ ألسِنَتُهُم بِالقُرآنِ، لايُجاوِزُ تَراقِيَهم، ألا فإذا رَأيْتُموهم فَأنيموهم، ثم إذا رَأيتُموهم فَأنيموهم، فالمَأجورُ قاتِلُهُمْ.» [الراوي: أبوبكرة نفيع بن الحارث، شعيب الأرنؤوط، تخريج المسند لشعيب (٢٠٤٤٦)، إسناده قوي على شرط مسلم، أخرجه أحمد ٢٠٤٤٦ واللفظ له، وابن أبي عاصم في السنة ٩٣٧، والبزار ٣٦٧٦] (از مسلم بن ابی بکره روایت است که مردی از وی پرسید آیا در مورد خوارج چیزی شنیده‌ای؟ گفت: از پدرم ابوبکره شنیدم که از پیغمبر صلی‌الله‌عليه‌وسلم نقل قول کرده می‌فرمود: آگاه باشید از امت من اقوامی خواهند آمد سخت برخورد و تندرو، قرآن سر زبان‌شان است؛ اما از حلقوم‌شان تجاوز نمی‌کند، آگاه باشید! وقتی آن‌ها را دیدید؛ پس در خواباندن‌شان به زمین تلاش کنید و باز در خواباندن‌شان به زمین تلاش کنید، کُشنده‌ی آنان نزد الله مأجور است.)
حدیث نهم: «يخرجُ من أمتي قومٌ يسيؤون الأعمالَ ويقرأون القرآنَ لايجاوزُ حناجرَهم قال يزيدُ لاأعلمُه إلا قال يحقرُ أحدُكم عملَه معَ عملِهم يقتلون أهلَ الإسلامِ فإذا خرجوا فاقتلوهم ثم إذا خرجوا فاقتلوهم ثم إذا خرجوا فاقتلوهم فطوبى لِمن قتلهم وطوبى لمن قتلوه كلما طلع منهم قرنٌ قطعه اللهُ عزَّوجلَّ فردَّد ذلك رسولُ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم عشرينَ مرةً أو أكثرَ وأنا أسمعُ.» [الراوي: عبدالله بن عمر، أحمد شاكر، تخريج المسند لشاكر ٧/٢٦٨، أخرجه ابن ماجه ١٧٤ مختصراً، وابن عساكر في «تاريخ دمشق» ١/١٦١ مطولاً، شعيب الأرنؤوط، تخريج المسند لشعيب: ٩/٣٩٧، صحيح]؛ (از عبدالله بن عمر رضي‌الله‌عنهما روايت است، وی گفته است: از رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم شنیدم، می‌فرمودند: از امتم مردمی خواهند آمد که اعمال زشتی انجام می‌دهند قرآن را تلاوت می‌کنند؛ ولی از حلق‌شان پایین تجاوز نمی‌کند، یزید گفت نمی‌دانم جز اینکه گفته است: ناچیز می‌داند یکی از شما عمل خود را به نسبت عمل ایشان، اهل اسلام را می‌کشند، وقتی‌که این قوم بُروز کرد، بکشید آنان را خوشحالی باد برای کسی‌که آنان را کشت و خوشا به کسی‌که توسط آنان کشته شد، هرگاه که شاخ شوکت و قدرت این‌ها تبارز کرد، الله متعال آن‌ را فرو پاشد، رسول الله این جمله را بیشتر از بیست بار تکرار نمود و من می‌شنیدم.)
حدیث دهم: عن عبد الله بن عمر، قال: سمعت رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم يقول: «إنه كائن فيكم قوم يقرؤون القرآن لايجاوز تراقيهم، كلما طلع منهم قرن قطع، كلما طلع منهم قرن قطع – حتى ذكر عشرين مرة وزيادة – حتـى يكون أخرهم يخـرج مع الدجال.» [طبرانی، عبدالله بن عمرو، الهيثمي، رجاله رجال ثقات، مجمع الزوائد: ٦/٢٣٣]؛ (از عبدالله بن عمر رضي‌الله‌عنه روایت است که فرمود: از رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم شنیدم که می‌فرمود: به درستی که قومی در میان شما آمدنی است که قرآن می‌خوانند؛ ولی از حلقوم‌شان تجاوز نمی‌کند، هرگاه شاخ شوکت و شکوه آنان تبارز کرد، آن شکوه‌شان قطع شود، این جمله را رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم بیشتر از بیست بار تکرار نمود، تا اینکه آخرین این قوم همزمان با دجال بُروز خواهد کرد. در روایتی از احمد آمده است: مردمی از طرف مشرق‌زمین خواهند آمد که قرآن می‌خوانند؛ اما از حلقوم‌شان تجاوز نمی‌کند، هرگاه یک بار فرو پاشیدند، بار دیگر و در زمان دیگری بُروز می‌کنند تا اینکه با جمع دیگر این‌ها دجال ظهور می‌کند.)
حدیث یازدهم: عن أبي سعيد الخدري، «أن أبابكر جاء إلى رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم فقال: يا رسول الله إني مررت بوادي كذا وكذا، فإذا رجل متخشع حسن الهيئة يصلي، فقال له النبي صلى‌الله‌عليه‌وسلم: «اذهب إليه فاقتله» قال: فذهب إليه أبوبكر فلما رآه على تلك الحال كره أن يقتله، فرجع إلى رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم فقال النبي صلى‌الله‌عليه‌وسلم لعمر: «اذهب فاقتله»، فذهب عمر فرآه على تلك الحال التي رآه أبوبكر، فرجع فقال: يا رسول الله إني رأيته يصلي متخشعا، فكرهت أن أقتله، قال: «يا علي اذهب فاقتله»، قال: فذهب علي فلم يره، فرجع علي فقال: يا رسول الله، إنه لم يره، فقال النبي صلى‌الله‌عليه‌وسلم: «إن هـذا وأصحابه يقرءون القرآن، لايجاوز تراقيهم، يمرقون من الدين كما يمرق السهم من الرمية، ثم لايعودون فيه حتى يعود السهم في فوقه، فاقتلوهم هم شر البرية.» [مسند احمد الراوي: أبوسعيد الخدري، الهيثمي، مجمع الزوائد: ٦/٢٢٨، صحيح، أخرجه أحمد: ١١١١٨ واللفظ له، والبخاري في التاريخ الكبير: ٩/٣٠]؛ (از ابوسعید خدری رضی‌الله‌عنه روایت است که ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه، نزد رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم آمد، گفت: یارسول الله! در فلان وادی بودم، مردی فروتن، با قیافه و هیأت زیبا دیدم که نماز می‌خواند، پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وسلم برایش گفت: برو او را بکش، روای گفت: ابوبکر صدیق به سویش رفت، او را در همان حال دید، ناپسند دانست کشتن او را، دوبار برگشت به محضر گرامی رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم، به عمر رضی‌الله‌عنه گفت: برو او را بکش، حضرت عمر رضی‌الله‌عنه نزد آن شخص رفت و او را به همان حالی دید که حضرت ابوبکر رضی‌الله‌عنه او را دیده بود، حضرت عمر رضی‌الله‌عنه نیز برگشت و گفت: یارسول الله او را فروتنانه در حال نماز دیدم ناپسند دیدم که او را بکشم، رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم برای حضرت علی رضی‌الله‌عنه گفت برو او را بکش! حضرت علی رضی‌الله‌عنه به محل همان شخص رفت؛ اما آن شخص را ندید، ایشان به محضر گرامی رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم برگشت و گفت: یارسول الله او را ندیدم، راوی می‌گوید: رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرمودند: این شخص و دوستانش قرآن می‌خوانند؛ ولی اثر آن از گلوی‌شان تجاوز نمی‌کند، از دین خارج می‌شوند، همانگونه که تیر از بدن شکار خارج می‌گردد و به دین بر نمی‌گردند، چنانچه که تیر بار دیگر به کمانش بر نمی‌گردد؛ پس بکشید آنان را آنان بدترین مخلوق‌اند.)
حدیث دوازدهم: «يخرُجُ في آخرِ الزَّمانِ قومٌ أحداثُ الأسنانِ سُفَهاءُ الأحلامِ يقولونَ مِن خيرِ قَولِ النّاسِ يقرءونَ القرآنَ لايجاوزُ تراقيَهُم يمرُقونَ منَ الإسلامِ كما يَمرُقُ السَّهمُ منَ الرَّميَّةِ فمَن لقيَهُم فليقتُلهم فإنَّ قتلَهُم أجرٌ عندَاللَّهِ لمن قتلَهُم.» [الراوي: عبدالله بن عباس، صحيح ابن ماجه ١٣٨، صحيح، أخرجه الترمذي ٢١٨٨، وابن ماجه ١٦٨ واللفظ له، وأحمد ٣٨٣١] (از عبدالله بن مسعود رضي‌الله‌عنه روایت است، گفت: رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرموده است که در آخر زمان قومی خواهد آمد، کم‌سن و كم‌فکر، از بهترین سخن دم می‌زنند [قرآن می‌خوانند] و از اسلام به سرعت خارج می‌شوند، همانگونه که تیر به سرعت از هدف خارج می‌شود، ایمان‌شان از حلقوم‌شان تجاوز نمی‌کند، کسی‌که با آن‌ها روبه‌رو شد آنان را بکشد، به درستی که قتل آنان نزد الله متعال اجر است برای کسانی‌که آنان را بکشند.)
حدیث سیزدهم: «عن ابن أبي أوفى قال: قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم: «الخوارج كـلاب النار» رواه ابن ماجه وفي رواية: عن سعيد بن جمهان قال: أتيت عبدالله بن أبي أوفى وهو محجوب البصر، فسلمت عليه، قال لي: من أنت؟ فقلت: أنا سعيد بن جمهان، قال: فما فعل والدك؟ قال: قلت: فثلثة الأزارقة، قال: لعن الله الأزارقة، لعن الله الأزارقة، حدثنا رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم «أنهم كلاب النار»، قال: قلت: الأزارقة وحدهم أم الخوارج كلها؟ قال: «بل الخوارج كلها.» [الراوي: عبدالله بن أبي أوفى، الهيثمي، مجمع الزوائد ٦/٢٣٥، رجاله ثقات، أخرجه أحمد ١٩٤٣٤] (از عبدالله بن ابی اوفی رضی‌الله‌عنه روایت است، گفت: رسول الله صلى‌الله‌عليهوسلم فرموده است: خوارج سگ‎های دوزخ‌اند. در روایتی از سعید بن جمهان آمده است، نزد عبدالله بن ابی اوفی رفتم و او شخص نابینا بود، بر وی سلام دادم، پرسید: کیستی؟ گفتم سعيد بن جمهان هستم گفت: پدرت چه می‌کند؟ گفتم: او را ازارقه کشتند، گفت: الله متعال ازارقه را لعنت کند، الله متعال ازارقه را لعنت کند، الله متعال ازارقه را لعنت کند؛ پس از این، گفت: از رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم شنیدم می‌فرمود: آن‌ها سگ‌های دوزخ‌اند، گفتم: ازارقه تنها یا همه‌ی خوارج [شامل این جزااند؟] گفت: همه‌ی خوارج شامل‌اند.)
حدیث چهاردهم: «أنها ذكرتِ الخوارجَ وسألَتْ مَن قتلَهم يعني أصحابَ النَّهرِ فقالوا عليٌّ فقالت سمعتُ رسولَ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم يقول يقتلُهمْ خِيارُ أُمَّتي وهم شرارُ أُمَّتي.» [الراوي: عائشة أم المؤمنين، الهيثمي، رجاله رجال ثقات، مجمع الزوائد ٦/٢٤٢]؛ (مسروق از عایشه رضی‌الله‌عنها روایت نموده است، او از خوارج یادی به عمل آورد و از وی پرسیدم که چه کسی آن‌ها را کشت؟ گفتند: علی رضی‌الله‌عنه، عايشه رضی‌الله‌عنها گفت: از رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم شنیدم که می‌فرمود: آن‌ها را بهترین امتم می‌کشد و این‌ها (خوارج) بدترین امتم‌اند.)
حدیث پانزدهم: «سألَ نافعًا كيفَ كانَ رأيُ ابن عمرَ في الحروريَّةِ قالَ كانَ يَراهم شرارَ خلقِ اللَّهِ انطلَقوا إلى آياتِ الكفّارِ فجعَلوها في المؤمِنينَ.» [الراوي: بكير بن الأشج، ابن حجر العسقلاني، فتح الباري لابن حجر: ١٢/٢٩٨، شعيب الأرنؤوط، تخريج شرح السنة: ١٠/ ٢٣٣، ٢٣٤، إسناده صحيح]؛ (از بكیر بن عبدالله بن اشج روایت است که او از نافع پرسید، نظر ابن عمر در مورد حروریه [خوارج] چه بود؟ گفت: ابن عمر آن‌ها را بدترین مخلوق الله می‌دانست و آیاتی که مربوط به کفار بود، بر مؤمنان به کار می‌بردند و مصداق آن مسلمانان را می‌دانستند.)
حدیث شانزدهم: «سَعيدُ بنُ جُمهانَ قال: كُنّا نُقاتِلُ الخَوارِجَ وفينا عَبدُاللهِ بنُ أبي أوْفى، وقد لَحِقَ غُلامٌ له بِالخَوارِجِ، وهم مِن ذلك الشَّطِّ، ونحن مِن ذا الشَّطِّ، فنادَيناهُ: أبا فَيروزَ، أبا فَيروزَ، وَيحَكَ، هذا مَولاكَ عَبدُ اللهِ بنُ أبي أوْفى؟ قال: نِعْمَ الرَّجُلُ هو لو هاجَرَ! قال: ما يَقولُ عَدُوُّاللهِ. قال: قُلنا: يَقولُ: نِعْمَ الرَّجُلُ لو هاجَرَ! قال: فقال: أهِجرةٌ بَعدَ هِجرَتي مع رَسولِ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم؟ ثم قال: سمِعْتُ رَسولَ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم يَقولُ: طُوبى لِمَن قتَلَهم وقَتَلوهُ.» [الراوي: عبدالله بن أبي أوفى، شعيب الأرنؤوط، تخريج المسند لشعيب ١٩١٤٩، صحيح، أخرجه أحمد ١٩١٤٩ واللفظ له، وابن سعد في الطبقات الكبرى ٥٥٨٢، وابن أبي عاصم في السنة ٩٠٦] (از سعید بن جهمان روایت شده است، گفت: در جنگ با خوارج بودیم، عبدالله بن ابی اوفی رضي‌الله‌عنه، همراه ما بود، غلامش با خوارج پیوسته بود و آنان یک طرف رود‌خانه و مايان کنار دیگرش بودیم او را صدا زدیم، ابا فیروز! ابا فیروز هلاک شوی، اینک مولایت عبد الله بن ابی اوفی اینجا است. در جواب گفت: مرد خوبی بود اگر هجرت می‌کرد، عبدالله بن ابی اوفی گفت: دشمن خدا چه می‌گوید: گفتیم می‌گوید: مرد خوبی بود اگر هجرت می‌کرد، عبدالله بن ابی اوفی گفت: آیا هجرتی بعد از هجرت من با رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم وجود دارد؟! سپس فرمود: از رسول‌الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم شنیدم، می‌گفت: خوشا بحال کسی‌که خوارج را بکشد وآن‌ها وی را بکشند.)
حدیث هفدهم: «ذُكِرَ لي أنَّ رسولَ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وسلم قال: – ولم أسمَعْه منه – إنَّ فيكم قومًا يَعبُدون ويَدْأبون، حتى يُعجَبَ بهم النّاسُ، وتُعجِبَهم نفوسُهُم، يَمرُقون مِن الدِّينِ مُروقَ السَّهْمِ من الرَّميَّةِ.» [الراوي: أنس بن مالك، شعيب الأرنؤوط، تخريج المسند لشعيب ١٢٨٨٦، إسناده صحيح على شرط الشيخين، أخرجه أحمد ١٢٨٨٦ واللفظ له، وأبو يعلى ٤٠٦٦)، والضياء في الأحاديث المختارة ٢٣٩٤] (از انس بن مالک روایت است، ایشان گفتند: رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وسلم فرمود: درمیان شما گروهی هستند که عبادت می‌کنند، عبادت به عادت‌شان تبدیل می‌شود، تا اینکه مردم عبادت‌شان را به نگاه قدر می‌نگرند وخودشان در مورد خود به دیده‌ی اعجاب می‌نگرند؛ اما از دین خارج می‌شوند، آنگونه که تیر از کمان خارج می‌شود.)
حدیث هجدهم: «إنَّ مِن ضِئْضِئِ هذا – أَوْ: في عَقِبِ هذا – قَوْمًا يَقْرَؤُونَ القُرْآنَ لايُجاوِزُ حَناجِرَهُمْ، يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ مُرُوقَ السَّهْمِ مِنَ الرَّمِيَّةِ، يَقْتُلُونَ أَهْلَ الإسْلامِ ويَدَعُونَ أَهْلَ الأوْثانِ، لَئِنْ أَنا أَدْرَكْتُهُمْ لَأَقْتُلَنَّهُمْ قَتْلَ عادٍ.» [البخاري، صحيح البخاري ٣٣٤٤] (از عبدالله بن عباس رضي‌الله‌عنه روایت است [این حدیث را به پیامبر نسبت می‌داد] هر آینه در نسل و یا عقب این مرد، قومی می‌آیند که قرآن را می‌خوانند؛ اما از گلوی‌شان تجاوز نمی‌کند، از دین خارج می‌شوند، همانگونه که تیر از بدن شکار خارج می‌گردد، اهـل اسلام را می‌کشند و اهل اوثان و بت‌ها را می‌گذارند، اگر من این گروه را بیابم آنان را مانند قوم عاد می‌کشم.)
حدیث نوزدهم: قال علي رضي‌اللّه‌عنه: «ليسوا بقراء للقرآن، ولافقهاء في الدين، ولاعلماء في التأويل، ولالهذا الأمر بأهل سابقة في الإسلام، والله لو ولوا عليكم لعملوا فيكم بأعمال كسرى وهرقل.» [تاریخ الطبری: 5/78] (آنان اهل قرائت و تدبر در قرآن نیستند و فقه و فهمی از دین ندارند و در تفسیر جاهل‌اند و در این امر کسی از ایشان هیچ اقدام و سابقه‌ای ندارد، قسم به الله اگر بر شما حکم‌رانی کنند، همانند کسری و هرقل با شما رفتار می‌کنند.)
حدیث بیستم: قَالَ النَّبِيُّ صلى‌الله‌عليه‌وسلم فِيهِمْ: «أَيْنَمَا لَقِيتُمُوهُمْ فَاقْتُلُوهُمْ فَإِنَّ فِي قَتْلِهِمْ أَجْرًا عِنْدَ اللَّهِ لِمَنْ قَتَلَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» وَقَالَ: «لَئِنْ أَدْرَكْتهمْ لَأَقْتُلَنَّهُمْ قَتْلَ عَادٍ.» [مجموع الفتاوی: 35/1496] (نبی صلی‌الله‌علیه‌وسلم می‌فرماید: هرکجا دیدید؛ پس بُکشید آن‌ها را، همانا در قتل‌شان، روز قیامت پاداشی هست در نزد الله برای کسی‌که قتل‌شان می‌کنند و می‌فرماید: اگر آن‌ها را در آن زمان درک کنم آن‌ها را بمانند قوم عاد قتل می‌کنم.)
حدیث بیست ویکم: «عنِ النَّبيِّ صلى‌الله‌عليه‌وسلم في قوله: «فَأَمّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ» قالَ: همُ الخوارجُ، وفي قولِهِ: «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ» [آلِ عمرانَ: ١٠٦] قالَ: همُ الخوارجُ». [الراوي: أبو أمامة الباهلي، أحمد شاكر، عمدة التفسير ١/٣٥٣، (أشار في المقدمة إلى صحته)] (از نبی صلى‌الله‌عليه‌وسلم درباره‌ی قول الله متعال «امّا کسانی‌که در دل‌های‌شان‌ کژی است و گریز از حق، زوایای وجودشان را فرا گرفته است برای فتنه‌انگیزی و تأویل [نادرست] به دنبال متشابهات می‌افتند، فرمود: آن‌ها خوارج‌اند و درباره‌ی قولش روزی، روهایی سفید و روهایی سیاه می‌گردند، فرمود: آن‌ها خوارج‌اند.)
لذا باید هرکس خویش را در آینه‌ی این اصول و صفات وارده در نصوص بسنجد که مبتلاء و میلان به‌طرف این قوم خبیث نداشته باشد و از آن‌ها بر حذر باشد، ان‌شاء‌الله در مقالات بعدی از تاریخچه‌ی یاد شده و نصوص و اصول و صفات‌شان استدلال می‌شود.
ادامه دارد…
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version