عموماً اکثر گروههای انحرافی و گمراه، اعتقادات و باورهای خود را از شرایع منسوخشده و گروههای باطل گذشته گرفته و تا حد زیادی مسیرشان را انتخاب کردهاند؛ به همینخاطر بسیاری از باورهایشان با قوانین و احکام اسلام در تضاد است. فرقۀ جهمیه نیز یکی از همین گروههاست. علما و دانشمندان اسلامی معتقد هستند که فرقۀ جهمیه نیز بسیاری از باورهای خود را از یهود، نصارا و مشرکین گرفتهاند.
در قسمت قبلی، مختصری از زندگینامۀ بانی و مؤسس گروه جهمیه بیان شد. در این قسمت میخواهیم در مورد علم، فهم و درک او، تأثر وی از گروه سمنیه و شباهتهای این گروه با یهود و نصارا بحث کنیم.
علم جهم بن صفوان
اینکه آیا جهم بن صفوان واقعاً عالم بوده است یا خیر، اقوال علما و نویسندگان در این مورد متفاوت و مختلف است. عدهای میگویند که او با سفر به شهرهای مختلف و ملاقات با علمای وقت و بهکارگیری فکر در فهم قرآن و عقاید اسلامی، به آرا و نظریاتی دست یافت و آن را شرح و توضیح داده و حرکت بزرگی به راه انداخت. اما گروه دیگری از علما که در میانشان بزرگان و سلف صالح نیز وجود دارند میگویند که جهم بن صفوان در اوایل اسلام میزیسته است؛ وقتیکه تابعین و علمای زیادی حیات داشته و علم، فراوان بوده است؛ اما جهم بهطورکلی از علم اعراض نموده و فلسفه و کلام را بر کتاب الله و سنت رسولالله، ترجیح داده است.
بسیاری از اهل علم بر جهالت، نادانی و بیخبری او گواهی میدهند و میگویند که او هرگز با علمای بزرگ و مشایخ معتبر نشستوبرخاست نداشته است. عبدالعزیز بن ابی سلمه رحمهالله میفرماید: «سخنان جهم بن صفوان، صفتی بدون معنی، بنای بدون اساس است و هیچگاه از اهل علم شمرده نشده است. باری او دربارۀ کسیکه همسرش را قبل از همبستری شدن با او طلاق دهد، پرسیده شد، جهم در پاسخ گفت: بر او عده، لازم است. او با این سخن جاهلانهاش با کلام الله متعال، مخالفت کرد؛ زیرا خداوند متعال میفرماید: «ثم طلقتموهن من قبل أن تمسوهن فما لکم علیهن من عدة تعتدونها»؛ (آنگاه پیش از آنکه با آنان در آمیزید طلاقشان دهید، دیگر شما بر [عهدۀ] آنان هیچ عدهای ندارید که آن را بشمارید.»
مروی است که باری جهم بن صفوان پیش امام ابوحنیفه رحمهالله رفت تا با ایشان صحبت کند، وقتی امام صاحب را ملاقات کرد و او را به مناظره فراخواند، امام صاحب فرمود: «سخن گفتن با تو ننگ و عار است و وارد شدن در مبحثی که تو در آن فرورفتهای، آتشی است که زبانه میکشد… از تو برای من خبرهایی رسیده است که هیچ مسلمانی آن را بر زبان نمیآورد.»
مقاتل بن سلیمان رحمهالله میفرماید: «به خدا سوگند، جهم بن صفوان هیچوقت برای حج خانۀ خدا نیامده و با علما همنشینی نداشته است. او فردی بود که خداوند متعال به او زبان روانی عنایت کرده بود. [یعنی با زبان روان و سخنان شیوای خود مردم را فریب داده و بهسوی مذهب باطلش فرامیخواند.]»
بهخاطر همین بیعلمی، نادانی و جهالتش بود که وقتی با گروه سمنیه به مناظره پرداخت، از سخنانشان متأثر شده و تا چهل روز نماز نمیخواند؛ زیرا او باور داشت که عبادت و نماز را باید برای کسی ادا کرد که دیده شود و این مفکورۀ بسیارِ اشتباه و غلط را از همان گروه سمنیه گرفته و از سخنانشان متأثر شده بود.