نوسنده: شکران احمدی

حضرت علی در مدینه (از هجرت تا رحلت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم))

پیوند اخوت و برادری

در کتاب”الطبقات الکبری” اثر بن سعدآمده است: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بین علی بن ابی طالب وسهل بن حنیف (رضی‌الله‌عنه) پیوند برادری برقرار نمود.
ابن اسحاق ودیگر سیره نویسان آورده‌اند که رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) با حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) پیمان برادری بست. در این مورد احادیث زیادی نقل شده که به علت ضعف سند بعضی وضعف متون بعضی دیگر، قابل اعتبار نیستند. در سنن ترمذی روایت موجود است که بر پیمان اخوت میان رسول خدا وعلی دلالت دارد. امام ترمذی این حدیث را “حسن” دانسته است. امام احمد بن عبدالرحیم معروف به شاه ولی‌الله دهلوی در دو کتاب خود”ازالة الخفاء” و«قرة العینین» همین روایت را ترجیح داده است.

ازدواج علی (رضی‌الله‌عنه) با فاطمه (رضی‌الله‌عنها)

در سال دوم هجرت، رسول خد (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) دخترش فاطمه (رضی‌الله‌عنها) را به ازدواج علی (رضی‌الله‌عنه) در آورد وبه فاطمه (رضی‌الله‌عنها) گفت: «عقدنکاح تو را با محبوب ترین افراد اهل بیت خویش بستم» سپس برایشان دعای خیر نمود وبرآنان قطراتی آب پاشید. در آن هنگام سن فاطمه (رضی‌الله‌عنها) پانزده سال وپنج ماه وپانزده روز و سن علی (رضی‌الله‌عنه) بیست ویک سال و پنج ماه بود، و طبق قول صحیح قبل از غزوه احد بوده است.
عطاء بن سائب از پدرش نقل می کند که حضرت علی فرمود: جهزیه فاطمه (رضی‌الله‌عنها) که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) برایش تهیه دیده بود، عبادت بود از یک چادر، یک بالشت از پوست که باگیاه اذخر پوشیده بود، یک آسیاب دستی و یک مشکیزه و دو کوزه سفالین.
علی وفاطمه (رضی‌الله‌عنهما) با آنکه نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) از محبوبیت فوق العاده‌ای برخوردار بودند، ولی زندگی آنان بسیار ساده و پر مشقت و سخت کوشانه بود.

لقب پر افتخار

رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) را از سر دوستی ونازپروردگی، ابوتراب لقب داد، ابن عباس (رضی‌الله‌عنه) می‌گوید: روزی علی (رضی‌الله‌عنه) در حجره فاطمه داخل شد وسپس بناء برعلتی بیرون رفت و در مسجد خوابید، در این هنگام، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) تشریف آورد و سراغ علی را گرفت فاطمه (رضی‌الله‌عنها) گفت: او در مسجد است. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) به مسجد رفت و دید که حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) دراز کشیده و چادر از رویش افتاده و بدنش خاک آلود شده است. آن حضرت در حالی که با دست خود خاک را از پشت علی پاک می‌نمود، دوباره فرمود: بنشین ای ابوتراب!.

عزوه بدر و نقش علی (رضی‌الله‌عنه) در آن

در ماه رمضان سال دوم هجری جنگ بدر بزرگ رخ داد. این جنگ نبرد قاطعانه‌ای بود که سرنوشت امت اسلام و دعوت اسلام را تعیین نمود. سیرتاریخ را تغییر داد. هنگامی که از سپاه دشمن عتبه بن ربیعه وبرادرش، شیبه وپسرش ولید به میدان آمدند وبه مبارزه طلبیدند، آنگاه سه تن از جوانان انصار برای مبارزه آماده شدند. مبارزان دشمن گفتند: شما همتایان گروه هستید، اما حریفان ما را از میان خویشان وعموزادگان ما انتخاب کنید وبرای مبارزه باما بفرستید، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) بی درنگ روبه سپاه خویش کرد واز میان آنان، حمزه وعلی وعبیده بن الحارث را برای مبارزه فراخواند. هنگامی که این افراد به میدان آمدند، کافران گفتند: آری اینها همتایان بزرگواری هستند.
عبیده که مسن ترین آنان بود، با عتبه، وحمزه با شیبه وعلی با ولید به مبارزه پرداختند حمزه وعلی حریفان خود را مهلت ندادند ودر همان دقایق نخستین آنان را به دیار نیستی فرستادند، اما عبیده وعتبه هنوز مشغول نبرد بودند و ضربه‌های سختی بر یکدیگر وارد کرده وبه شدت مجروح شده بودند، حمزه وعلی پس از کشتن حریفان خود بر عتبه یورش بردند و او را ازپای در آوردند، وعبیده را که مجروح بود از میدان بیرون بردند. عبیده بر اثر جراحات شدید، به شهادت نایل آمد.
درالطبقات الکبری به روایت قتاده آمده است که حضرت علی (رضی‌الله‌عنه) در روز بدر پرچمدار رسول الله بود. حافظ بن عساکر می‌گوید: رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) در روز بدر شمشیرش “ذوالفغار” را به دست علی (رضی‌الله‌عنه) داد واز آن پس برای همیشه آن را به او بخشید.

جنگ احد

در جنگ احد وقتی مسلمانان از پشت سر غافلگیر شدند. دشمن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) نزدیک شد وپاره سنگی به آنحضرت (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) اصابت نمود وبه پهلو بر زمین افتاد ویکی از دندانها چهارگانه فک بالا، سمت راست ایشان شکست وبر لب او شکاف آورد وسر مبارکش نیز زخمی شد. مسلمانان نمی‌دانستند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) کجاست علی بن ابی طالب (رضی‌الله‌عنه) دست آن حضرت را گرفت و طلحه بن عبیدالله او را بلندکرد تا برپای خویش ایستاده مالک بن سنان خونی را که بر چهره‌ی رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) جاری بود مکید وفروبرد. فاطمه (رضی‌الله‌عنه) دختر رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) زخم‌های وی را می شست وعلی بن ابی طا لب باسپرخود آب می رخت. وقتی فاطمه (رضی‌الله‌عنها) دید که خون با آب کاهش نمی یابد، تکه ای از حصیر را گرفت وآتش زد وخاکستر آن را برزخمها گذاشت که خون بند آمد.
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version