جنگ فكرى و تبلیغات رسانه ای به مراتب خطرناكتر از جنگ نظامی است؛ چونکه غربي ها در جنگ هاى استعمارى نظامى شان مبارزه، نفرت و انزجار را در دلهای مسلمانان بيشتر و شديد تر میکردند و با این نوع مبارزات صرفا جسم ها را کشته و جسرها و بناها و تاسیسات را از بین می بردند؛ اما خطرناکتر از آن جنگ فكری است که با آن افکار انسان ها را منحرف می نمایند و این نوع جنگ، قطعا مسلمانان را به فرهنگ زهرآلود غرب آلوده میکند و نظريات الحادى، فرهنگ بى دينی و اخلاق پست را ميان مسلمانان نشر و ترويج نموده و افراد نسل نوين را از مفاهيم اسلامى چنان بيگانه می سازد كه از شريعت اسلامى، عقايد، تاريخ و تمدن اسلامى هيچ چيزی را نمیدانند و در هر موضوعی به فلسفه و معيار هاى غرب باور دارند و از آن پيروى ميكنند.
اهداف جنگ فکری
از یک بعد جامعه غرب همواره در تلاش است تا جنگ فكرى و تبلیغاتی اش را در كنار جنگ تسلیحاتی و نظامی در جهان اسلام آغاز نموده و همه ساله ملياردها دالر را خرج آن مى کند و در اين راه مليون ها كارشناس و متخصص را از طريق مؤسسات مختلف فكرى، فرهنگى، سياسى و تعليمى به كار گماشته اند تا به اهدافی که میخواهند برسند که اهداف شوم شان به شرح ذیل است:
1. از بين بردن روحيۀ مجاهدان و مبارزان مسلمانان در برابر دشمنان اسلام؛
2. تردید مسلمانان در مورد عقیده و دين اسلام؛
3. کمرنگ کردن تاریخ طلایی تمدن مسلمانان و ارزشهاى اسلامى؛
4. جلوگيرى از رسيدن اسلام راستين و مكمل به جوامع غربى؛
5. ايجاد قيادت هاى دروغين و بيگانه پرور براى جهان اسلام.
از بعد دیگر، هزینه هایی را که جنگ نظامی برای کشورهای غربی در بر دارد عبارت اند:
1. تلفات انسانی و از دست دادن نیروهای مجرب؛
2. هزینه هنگفت مالی و اقتصادی؛
3. ضعف روحیه جنگ و مبارزه در بین رزمنددان دشمن در هنگام رویارویی با مسلمانان؛
4. ایجاد استرس و فشار روحی و ترس از حمله های احتمالی در بین ملت های غربی؛
5. بحران اقتصادی، دیپلوماتیک و سیاسی ملی؛
6. بدنامی و تخدیش چهره سیاسی و ملی کشور مهاجم و اشغالگر در سطح بین الملل؛
7. در انزوا قرار گرفتن و ایجاد بی اعتمادی جهانی نسبت به کشورهای مهاجم.
جنگ فکری تسخیر اندیشه ها
جنگ فکری جنگی است که بدون توپ و طیاره، دود و باروت و صداهای مهیب بم های چند تنی است که دیدگاه ها، ارزش ها و بلاخره عقیده و وجدان مسلمان را هدف قرار میدهد و با شعله های آتش، دود و باروت و صداهای مهیب بم ها نه بلکه با روشنی های دلفریب، صداهای هوس نواز شیطانی شان، فکر و عقیده و آزادی های معنوی و اندیشه اسلامی را به بندهای بدون زنجیر غلامی تبدیل می نماید و بدون ریختن خون مسلمان، اندیشه اش را میکشد و بدون بستن جسم فزیکی در سلول های زندان فکر او را با زنجیرهای نامرئی به اسارت می کشاند.
جنگ فکری جنگ شکستن عقیده وباور هاست؛ جنگ تسخیر فکر و وجدانهاْ جنگ تغییر ارزش ها ودیدگاه هاْ جنگ اندیشه و دیدگاها، جنگ بیگانه سازی از دین وآئین، جنگ فکر و اندیشه است که به شیوه های دوستانه ئ ذر رابطه به ظاهر رفاقت، دشمن را از پا درمی آورد.
درنتیجه ازمباحث فوق چنین برمی آید که هجوم جنگ فکری فکری بر جهان اسلام حقیقت آشکاریست که در گذشته صورت گرفته و در حال حاضر با چهرۀ زشت تر و مرموزانه تری در حال فعالیت است و در آینده هم دست بردار از این پلان خود نخواهند بود. علت فزونی خطرات این نبرد با مبارزات نظامی این است که این جنگ سرزمینی را تهدید نمی کند، بلکه عقل ها و اندیشه و باورها را تهدید می کند و با لشکری رویارو نمی شود بلکه با ملتی رودررو می شود و مساحت جغرافیایی را تسخیر نمی کند بلکه فرهنگی را مسخر می نماید، با موقعیت و پایگاه ویژه ای نمی جنگد بلکه شخصیت ها را هدف قرار می دهد و چاهی را سم پاشی نمی کند بلکه شهرها و عقول را مسموم می نماید، ادوات و آلات را تخریب نمی کند بلکه تعلیمات اسلامی و عقاید را به ویرانی می کشاند.
بنابراین، این جنگ مشکل تر و عمیق تر است و در قدم نخست مبارزه در برابر جنگ استعمار و استثمار نیازمند تلاش های بی وقفه و خستگی ناپذیر، صبورانه، برنامه ریزی ماهرانه و یک نظم خاصی است تا از حملات دشمن آگاهی داشته باشیم و ثانیا در جنگ فکری آن قدر قوی و برنامه ریزی دقیق داشته باشیم تا تمام برنامه های دشمن را خنثا کرده و برنامه های اسلامی خود را در جامعه غربی تطبیق کنیم. چرا؟ چون جنگ نظامی و استفاده از تسلیحات، هزینهی هنگفتی روی دسته مهاجم میگذارد. در حالیکه جنگ نرم، جنگ فکری و تبلیغاتی با هزینهی اندکی از راه دور به پیروزی میرسد و دیگر اینکه جنگ نظامی بر دیوار مستحکم اسلام، کارگر نیست؛ چنانکه بارها از این دریچه وارد شدهاند و خوشبختانه هر بار با جواب دندانشکن از جانب سربازان اسلام روبرو شده و محکوم به شکست گردیدهاند.