چنانکه همه آگاه هستیم، در عصر کنونی جنگ علیه اسلام وارد مرحلهی مهم و خطرناکی شده است و شاهد راهاندازی جنگهای بزرگ فکری در کشورهای اسلامی هستیم. طاغوت جهانی در این عصر از طریق مرز نه، بلکه از طریق مغزها به استحمار و استسمار ملتها میپردازند و به اذهان مسلمانان القا مینمایند که شما عقبمانده هستید و دین باعث عقبماندگی شما شده است و… .
اگر ما متوجه باشیم، از شعارها و روشهای مختلف برای گمراهی ما مسلمانان استفاده میشود که داغترین آن دموکراسی و یا همان به ظاهر حق مردم و حکومت مردم برای مردم است. پس نیاز مبرم و مهم است تا در این مورد مطالعه و کنکاش داشته باشیم تا حقیقت دموکراسی را درک نماییم و مفکورهی روشن و تصویر واضح از دموکراسی و ارتباط آن با اسلام داشته باشیم و این کتاب «اسلام و دموکراسی» این مبحث را بسیار با جزئیات کامل و شامل مورد بررسی قرار میدهد.
در بخش اول این کتاب در مورد تاریخ دموکراسی بحث شده است. باید بدانیم آنچه باعث بهوجود آمدن شعاری به نام دموکراسی شده چیست؟ با مطالعهی تاریخ اروپا و عصر «فیودالیزم» و تاریخ پر از درد و رنج اروپا در مییابیم که آغاز این روند، قیام مردم مظلوم در برابر ظالمان است که حتی مردم در آن زمان از ابتداییترین حقوق انسانیشان برخوردار نبودند که این ماجرا بالآخره منجر به قیام و انقلاب کبیر فرانسه شد.
ایشان نباید فراموش کنند که بعضی روشهای زندگی و همچنان روش خاموش نمودن این آتش شعلهور را از مسلمانان به الهام گرفتند و ضمانتهایی را که در دموکراسی امروزی شاهد هستیم از قبیل: ضمانت اتهام، تحقیق، حکم، اجرای حکم، حقوق جابجایی، تحصیل کار و… در ذات دموکراسی نبوده، بلکه با رنج، زحمت، خون، و عرق مردم مظلوم بهدست آمده است؛ اما این ضمانت را وقتی در اسلام مشاهده میکنیم، در ذات اسلام موجود بوده و هیچکس آنرا درخواست نکرده است؛ بلکه قوانین سالم اسلام و تناسب آن با فطرت بشری از اول بوده است که با قرآن و حدیث ثابت است و ما هیچگاه در تاریخ اسلام مشکلی در این زمینه نداشتیم.
وقتی وارد عمق دریای دموکراسی میشویم در مییابیم که کارگردان اصلی دموکراسی همان سرمایه بوده است، در ظاهر امر حکومت مردم برای مردم است؛ ولی حقیقت آن نفع اصلی برای سرمایهداریست. یهود جهانی در صدد استحمار تمامی مردم به نفع سرمایهداریاند و این اندیشه و تفکر را در سر میپرورانند که همهی مردم برای خدمت یهود آفریده شدهاند. به این گونه متوجه میشویم که بردهگی هنوز در جریان است، ولی به شکل مدرن آن؛ اما نظر اسلام در مورد دموکراسی و هر موضوعی را که میخواهیم بحث کنیم، باید در قالب دو سوال مقایسه کنیم: 1. معبود در این سیستم کیست؟ ۲. معیار انسانیت انسان چیست؟
که سرمایهداری این دو موضوع را به نفع خود تعبیر میکند؛ اما پاسخ به آن مشکل است. سوال معبود کیست؟ راهی را نشان میدهد که قانونگذار کیست. در اسلام قانونگذار خداوند است و بشر حق دخالت در آن را ندارد و رأی فقط در مورد حاکمی که قرار است، اعتبار دارد نه دربارهی نوع حکم و اینجاست که انسان از اصل ضمانت که راهی برای بردگی غیر الله است رها میشود؛ اما در غیر آن میبینیم هرگاه قانونگذار انسان باشد خواه ناخواه دو طبقه (ارباب و رعیت) بهوجود میآید.
معیار انسانیت انسان: دموکراسی یا همان سرمایهداری، انسان را از حقیقت اصلیاش (که بودن انسان دارای دو بعد مثبت و منفی است.) بدور نگه میدارد و بیشتر به بعد حیوانیت انسان توجه دارد که هدف اصلی آن همانا ناآگاه و خواب نگهداشتن مردم به نفع خودشان است؛ اما اسلام، معیارهای اخلاق و انسانیت را واضح تعریف میکند؛ چون: تقوا، پاکی، امانتداری، پاک خوردن، نوشیدن و… انسان را خلیفهی خدا در روی زمین دانسته و امانت و مسئولیت به او میگذارد و معیار انسانیت را تعبیر میکند که یهود جهانی همیشه به دنبال پنهان کردن این اصل است. در اسلام اصول اساسی که معیار انسانیت است در هیچ عصری تغییر نمیکند؛ بلکه در هر زمانی سبک زندگی بر اساس اصول مبادیاند؛ اما یهود، آزادی بیقیدوبندی را برای مردم در مواردی که ایشان را به قهقرای انسان و حیوان سوق میدهد، مهیا میسازد نه در ضمینهی کمال انسانیت.
خلاصه وقتی دموکراسی را در این دو بعد مشاهده میکنیم، میبینیم که اصلا چیزی در آن باقی نمیماند و ضمانتهای اندکی که در آن مشاهده میکنیم، ثمرهی زحمت مردماند که طاغوتها مجبور به پذیرفتن آن شدهاند. بردگی هنوز وجود دارد؛ ولی بهصورت مدرن، قدرت هنوز نیز در پس پرده به دست سرمایهداری و یا همان یهود جهانی است.
سرمایهداری وجه اقتصادی دموکراسی و دموکراسی وجه سیاسی سرمایهداری است. نباید بر علت شباهت عارضی (ضمانت، حقوق و شورا)، تفاوتهای بنیادین که همانا حق قانونگذاری و اساس مشروعیت است را نادیده بگیریم، اینجاست راه اسلام که در آن الله قانونگذار است و دموکراسی که بشر قانونگذار است، کاملا از پایه و اساس جدا میشود.
مسلمانان بهخصوص دعوتگران نیز ابتدا باید این مسئله و تفاوت را درک کنند، از داخل شدن به بازی دموکراسی و استفاده از شعارهای اسلام دموکراتیک و یا اسلام کمونیست قطعًا جلوگیری کنند، اگرچه هدف ما دین الله باشد؛ چون وقتی وارد بازی میشویم، مجبوریم طبق قوانین آن بازی کنیم، مجبوریم آرای اکثریت را بپذیریم و آنچه را که خدا الزامی قرار داده اختیاری بسازیم و اینجاست که ما به ضرر تضییع قضیه «لا اله الا الله» و تغییر مصدر مشروعیت مواجه میشویم.
پس برای رهایی از این دسیسهی مدرن باید اذهان آگاهی بیابند، ابتدا دعوتگران و بعد تودههای دیگر مسلمانان باید به اصل و مفاهیم روحی اسلام برگردند تا تحت تأثیر اینگونه شعارها قرار نگیرند.
این کتاب در پایان نیز سوالاتی را در ذهن خلق میکند که نیاز به مطالعهی بیشتر است: راههای انتخاب حاکم در حکومت اسلامی چگونه است؟ که خود میتواند شر دموکراسی را کم نماید.
در پایان تشکر از برگزارکنندگان «مسابقات آنلاین کتابخوانی» که زمینهی مفیدی را برای روشنی اذهان جوانان مسلمان راهاندازی نمودهاند. خداوند اجر دنیا و آخرت را نصیب همه بگرداند. ومن الله التوفیق