نویسنده: محمدالافغانی

آیت:

إِن تُبدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ وَ إِن تُخفُوهَا وَ تُؤتُوهَا الفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیرٌ لَکُم وَ یُکَفِّرُ عَنکُم مِن سَیِّئَاتِکُم وَاللَّهُ بِمَا تَعمَلُونَ خَبِیرٌ. [بقر: 271]
ترجمه: اگر صدقه­‌هایی را که [در راه خدا] می­پردازید، آشکار دهید کار نیکی ست، ولی اگر صدقات تان را پنهان به فقرا بدهید، این کار برای تان بهتر است و گناهان [لکه‌­های سیاه جان و دل] تان را می­شوید [و پاک و خالص تان می­کند]. خداوند، به هرآنچه می­‌کنید آگاه است.
اگر صدقه در راه خداوند را آشکار کنید کاری نیکو است، اگر آنها در نهانی انجام دهید و آشکارش نسازید بهتر و افضل است، زیرا در این صورت به مراتب از شبهه ریاء در امان می‎باشید؛ و در حقیقت صدقه با اخلاص باعث محو گناهان می‎گردد، و این پیداست که خداوند ریز و درشت/آشکار و نهان همه امور را می‎داند؛ هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و تمامی احوال و نیات تان را می‎داند و هر کس را بر اساس عملش پاداش و یا عقوبت می‎دهد.

حدیث:

«من صلی علی واحدة صلی اللَّه علیه عشر صلوات و حط عنه عشر خطیئات و رفع له عشر درجات».
ترجمه: هر کس بر من یک درود بفرستد، خداوند بر وی ده درود می­فرستد؛ [افزون برآن] ده گناه از کارنامه­اش را می­زداید و ده گام او را برتر می­برَد.» (به روایت ابو داود از ابو هریره. این روایت، صحیح است. به تخریج: احمد، نسائی (1297) و ابن حِبّان)

داستان:

امام اجمد بن حنبل (رحمه‌الله) می­گوید: باری، بر راهی روان بودم که دیدم راهزنی دارد مال مردم را چپاول می­کند. [گویا بعد از آن] همان راهزن را دیدم در مسجد نماز می­خواند. رفتم پیش او و گفتم: این رفتار [تو] با خدا کار جالبی نیست. بعید است خدا نمازت را قبول کند، تو که از این کارها می­کنی. آن راهزن جواب داد: ای امام! میان من و خدا درهای بسته‎ی زیادی وجود دارد، اما خواستم این یک در را باز گذارم. چند ماهی از این قضیه گذشته بود. من به سفر حج رفتم. در هنگام طواف کعبه، دیدم مردی به پرده­های کعبه چسبیده، دعا می­خواند: به درگاه تو باز آمدم… به من رحم کن… دیگر هرگز از تو نافرمانی نخواهم کرد. به دقت، آن مرد زاران و گریان را مشاهده کردم، فهمیدم همان راهزن چندماه پیش است. در دلم گفتم: این بنده خدا، یک در [به سوی خدا] را باز گذاشته بود، اینک خداوند تمام [دیگر] درها را فراروی او باز گشود.

حکمت:

بیچاره آدمی­زاد! اگر از دوزخ به همان سان می­ترسید که از فقر می‎ترسد، از هر دو [دوزخ و فقر] خلاص شده بود؛ و اگر به بهشت همان قدر مشتاق بود که به ثروت مشتاق است، به هر دو [بهشت و ثروت] دست یافته بود. و اگر در دل، از خدا به همان اندازه بیم داشت که در ظاهر از مردم بیم دارد، نیک­بخت هر دو جهان شده بود.

دعاء:

«لا إله إلا أنت؛ سبحانک! إنی کنت من الظالمین، فاغفر لي و ارحمني و کلَ المسلمین، و اجعلنا من المقرَّبین و اجعلنا من أصحاب الیمین».
ترجمه: هیچ خدایی نیست [و نتواند بود] جز تو. پاکا، الاها! من از کژ روان بودم، پس از [کژ روی­] من در گذر و به من و تمام مسلمانان [خالصان] رحم کن؛ و ما را از زمره­ی رهیافتگان به درگاه­ات بگردان، و در جمع یاران راست [نیکبخت اهل بهشت] قرار مان ده.

درس:

آگاه و زنهار؛ همه­ی درهای  میان خود و خدا را نبندی، و لو گناه زیاد کرده باشی؛ زیرا ممکن است یک در باز، سبب شود تمام درهای دیگر به رویت گشوده شوند.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version