نویسنده: محمدالافغانی

آیت:

کَیفَ یَهدِي اللَّهُ قَوماً کَفَرُوا بَعدَ إِیمَانِهِم وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جَاءَهُم البَیِّنَاتُ وَاللَّهُ لَایَهدِیَ القَومَ الظَّالِمِینَ
[آل عمران: 86]
ترجمه: ممکن نیست خداوند به کسانی توفیق هدایت دهد که با آنکه [از صمیم قلب، به صدق قرآن و رسالت] تفطن دارند و [قلبا] به حقانیت رسول گواهی دادند و [علاوه بر آن] نشانه­‌های [صدق و حقانیت] را دریافتند؛ [با این هم عملا، فهم قلبی صدق و حقانیت را] انکار کردند. آری؛ خداوند گروه کژگزار [و نیز کژگذار] را هدایت نمی­کند [زیرا خود شان دریچه‌­های نور هدایت بر دل، را بسته اند].
چگونه خداوندتبارک و تعالی قومی را که به نبوت پیامبرش انکار کرده‌اند بعد از آنکه به او ایمان آورده اند؛ توفیق که به ایمان آراسته شوند، آنانی که با چشم سر مشاهده نمودند که محمد حق است و آنچه را که آورده است از جانب خدای یکتاست، و از جانب خداوند تبارک و تعالی بهترین حجت ودلائل را برای شان ارزانی داشته است، و همچنان خداوند تبارک و تعالی قومی که ظلم پیشه کنند را هرگز موفق نخواهد نمود و راه صواب و درست را برای شان نمایان نخواهد نمود، در واقع آنها کسانی اند که از راه درست و حق عدول کرده اند و کفر را بر ایمان ترجیح داده اند.

حدیث:

«عن عبادة بن الصامت (رضی‌الله‌عنه) أنَّ رسول اللَّه (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال: «ما علی الأرض مسلم یدعو الله بدعوة إلا آناه الله إِیّاها أو صرف عنه من السوء مثلها ما لم یدع بإثم أو قطیعة رحم» فقال رجل من القوم: إذا نکثر. قال: «اللَّه اکثر».
ترجمه: از عُباده بن صامت (رضی‌الله‌عنه) روایت است که، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: هیچ مسلمانی بر وری زمین نیست که از به درگاه خدا دعا کند، مگر اینکه خدا عین دعای او را برای او عطا می­کند یا [در عوض] یک حادثه‌­ی بد را از وی دور می­کند، البته مادامی که دعای وی در راستای یک گناه یا قطع صله‌­ی رحم نباشد. یکی از حاضران گفت: خوب؛ از این پس بسیار دعا کنیم! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمود: و البته خداوند بیش بخش­تر  است.

داستان:

 (ادامه‌­ی داستان دیروز)
… پادشاه جوان وقتی آن صحنه‌­ی خوفناک را دید، به شهر برگشته، حدود صد نفر از ورزیده‌­ترین و فرزانه‎‌ترین کارگران را گرد آورد و آن­ها را به جزیره برد. به آن­ها دستور داد تا سراسرِ جنگل را تمیز کنند، نعش جانوران و پادشاهان را از بین ببرند و خس و خاشاک و چوبک­‌های خشکیده­‌ی درختان را از جنگل دور کنند. بر همین منوال؛ هر ماه سری به جزیره می­زد تا از کارِ کارگران بازدید کند. کار تند پیش می­رفت. بعد یک ماه کل جنگل تمیز شد، تمامی خس و خاشاک و چوبک­ها، و آشغال و نعش­ها از بین برده شده بودند. در ماه دوم، جزیره تر و تمیز شده بود. بعد؛ پادشاه به کارگران دستور داد تا در تمام گوشه کرانه­‌های جزیره، باغچه بسازند و گل و نهال بکارند. و خود به پرورش جمعی از حیوانات اهلی، از جمله: مرغ خانگی، مرغابی و گاو و گوسفند و..، همت گماشت. ماه سوم که فرا رسید، به کارگران دستور داد تا یک خانه­‌ی بزرگ و یک لنگرگاه برای کشتی‌­ها بسازند. روزها می­گذشت و جنگل هر روز تمیز تر و قشنگ­تر می­شد. این پادشاه جوان، آدم زرنگی بود که: ساده می‌­پوشید، و در زندگی شهری­‌اش ولخرجی و عیاشی نمی­کرد، بلکه به جای آن، ثروت داشته و اندوخته­‌اش را در بازسازی جزیره هزینه می­کرد. نُه ماه بدین منوال گذشت. یک روز، پادشاه وزیران­ را فراخواند و بدیشان گفت که: خبر دارم که باید بعد از به پایان رسیدن دوازده ماه [: سه ماه بعد] شهر را بدرود گفته، به جزیره بروم. ولی من دوست دارم الان شهر را بدرود گویم و به جزیره بروم. وزیران حرفش را رد کرده، گفتند براساس قوانین و آیین شهر باید تا سه ماه دیگر بمانید؛ بعد می­توانید بروید. به هرحال، آن سه ماه هم سپری شد و یک سال پادشاهی­‌اش تمام شد. الآن دیگر وقت رفتن به جزیره شده. مردم، به رسم تشریفات، خلعت بزرگداشت اش پوشاندند و بر فیل‌­اش نشاندند و به رسم وداع آواز سر دادند: پادشاه، پادشاه!!
پادشاه اما، [برخلاف انتظار] بر عکس پادشاهان سابق، خوش و خندان بود. مردم [با تعجب] از او علت آن خوشحالی پرسیدند. جواب داد: خردمندان می­گویند: «وقتی چشم بر این دنیا می­گشایی؛ تو گریان هستی و اهل خانه خندان؛ پس چنان زندگی کن که هنگام مرگ تو خندان باشی و مردم گریان»؛ پادشاهان سابق، در مدت پادشاهی خوشگذرانی و عیاشی می­کرده‎‌‌اند، من اما در این مدت همه­‌اش در اندیشه­‌ی آینده بودم و برای آن کلی نقشه کشیدم: به پاکسازی و بازسازی جزیره همت گماشتم و اینک جزیره یک نازستان خرم گشته است و من از این پس، با خیال آسوده ما بقی عمرم را آنجا، آرام و آسوده خواهم زیست.

حکمت:

شعر:
«إن حال دون لقائکم بوابکم/   / فالله لیس لبابه بوّاب.»
ترجمه: اگر دربان شما کسی را به دیدار شما نمی­گذارد؛ درگاه خدا، دربانی ندارد [و به روی همه گشوده است].

دعاء:

«ربنا اصرف عنا عذاب جهنم، إن عذابها کان غراما.»
ترجمه: پروردگارا! عذاب دوزخ را از ما دور بدار، که عذاب آن پیوسته [و سوزان] است.

درس:

بکوشیم در روزهای باقی­مانده­ی ماه رمضان، اجر یک حج و عمره را بیندوزیم؛ آن هم خیلی ساده: بعد از نماز فجر، در مسجد بمانیم و تا برآمدن آفتاب ذکر خدا گوییم، سپس دو رکعت نماز بخوانیم. البته بسی نیک است که این کار را نه فقط در ماه رمضان، که در دیگر روزهای سال نیز بزرگ بدانیم و انجام دهیم؛ ولی اگر عذرهایی مثل درس یا کار و وظیفه، مانع از التزام هر روزه به این عمل می­شوند؛ حداقل می­توان آن را در [روزهای] تعطیلات پایان هفته انجام داد.
باری، با یک کاری ساده، می­توانیم ـ به اذن خدا ـ ثواب فروانی بیندوزیم [: رحمت خدا بها نمی­جوید؛ بهانه می­جوید].
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version