تردیدی در این نیست که اندیشههای سیاسی یکی از عمدهترین و بحثبرانگیزترین رشتۀ علوم است که در گذر تاریخ دچار تحولاتی بزرگ شده است. این تحولات تا جایی بوده است که در مورد مفهوم اندیشۀ سیاسی، در میان نویسندگان متعدد اختلافنظر وجود داشته و نامهای متفاوتی برای اندیشۀ سیاسی انتخاب و مطرح شده است که از فلسفۀ سیاسی تا نظریۀ سیاسی را دربر میگیرد. بااینحال، صرفنظر از تفاوت در نامگذاری، آنچه در میان آنها مشترک است، پرداختن به اندیشۀ سیاسی بهمثابۀ اندیشهای است که در جستوجوی تجویز وضعیت مناسب برای حیات جمعی انسانها است و در نتیجه، باوجود اختلافنظرها دربارۀ مؤلفههای بر سازندی اندیشۀ سیاسی، همه در یک امر مشترکاند و آن اهمیت بنیادین وجه هنجاری (ارائۀ وضعیت مطلوب یا نیکِ سامان سیاسی و اجتماعی) در شکلگیری اندیشۀ سیاسی است.
در این میان اصطلاح «فاشیزم» بهعنوان یک باور و اندیشۀ سیاسی که گویا نخستین بار بنیتو موسولینی آن را باهدف دستیابی به قدرت و شکل دادن بهنوعی خاص از سندیکالیزم دولتی جعل کرد، صرفاً یک ایدئولوژی سیاسی در کنار لیبرالیزم، محافظهکاری یا کمونیزم نیست؛ بلکه مؤید و حامی سیاستی است که زمینهساز پدیداری یک نوعِ تمامیتخواهانهای از دولت در نیمۀ نخست قرن بیستم بوده است.
به نقل از موسولینی «فاشیزم واکنشی در برابر دکترین روبهزوال سدۀ نوزدهم است. فاشیزم، انسانی فعال میخواهد که با همۀ توان عمل کند، انسانی که با همۀ مشکلات پیش رو، مرد و مردانه روبهرو شود»؛ فاشیزم، «ارادهای است که فرد را برتر میکند و او را عضو آگاه جامعۀ معنوی مینماید»؛ فاشیزم، مفهومی تاریخی هم است: «بیرون از تاریخ انسان هیچ است»، فرد فقط در دولت، که ارادۀ آگاه و فراگیر انسان در وجود تاریخی آن است، نقش ایفا میکند.
فاشیزم با مفاهیم پیشین در میان سالهای جنگ جهانی اول و دوم به اوج خود رسید؛ اما با خاتمه یافتن جنگ جهانی دوم، ضربۀ مهلکی به وجهۀ فاشیزم خورد. تا جایی که امروزه هیچ راستگرایی دوست ندارد که وی را فاشیست بخوانند.
سرانجام، اینکه فاشیزم دیگر آن مفهوم میان دو جنگ جهانی را ندارد و هیچ گروه و طبقهای در حال حاضر بهروشنی که موسولینی از فاشیزم یاد و طرفداری کرد، جانبداری نمیکند. بااینحال، آموزۀ فاشیزم همچنان باقی است و با رنگ و پوششهای جدید در متن تصمیمات قدرتها، هرازگاهی نمایان میشود.
منابع و مآخذ
اسدی و آقامحمدی، مجید و داوود، (۱۴۰۱). «مطالعۀ تطبیقی اندیشۀ نظامی سوسیالیسم و فاشیزم (از منظر اندیشمندان دو مکتب)»، فصلنامۀ مطالعات دفاعی استراتژیک، سال بیستویکم، شماره ۹۲، تابستان ۱۴۰۲، صفحات ۱۱۷-۱۳۸.
بشیریه، حسین، آموزش دانش سیاسی؛ مبانی علم سیاست نظری و تأسیسی، چاپ دهم، تهران- ایران، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۲.
بلینک هورن، مارتین، (بی تاریخ). فاشیزم و راست گرایی در اروپا؛ ۱۹۱۹-۱۹۴۵، ترجمه مهیار آقایی، تهران- ایران، نشر نی.
صلاحی، ملک یحیی، (۱۳۹۰). اندیشههای سیاسی غرب در قرن بیستم، چاپ پنجم، تهران-ایران، نشر قومس.
قادری، حاتم، (۱۳۹۰). اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، چاپ دوازدهم، تهران-ایران، انتشارات سمت.
گروه آموزشی علوم سیاسی (۱۳۹۴). جزوه درسی اندیشههای سیاسی در غرب و اسلام، چاپ سوم، تهران-ایران.
عالم، عبدالرحمن، (۱۳۸۵). «نظریه و عمل فاشیزم »، مجلۀ دانشکده حقوق وعلوم سیاسی، دانشگاه تهران، شماره ۷۱، بهار ۱۳۸۵، صفحات ۱۱۳-۱۶۱.
علوی پور، سید محسن، (۱۳۹۷). «از فهم تا بیان اندیشۀ سیاسی: نقد و بررسی کتاب فهم نظریههای سیاسی»، فصلنامۀ پژوهش و نگارش کتب دانشگاهی، شماره ۴۳، پاییز و زمستان ۱۳۹۷، صفحات ۱ تا ۲۰.
قزلسلفی، محمدتقی، (۱۳۹۳). «زیبایی شناسی و سیاست با تمرکز بر دولت فاشیزم »، فصلنامۀ دولت پژوهی، مجلۀ دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، سال چهارم، شماره سیزدهم، بهار ۱۳۹۷، صفحات ۱-۲۹.
محمودی، سید علی، (۱۳۹۳). خِرد سیاسی، جستارهایی در آزادی، اخلاق و دموکراسی، چاپ اول، تهران-ایران، نشر نگاه معاصر.
منوچهری، عباس، (۱۳۸۴). «اندیشۀ سیاسی بهمثابۀ دانشی میانرشتهای: روایتی دلالتی-پارادایمی»، فصلنامۀ مطالعاتِ میانرشتهای در علوم انسانی، دورۀ هفتم، شماره دوهم، بهار ۱۳۹۴، صفحات ۱-۲۲.
میراحمدی، منصور، (۱۳۹۲). «مبانی فلسفی اندیشههای سیاسی در اسلام»، فصلنامۀ عملی-پژوهشی سیاست متعالیه، سال اول، شماره اول، تابستان ۱۳۹۲، صفحات ۱۵۳-۱۷۸.
میر محمودی، تورج، (۱۴۰۰). «ناسیونالیسم در میان ملل مسلمان و غرب؛ و تأثیر امّتگرایی بر اتحاد جهان اسلام»، فصلنامۀ پژوهشهای اجتماعی/اسلامی، بهار و تابستان ۱۴۰۰، شماره ۱۲۳، صفحات ۳۱۲-۳۳۸.
هیوود، اندرو، (۱۳۹۱). سیاست، ترجمه: عبدالرحمن عالم، چاپ دوم، نشر نی، تهران- ایران.