محور اساسی همۀ ادیان، انسان است و بیشترین دستورات ادیان نیز در مورد عملکرد و رفتار انسانها است، به سخن دیگر، تمامی ادیان مسئلۀ انسان کامل را مطرح میکنند که در کتابهای عرفانی و فلسفی همۀ ادیان، بهویژه در دین اسلام،بیشتر دیده میشود.از دیدگاه کنفوسیوس انسان کامل کسی است که نمونه و مثل اعلای آدمیت باشد، انسان کامل به زبان چینی (چونگ تزو) نامیده میشود که دارای جایگاه برجسته و صفاتی خاص است. کنفوسیوس میگوید: چنین نفسی به زینت کمال آراسته است و همانند پسری است که محبت والدین را همواره در دل دارد، یا پدری که با فرزندان خود با عدالت و مهربانی برخورد میکند، مأموری است که نسبت به فرماندۀ خود وفادار است و شوهری که نسبت به همسر خود صمیمی است و دوستی که با دوست خود مخلص و مؤدب است، از نظر او انسان کامل به تمام صفات عالی انسانیت آراسته است؛ لذا پیروان کنفوسیوس او را به عنوان انسان کامل معرفی میکنند.
کنفوسیوس برای انسان کامل خصلتهای پنجگانۀ زیر را معرفی میکند:
عزت در نفس؛
علو در رحمت؛
خلوص در نیت؛
شوق در عمل؛
نیکی در سلوک.
همچنین کنفوسیوس برای رسیدن به مقام شرافت و عزت انسانیت روشهای خاص خود را دارد:
محبت: که هیچگاه مرا آزرده نساخت؛
حکمت: که هیچگاه برایم شک ببار نیاورد؛
شجاعت: که هیچگاه ترس و بیم در دل من ایجاد نکرد.
کنفوسیوس میگفت :من مدعی نیستم که حکمت الهی و تقوا را دارا هستم، تنها چیزی که دربارۀ خود میگویم این است که در راه و روش خود هیچ تردیدی ندارم و در تعلیم به دیگران هیچگاه کوتاهی نکردم، این است انتهای عمل من و بس.
کنفوسیوس علاوه بر اشاعۀ باورهایی که بعدها به عنوان دین و آیین خاص مطرح شد، معلم اخلاق نیز بود؛ اما خودش بیش از درجۀ معلمی برای خودش ارزش قایل بود؛ اما افرادی که با او بودند دربارۀ او میگفتند: نمیتوان کنفوسیوس را به درجۀ معلمی محدود کرد و در آیین کنفوسیوس پیوسته روح ایمان، یک حقیقت مذهبی است، او به دقت و مراقبت و تشریفات مذهبی عصر خود علاقه نشان میداد به طوری که میتوان او را سرمشق کامل دینداری به حساب آورد و اعتقاد او به امور مذهبی محدود به یک نوع خودداری و احتیاط است؛ زیرا او در مبادی و آرای خود صرفاً یک فیلسوف عقلانی و پیرو قواعد انسانیت جلوه کرده است و به مشکل میتوان برای او مرتبۀ عالی و عرفانی قایل شد. کنفوسیوس در عبادات و مناسک و آداب ظاهری هر عملی را که بر خلاف عقل سلیم میبود و یک مقصود و یک هدف اجتماعی را تضمین نمیکرد، نمیپسندید، او در اعمال، افعال، گناه، ثواب و مسایل مافوق طبیعی چندان رغبتی نشان نمیداد.
همچنین کنفوسیوس را سقراط چین گفتهاند که آیین او فقط به انسان و امور انسان میپردازد.
کنفوسیوس میگفت: من جویای وحدت کل هستم. او بر این عقیده بود که انسان در انتخاب باید دقت کند و خوب و بد را بشناسد و میگفت: فرزند بیحاصل و همسر بیوفا، کسانی هستند که عاری از حقیقت هستند، بزرگترین هنر اخلاقی، احترام به نیاکان است و باید خاطرۀ آنان را با قدرشناسی گرامی داشت، پدران و مادران نماینده و مظهر اجداد میباشند و تا زندهاند، فرزندان باید نسبت به آنان اطاعت و اخلاص کامل داشته باشند، فرزندان جوان باید بدون پشهبند بخوابند تا پشهها را به طرف خود جلب کنند و والدین آنان راحت بخوابند؛ زیرا پیری بزرگسالان را رنج میدهد، پادشاه باید برای مردم وسیلۀ تعلیم و تربیت و صلح و سلامت را برقرار سازد و عدالت را همیشه در نظر داشته باشند.
باری کنفوسیوس زنی را دید که در کنار گوری نشسته است و گریه میکند، از او علت گریه اش را پرسید، زن گفت: پدر شوهرم در اینجا توسط ببری کشته شده، شوهر و فرزندم نیز به همان سرنوشت دچار شدهاند. کنفوسیوس گفت: در این صورت، چرا در چنین مکان خطرناکی نشستهای؟ زن گفت: در اینجا حکومت عادل و رئوفی وجود دارد. کنفوسیوس به شاگردانش گفت: این سخن را در ذهن خود بسپارید و بدانید که حکومت ستمکار، از ببر درندهتر است.
نویسندگان بر این نظراند که کنفوسیوس دارای پنج دستور مهم اخلاقی است و حتی تعدادی این دستورها را جاویدانی خواندهاند، این پنج دستور عبارتند از: 1. نیکخواهی، تا تنها به سود مردم کار کنی؛ 2. نیکوکاری، تا آنچه را که به خود نمیپسندی به دیگران هم نپسندی؛ 3. مردمداری، تا ادب را در بر خورد با مردم فراموش نکنی؛ 4. خردورزی، تا تنها دانش و درست اندیشی را راهنمای خود سازی؛ 5. درستاندیشی، تا در هر کاری که انجام میدهی درستی و صداقت را نگاه داری؛ زیرا بدون آن جهان استوار نخواهد ماند.
یکی از بحثهای مهم آیین کنفوسیوس مسألۀ اجازهی گرویدن به دین دیگر است، ازهمینرو، میلیونها نفر از پیروان آیین کنفوسیوس را میتوان یافت که به عقیدۀ دیگری از جمله، بودائیسم، مسیحیت، اسلام و یا سایر ادیان گرویدهاند، در واقع مسلمانانی که در حال حاضر در سرزمین چین حضور دارند، در ابتدا از پیروان کنفوسیوس بودند و بعدها مسلمان شدند.
دستورات اخلاقی کنفوسیوس زیاد و پیچیده بود، این پیچیدگی و اهمیت موضوعات اخلاقی او سبب شد این سوال پیش آید که کنفوسیوسیم دین است یا اخلاق؟ البته پاسخ این سوال دشوار است؛ زیرا بستگی به تعریف ما از دین دارد که به کدام معنی موسع و یا مضیق آن را توضیح بدهیم، با این حال، این مسأله را باید در نظرداشت که نمیتوان وجه دینی را از باورهای کنفوسیوس منتفی ساخت. او با آنکه در زمینههای اخلاقی دستورات متعددی دارد در مسائل مربوط به دین نیز دارای دستورات ویژهای است.