نویسنده: دکتور فضل احمد احمدی
-
عناصر سوسیالیزم
سوسیالیزم دارای چند عنصر اساسی است که با اجتماع این عناصر آموزهی سوسیالیزم کامل می شود، این عناصر که بیشتر مربوط به جامعه و اجتماع می شود، نظم خاصی را ترتیب میدهد، به سخن دیگر، در واقع با توجه به این عناصر است که میتوان تفکیک اساسی میان سوسیالیزم و سایر باورهای سیاسی را به عیان مشاهده کرد. در ادامه به هر یک از این عناصر اشاره میشود:
اجتماع (community): سوسیالیزم انسانها را آفریدههایی اجتماعی تصور میکند که بر اساس خصلت و ویژگیهای مشترک انسانیت با هم پیوند دارند، به گفتهی جان دان شاعر، «هیچ انسانی جزیرهای کامل نیست، هر انسانی تکهای از قاره است، بخشی از سرزمین اصلی». یا به قول سعدی «بنی آدم اعضای یکدیگرند / که در آفرینش ز یک جوهرند / چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار». این گفتهها به اهمیت اجتماع اشاره دارد و میزان تأثیر تعامل اجتماعی و عضویت در گروههای اجتماعی و جماعات را در سرشته شدن هویت انسانها نشان میدهد و از سوی دیگر، سوسیالیستها میخواهند در مقابل طبیعت، بر تربیت تأکید کنند و رفتار فردی را بهطور عمده؛ بنابر عاملهای اجتماعی، نه صفات ذاتی و درونی توضیح دهند.
برادری: چون همهی انسانها انسانیت مشترکی دارند، با حسی از دوستی و برادری [که در این متن همۀ انسانها را شامل میشود] با هم پیوند یافتهاند و این ویژگی، سوسیالیستها را بر میانگیزد که همکاری را بر رقابت ترجیح بدهند و جمعگرایی را از فردگرایی مطلوبتر بدانند، و در این دیدگاه مردم با همکاری قادر میشوند که توانمندیهای جمعی خود را آماده و بستگیهای اجتماعی را تقویت کنند؛ درحالیکه رقابت، با گستراندن نارضایتی، درگیری و دشمنی، افراد را به میدان جنگ میفرستند.
برابری اجتماعی: برابری، ارزش اصلی سوسیالیزم است، هرچند این برابری در سایر نظریات به ویژه در لیبرالیزم نیز جایگاه ویژهای به خود اختصاص داده است؛ اما گاهی سوسیالیزم را به صورت شکلی از مساواتطلبی، یعنی باور به تقدم برابری بر ارزشهای دیگر، توصیف کردهاند و سوسیالیستها، بهویژه بر اهمیت برابری اجتماعی تأکید دارند؛ البته برابری نتیجه، نه برابری فرصت؛ آن ها معتقدند که میزانی از برابری اجتماعی تضمینکنندهی اصلی ثبات اجتماعی و همبستگی است و افراد را وا میدارد که خود را با همتایانشان یکسان ببینند، برابری اجتماعی پایهی اِعمال حقوق قانونی و سیاسی را نیز فراهم میآورد، در واقع این برابری است که ویژگی انسانیت انسانها را نشان میدهد و در برابری است که ویژهی بد، مانند خودخواهی و خودبرتربینی کاهش مییابد.
نیاز: طرفداری از برابری اجتماعی این باور سوسیالیستی را نیز مطرح میکند که سود مادی باید بر پایهی نیاز، نه صرفاً بر اساس شایستگی یا کار، توزیع شود، شکلگیری کلاسیک این اصل را میتوان در اصل کمونیستی توزیع مارکس یافت: «از هرکس بنا به تواناییاش، به هرکس بنا به نیازش» این اصل، یعنی باور به رفع نیازهای اساسی (گرسنگی، بیآبی، مسکن، بهداشت، امنیت شخصی، حریم خصوصی و مانند آنها) پیششرط زندگی و مشارکت ارزشمند انسان در زندگی اجتماعی است؛ اما آشکار است که برای توزیع بر حسب نیاز لازم است مردم نه فقط با مشوقهای مادی؛ بلکه با مشوقهای اخلاقی بر انگیخته شوند؛ البته رسیدن به این هدف کار آسانی نیست؛ زیرا تعداد افرادی که به این باور رسیده باشند و آن را اجرا کنند، اندک است.
طبقهی اجتماعی: تقسیم اجتماع به طبقات مختلف، ایدهی منحصر بهفرد سوسیالیستها نیست، این طبقهبندی در سایر اندیشهها نیز به گونهی گسترده مورد توجه قرار گرفته و به انواع مختلف مورد توجه بوده است، با این حال، سوسیالیزم اغلب با شکلی از سیاست طبقاتی همراه بوده است، نخست: آنکه سوسیالیستها همیشه خواستهاند جامعه را برحسب توزیع درآمد یا ثروت تحلیل کنند و ازاینرو، طبقه را عامل مهم (بهطور معمول، مهمترین عامل) شکاف اجتماعی دیدهاند. دوم: آنکه سوسیالیزم به طور سنتی با منافع طبقهی کارگر سرکوبی شده و استثمار شده [هرگونه که تعریف شود] همراه بوده است و بهطور سنتی طبقهی کارگر را کارگزار دگرگونی اجتماعی؛ حتی انقلاب اجتماعی، تلقی کرده است، با این حال تقسیمات طبقاتی قابل اصلاحاند: هدف سوسیالیزم نابود کردن نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی یا کاهش بسیار اساسی آنهاست؛ اما با گذشت چندین قرن از پیدایش سوسیالیزم، هنوز راه ناهمواری برای رسیدن به این هدف وجود دارد.
مالکیت عمومی یا اشتراکی: مسألهی مالکیت عمومی یا اشتراکی از زمانهای دوری مورد نظر بوده است، افلاطون نیز در این مورد نظریاتی دارد؛ اما در این میان رابطه بین سوسیالیزم و مالکیت اشتراکی به شدت مورد بحث بوده است و برخی آن را غایت سوسیالیزم دانستهاند و بعضی دیگر آن را صرفاً وسیلهی ایجاد برابری گستردهتر میدانند. استدلال سوسیالیزم دربارهی مالکیت عمومی [یا به شکل جمعی کردن دولتی مالکیت به شیوهی شوروی، و یا ملی کردن گزینشی] این است که این نوع مالکیت وسیلهی آماده کردن منابع مادی در جهت خیر عموم است، درحالیکه مالکیت خصوصی سودخواهی، زیادهطلبی و جدایی اجتماعی را ترویج میکند؛ اما سوسیالیزم جدید از این نگرانی کوتهبینانه در مورد سیاستهای مالکیت دور شده است.
ادامه دارد…