معنویت در جامعۀ اسلامی مبتنی بر دین و آموزههای دینی است؛ طوری که تعالیم اسلام شکلدهندۀ معنویت میباشند. معنویت همواره اخلاقگراست اما اخلاقگرایی معطوف به معنویت نیست. اگر معنویت در جامعه نهادینه شود، اخلاقمداری در میان لایههای مختلف اجتماعی رسوخ مییابد. روشن است که واژۀ معنویت و مشتقات آن در قرآن به کار نرفته است. درعینحال، به دلیل حضور پررنگ آموزههای معنوی در قرآن میتوان ادعا کرد که قرآن یک کتاب معنوی است؛ بنابراین، بهجای پرسش از تعریف واژۀ معنویت از چشمانداز قرآن، بهتر است سؤال شود که مؤلفههای معنویت در قرآن کداماند؟ ویژگیهای معنویت قرآنی چیست؟ آیا معنویت، میتواند زندگی انسان را کاملاً پوشش دهد؟
از سوی دیگر، معنویت معانی گوناگونی دارد که نباید با یکدیگر خلط شوند. جریانهای معنویتگرای بسیار متنوعی در جهان معاصر پدید آمده و به حریم فرهنگی وارد شدهاند. این در حالی است که میراث عرفانی ما چنان غنی و سرمایۀ معنوی اسلام چنان سرشار است که توانایی رقم زدن یک انقلاب بزرگ اجتماعی را دارد. بااینوجود، آسیبها و کاستیهایی در شیوۀ کار ما هست که مانع شده این محتوای عالی و غنی به ظهور برسد.
لذا يکی از عمدهترين دغدغههای مديران کارآمد در سطوح مختلف، چگونگی ايجاد بسترهای مناسب برای عوامل انسانی شاغل در تمام حرفههاست تا آنها با حس مسئوليت و تعهد کامل به مسائل جامعه و حرفۀ خود بپردازند و اصول اخلاقی حاکم بر شغل و حرفۀ خود را رعايت کنند. افراد نیکو دارای اخلاق حرفهای مانند احساس مسئوليت، برتریجويی و رقابتطلبی، صادق بودن، احترام و تکريم ديگران، رعايت ارزشها و هنجارهای اجتماعی، عدالت و انصاف، همدردی با ديگران و وفاداری هستند.
مقدمه
دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم به دلایل مختلف دچار کمبود اخلاقی شده است؛ زیرا ما مسلمانان به آنچه در قرآن و حدیث بیان شده است، بیتوجه شدهایم؛ بههمین دلیل اخلاق نیک و خوب از زندگی ما برداشته شده است؛ درحالیکه یکی از اهداف مهم بعثت رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم همین بود که اخلاق ناقص را کامل نماید. اخلاق حرفهای یکی از مسائل اساسی همۀ جوامع بشری است که در حال حاضر، متأسفانه در جامعۀ ما کمتر به اخلاق حرفهای توجه میشود.
دوست داریم زندگیمان سرشار از صمیمیت، خونگرمی و صفا باشد، حریم انسانها و حرمت همگان محفوظ بماند و معاشرتهایمان نشأت گرفته از «فرهنگ قرآنی» باشد. این یعنی پایداری و استحکام روابط مردمی، در سایۀ رعایت نکاتی است که برگرفته از «حقوق متقابل» افراد جامعه باشد.
بر خلاف فرهنگ غربی، روح و محتوای فرهنگ دینی ما بر پایۀ ارتباط، صمیمیت، تعاون، همدردی و عاطفه استوار است. جلوههای این فرهنگ بالنده نیز در دستورالعملهای اخلاقی اسلام دیده میشود.
مسلمان باید بهگونهای در چارچوب اصول و سنن فرهنگ دینی خودش زندگی کند که با شهامت و افتخار بتواند امضای دین را پای همۀ رفتارش بگذارد و زندگیاش برچسب اسلام داشته باشد و الگوی اسلامی را بر زندگی خویش در خانه و جامعه، سایهافکن سازد.
آداب برخورد، دیدوبازدید و رفتوآمدهای خانوادگی و دوستانه، نحوۀ گفتار و رفتار با اقشار مختلف، دوستی و حد و حدود آن، مراعات نمودن حقوق دیگران و ادب و احترام از جلوههای بارز اخلاق معاشرت است. اینگونه رابطههای اجتماعی با عنوانهای مختلف در شرایط گوناگون انجام میگیرد. گاهی بهصورت «صلۀ رحم» است که در ارتباط با اقوام و بستگان، گاهی نام «عیادت» به خود میگیرد در مورد بیماران، گاهی نسبت به برادران و خواهران دینی عنوان «زیارت» مییابد و گاهی با همسایگان است. گاهی با مستمندان، گاهی هم بر محور اطعام است و گاهی به شکل مسافرتهای دور و نزديک و بردن هدیه و آوردن سوغات «سفر». گاهی هم برای شرکت در مجلس عقد و عروسی یا مشارکت در مراسم پرسه است.
بههرحال، همۀ اینها نوعی «رابطه» و «معاشرت» است و نشاندهندۀ منش انسانی و فرهنگ اخلاقی هر فرد.
قرآن کريم، تنها برنامهای است که سعادت و خوشبختی را برای هر فرد تضمين میکند. در اين اساسنامه که از سوی خالق و آمر انسان تنظیمشده، نيازهای ریزودرشت او برای رسيدن به کمال سعادت و خوشبختی مطرح شده است.
دین اسلام مجموعهای از عقاید، تعالیم و دستورات عملی است که در قالب تعالیمی هدایت بخش بر قلب پیامبر صلیاللهعلیهوسلم از جانب خالق حکیم وحی شده است. این نظام اخلاقی بهصورت مجموعهای از آموزهها، راه و رسم زیستن به نحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده و بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را تبیین نموده است. در نتیجه، بهخوبی به رابطۀ تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پارهای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد؛ ازاینرو، سخن گفتن از نظام اخلاقی منسوب به اسلام امری موجه و گفتوگو دربارۀ ساختار کلی حاکم بر این نظام امری درخور تأمل و اندیشه خواهد بود.
قطعاً خاستگاه بنیادین دستورات اخلاقی در اسلام، نه لذتطلبی است و نه سودجویی، نه خرد و نه وجدان، نه عرف و نه جامعه و نه تجدد مآبی، و نه دیگر چیزهایی که مکاتب اخلاقی مطرح کردهاند، بلکه منبع فرمانها و ملاک عمل و دستور اخلاقی – در اساس کار – همان وحی الهی است.
بر همین مبنا، خیر آن چیزی است که خداوند فرمان انجام آن را صادر نموده است و شر و بدی آن چیزی است که خداوند از آن نهی فرموده است. بهعبارتدیگر، شریعت اسلام شریعتی است همنوا با سرشت سالم و موافق با اندیشۀ بالنده و رشد یافته. جای شگفتی نیست که قرآن، وارستگان و صاحبان اخلاق نیکو را با صفت «أُولِيْ الأَلْبَاب» توصیف میکند. همچنین در پایان برخی اوامر و نواهی به همین نکته اشاره میکند، از جمله در این فرموده: «ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»؛ «اینها اموری هستند که خدا به گونۀ مؤکد شما را بدانها توصیه میکند تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل کنید.»
به همين دليل میبينيم که اخلاق در اسلام فقط بر فرمان قاطع و تکليف تعبدی تکيه نمیکند، بلکه بر مخاطب ساختن انديشهها و تحريک وجدانها، در مورد يک نظام اخلاقی قابلفهم و برهان، دارای پيامدهای دنيوی و اخروی مشخص نيز تکيه مینمايد؛ از جمله در مورد سفارشهای لقمان به فرزندش. چنانچه خداوند متعال میفرماید: «يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ﴿۱۷﴾ وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿۱۸﴾ وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ ﴿۱۹﴾؛ «اى پسرك من نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است، شكيبا باش. اين [حاكى] از عزم [و ارادۀ تو در] امور است. (۱۷) و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لافزن را دوست نمىدارد. (۱۸) و در راه رفتن خود ميانه رو باش و صدايت را آهسته ساز كه بدترين آوازها بانگ خران است. (۱۹)»
بنابراین، نظام اخلاقی اسلام تنها شامل وعظ و چند دستور و حکم نیست؛ بلکه احکام اخلاقی جدا از نظام اخلاقی است. این نظام با شناختها آغاز میشود و به عشقها گره میخورد. عظمت این نظام اخلاقی در این است که تنها دستور نمیدهد، بلکه تغییر ایجاد میکند. پس نیاز است که دربارۀ اساس صحیحی که اخلاق انسانی ممکن است بر آن محکم و استوار بنا شود، بحث و کاوش کنیم. حقیقت این است که این تنها یک بحث و کاوش علمی نیست، بلکه ضرورتی واقعی از ضروریات روزمرۀ زندگی میباشد. خصوصاً در این عصر پرآشوب که بر ضرورت و اهمیت مسائل اخلاقی افزوده شده است، قطعاً بحث از چنین اساس اخلاقی از مهمترین و ضروریترین مسائل زندگی به شمار خواهد آمد.