نویسنده: عبدالحی لیان
نیازسنجی دینی انسان در پرتو تعالیم اسلام
بخش چهارم
ضوابط شناخت دین صحیح
با توجه به جایگاه و اهمیت دین به طور کلی، امروزه شاهد کثرت ادیان و مذاهب در جهان هستیم. هر قومی به دین خود دلخوش است و به آن تمسک میجوید؛ اما کدام دین، همان دین صحیحی است که آرزوهای نفس بشری را محقق میسازد؟ ضوابط دین حق کدام اند؟
هر پیرو دینی، دین خود را بهترین و صحیحترین راه میداند؛ اما وقتی از پیروان ادیان تحریفشده یا مذاهب بشریِ ساختگی دربارۀ دلیل اعتقادشان سؤال میکنی، به این بهانه متوسل میشوند که پدران خود را بر آن راه یافتهاند و به همین دلیل از آثار آنان پیروی میکنند. سپس داستانها و اخباری را نقل میکنند که سندشان صحیح نیست و از اشکالات و ایرادات خالی نیست. آنها به کتابهای موروثی تکیه میکنند که نه نویسنده و نه نگارندهشان مشخص است و نه زبان اصلی که برای اولین بار به آن نوشته شدهاند و نه هم محل پیدایششان معلوم است؛ بلکه مجموعهای درهم و برهم هستند که با گذشت زمان بزرگ شده و نسل به نسل بدون هیچ تحقیق علمی برای تصحیح سند و متن، به ارث رسیدهاند.
این کتابهای ناشناخته، داستانها و تقلید کورکورانه نمیتوانند در زمینۀ ادیان و عقاید، دلیل و حجتی محسوب شوند. آیا همۀ این ادیان تحریفشده و مذاهب بشری صحیح هستند یا باطل؟
محال است که همۀ آنها بر حق باشند؛ زیرا حق یگانه است و تعدد نمیپذیرد. همچنین محال است که همۀ این ادیان تحریفشده از جانب خدا باشند و حق محسوب شوند، اگر حق یکی است و ادیان متعددند، پس کدامیک حق است؟
بنابراین، ناگزیر باید ضوابطی وجود داشته باشد تا بتوان دین حق را از دین باطل تمیز داد، اگر این ضوابط را بر دینی منطبق یافتیم، میدانیم که آن دین حق است و اگر این ضوابط یا حتی یکی از آنها در دینی وجود نداشت، میدانیم که آن دین باطل است.
ضوابطی که به وسیلۀ آنها میتوان دین حق را از باطل تشخیص داد، عبارتاند از:
۱. اینکه دین از جانب خداوند بر یکی از رسولانش نازل شده باشد تا به بندگانش ابلاغ کند؛ زیرا دینِ حق، دینی است که پایههایش بر وحی الهی استوار باشد و از افکار بیارزش و ایدههای بیپایه صادر نشود؛ چرا که عقل بشری برای درک مستقل جزئیات ادیان، بسیار کوچک است. عقل به مثابۀ چشم است و وحی به مثابۀ خورشید؛ و دیدن چشم (هر چند که سالم باشد) به نور خورشید وابسته است.
۲. اینکه بر توحید خالق متعال و یگانه دانستن او در تمام حقوقش و باطل شمردن شرک و حرام کردن وسایل آن، استوار باشد. این همان رسالت و دعوت تمام پیامبران و رسولان بوده است و این مردم هستند که از این اصل منحرف شده و آن را تغییر میدهند.
بر این اساس، هر دینی که در چیزی از ویژگیهای خداوند، شرک داشته باشد، یک دین باطل است، هرچند که پیروانش خود را به پیامبری از پیامبران نسبت دهند.
۳. اینکه شامل اصول و ارزشهایی باشد که پیامبران به آنها فراخواندهاند، مانند: عبادت خدای یگانه، دعوت به راه او، و مکارم اخلاق و اعمال؛ همچون راستگویی، عدالت، امانتداری، حیا، عفت و کرم. همچنین، حرام دانستن شرک، نافرمانی از والدین، کشتن نفس بیگناه، فواحش آشکار و پنهان؛ و نهی کردن از اخلاق و اعمال ناپسند مانند دروغ، ظلم، ستم، بخل و فسق.
خداوند عزوجل میفرماید: “قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیئاً وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَاناً وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِیاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.”[1] ترجمه: «بگو: بیائید چیزهائی را برایتان بیان كنم كه پروردگارتان بر شما حرام نموده است. این كه هیچ چیزی را شریك خدا نكنید و به پدر و مادر (بدی نكنید و بلكه تا آنجا كه ممكن است با ایشان) نیكی كنید، و فرزندانتان را از ترس فقر و تنگدستی (كنونی یا آینده) مكشید (چرا كه) ما به شما و ایشان روزی میدهیم (و روزیرسان همگان مائیم؛ نه شما)، و به گناهان كبیره (از جمله زنا) نزدیك نشوید، خواه (آنها در وقت انجام برای مردم) آشكار باشد و خواه پنهان، و كسی را بدون حق (قصاص و اجرا فرمان الهی) مكشید كه خداوند آن را حرام كرده است. اینها اموری هستند كه خدا به گونۀ مؤكّد شما را بدانها توصیه میكند تا آنها را بفهمید و خردمندانه عمل كنید.
در سخنان جعفر بن ابیطالب رضیاللهعنه در برابر نجاشی (پادشاه حبشه) آمده است: «ما قومی در زمان جاهلیت بودیم که بتها را میپرستیدیم، مردار میخوردیم، مرتکب فواحش میشدیم، صلۀرحم را قطع میکردیم، با همسایگان بدرفتاری میکردیم و قویترمان ضعیفتر را میخورد. در آن وضعیت بودیم تا اینکه خداوند رسولی از میان خودمان برای ما فرستاد؛ کسیکه ما نسب، راستی، امانتداری و عفت او را میشناسیم. او ما را به سوی خدا فراخواند تا او را یگانه بدانیم و بپرستیم و آنچه ما و پدرانمان از سنگها و بتها میپرستیدیم، رها کنیم. او ما را به راستگویی در گفتار، بازگرداندن امانت، صلۀرحم، نیکی به همسایه، و دوری از گناهان و خونریزی امر کرد و ما را از کارهای زشت، سخن باطل، خوردن مال یتیم، و تهمت زدن به زنان پاکدامن نهی نمود. و ما را امر کرد که تنها خدا را بپرستیم و چیزی را شریک او نسازیم و ما را به نماز، زکات و روزه امر کرد… پس ما او را تصدیق کردیم و به او ایمان آوردیم و از آنچه از جانب خدا آورده بود، پیروی کردیم. تنها خدا را پرستیدیم و چیزی را شریک او قرار ندادیم، و آنچه را او بر ما حرام کرد، حرام شمردیم، و آنچه را حلال کرد، حلال دانستیم.[2]
۴. در اصول و تعالیم آن، هیچگونه اختلاف و تناقضی وجود نداشته باشد. به طوری که به چیزی امر کند و سپس آن را با امر دیگری نقض کند، یا چیزی را حرام کند و سپس مانند آن را بدون دلیل حلال سازد و یا امری را برای یک گروه حرام و برای گروهی دیگر حلال نکند، مگر با توجیهی صحیح. خداوند متعال میفرماید: “أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفاً كَثِیراً.”[3] ترجمه: «آیا (این منافقان) دربارۀ قرآن نمیاندیشند (و معانی و مفاهیم آن را بررسی و وارسی نمیكنند تا به وجوب طاعت خدا و پیروی امر تو پی ببرند و بدانند كه این كتاب به سبب ائتلاف معانی و احكامی كه در بر دارد و این كه بخشی از آن مؤید بخش دیگری است، از سوی خدا نازل شده است؟) و اگر از سوی غیرخدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میكردند.»
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. الأنعام: ۱۵۱.
[2]. ابو محمد عبدالملک، إبن هشام، السیره النبویه، بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۱۷۹.
[3]. النساء: ۸۲.