نویسنده: عبدالحی لیان
الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء علیهم‌الصلاةو‌السلام
بخش چهل‌وسوم
آموزۀ ششم: روش تدریجی در تربیت، دعوت و نصیحت
حضرت ابراهیم علیه‌السلام در مسیر هدایت و دعوت پدرش، روشی بسیار لطیف و هوشمندانه را به کار گرفت. ایشان با نرمی و مدارا، سعی در جدا کردن پدر از بت‌هایی داشت که می‌پرستید. ابراهیم علیه‌السلام در این راه، عبادت بت‌ها را به شیطان نسبت داد؛ چرا که این پرستش، چیزی جز وسوسه و القائات شیطانی نیست. ایشان با تکرار نام شیطان با وضوح بیشتری بر زشتی و مذموم بودن این عمل تأکید کرد. قرآن کریم این‌گونه بیان دارد: یا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیطَانَ إِنَّ الشَّیطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیاً.”[1] ‏ترجمه: ‏« ای پدر! اهریمن را پرستش مكن كه اهریمن پیوسته در برابر (فرمان خداوند) رحمان سركش بوده و هست».‏
این شیوه، به صورت تدریجی، واقعیت گمراه‌کنندۀ شرک را بی‌ارزش جلوه داد.[2]
سؤال برای ایجاد آگاهی و شک
در روند تدریجی سخنان حضرت ابراهیم علیه‌السلام به پدرش، یک تکامل آشکار دیده می‌شود. ایشان در ابتدا، با پرسش‌هایی ملایم و بیدارکننده، پدر را به تفکر واداشت. در آیۀ قبل‌الذکر، از او پرسید:
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یسْمَعُ وَلَا یبْصِرُ وَلَا یغْنِی عَنكَ شَیئا.”[3] ترجمه: «‏هنگامی (را بیان دار) كه (محترمانه) به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را پرستش می‌كنی كه نمی‌شنود و نمی‌بیند و اصلاً شرّ و بلائی از تو به دور نمی‌دارد؟»‏
این پرسش، نه یک توهین یا اتهام صریح، بلکه شیوه‌ای ظریف برای اتمام حجت بود. ابراهیم علیه‌السلام به جای اینکه مستقیم پدرش را گمراه بنامد، از او دربارۀ علت پرستش چیزی سؤال کرد که هیچ عقل سلیمی آن را نمی‌پسندد. اساس پرستش بر این است که انسان خود را در برابر موجودی برتر، داناتر و تواناتر از خود، متواضع ببیند. حال چگونه می‌توان چیزی را پرستید که حتی از حیوانات هم پایین‌تر است؟ موجودی که نه می‌شنود، نه می‌بیند و نه قادر به انجام هیچ کار خیر یا شری است.[4]
منطق عقلی، اولین گام در دعوت
در واقع، حتی اگر آن معبود، موجودی زنده، شنوا و دانا مانند فرشتگان و پیامبران بود، باز هم عقل سلیم از پرستش آن خودداری می‌کرد. چرا که عقل، این موجودات را نیز نیازمند و تسلیم قدرت خداوند یکتا می‌بیند. پرسش ابراهیم علیه‌السلام به پدرش، یک تلنگر عمیق و انگیزه‌بخش برای ایجاد تردید بود. این شیوه، راهی مؤثر برای فروپاشی باورهای باطل است؛ زیرا ایجاد شک در دل فرد گمراه، او را به جستجوی حقیقت و یافتن جایگزینی شایسته برای پرستش وا می‌دارد.
این روش ابراهیمی، درسی بزرگ برای دعوت‌کنندگان به اسلام است، گام اول در دعوت غیرمسلمانان، استدلال عقلی است. این افراد، به آیات و احادیث ایمانی ندارند، بنابراین مواجه کردن آن‌ها با متون دینی، تأثیری نخواهد داشت. ابتدا باید با براهین و دلایل عقلی، حقانیت اسلام را اثبات کرد و سپس در مراحل بعد، از آیات و احادیث مناسب به عنوان مکمل استفاده نمود.
این روش به دلایل زیر از اهمیت بالایی برخوردار است:
– زبان مشترک: منطق و عقل، زبانی مشترک و جهانی است که از هرگونه تعصب دینی و فرهنگی فارغ است. با استفاده از این ابزار، می‌توان با هر فردی، از هر دین و با هر پیش‌زمینه‌ای، گفت‌وگو کرد و او را به تفکر واداشت.
– ایجاد تردید: همان‌طور که ابراهیم علیه‌السلام با طرح پرسش از پدرش، تردید را در دل او ایجاد کرد، استدلال عقلی نیز به مخاطب کمک می‌کند تا در باورهای پیشین خود شک کند و به دنبال جایگزینی منطقی و صحیح برای آن‌ها بگردد. این تردید، کلید دروازۀ جستجوی حقیقت است.
– اثبات حقانیت: استدلال عقلی می‌تواند به اثبات وجود خداوند یگانه و صفات بی‌نقص او، پیامبری حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم و جامعیت دین اسلام کمک کند. برای مثال، می‌توان با استفاده از براهین نظم جهان، برهان امکان و وجوب، یا برهان فطرت، به وجود خالقی حکیم و قدرتمند اشاره کرد.
– مقدمه برای ایمان: پس از آن‌که مخاطب از طریق عقل و منطق، به حقانیت اصول بنیادین اسلام پی برد، آمادگی بیشتری برای پذیرش مفاهیم ایمانی و متون دینی پیدا می‌کند. در این مرحله، آیات و احادیث نقش مکمل را ایفا می‌کنند و به تعمیق باور و آشنایی با جزئیات احکام و آموزه‌های دینی می‌پردازند.
تکامل و تدریج در دعوت
این روش، همچنین به مربیان و دعوت‌کنندگان می‌آموزد که چگونه با تدریج و تکامل در دعوت و نصیحت، مؤثر واقع شوند. حضرت ابراهیم علیه‌السلام در دعوت پدرش، از یک پرسش ملایم و بیدارکننده (چرا چیزی را می‌پرستی…) به مرحلۀ نهی صریح (شیطان را نپرست…) منتقل شد. این شیوه، کاملاً با حلم و بردباری مشهور او سازگار بود.
تدریج در تربیت و دعوت، یک ضرورت و روشی مطلوب است؛ زیرا تغییر باورها یا عادت‌های ریشه‌دار، به زمان و آمادگی درونی نیاز دارد. شروع با پرسش‌های ملایم و تحریک‌کننده، مانند روش ابراهیم علیه‌السلام، به مخاطب فرصت می‌دهد تا به تدریج به حقایق نزدیک شود، بدون اینکه با مقاومت شدید یا واکنش‌های تدافعی روبه‌رو شود. و نیز، ارائۀ یکبارۀ تمامی آموزه‌ها و قوانین دینی ممکن است مخاطب را سردرگم و حتی بیزار کند. ازاین‌رو، تدریج در دعوت، به ایجاد یک پل منطقی و پیوسته بین مراحل مختلف تربیت کمک می‌کند و از هرگونه شکاف ناگهانی جلوگیری می‌نماید. هر مرحله، مقدمه‌ای برای مرحلۀ بعدی است.
بنابراین، مربیان باید برنامه‌ای گام‌به‌گام طراحی کنند که هر مرحله، زمینه را برای مرحلۀ بعدی آماده کند، بدون اینکه شکاف یا گسست ناگهانی ایجاد شود. همچنین، آن‌ها باید از ابزارها و شیوه‌هایی استفاده کنند که با هر مرحله از تربیت، متناسب باشد تا مخاطب، پیام آن‌ها را به بهترین شکل دریافت و بپذیرد.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

 

[1]. مریم: ۴۴.

[2]. ناصرالدین عبدالله، بیضاوی، أنوارالتنزیل و أسرارالتأویل، ج۴، ص۸؛ محمد سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۳۱۱؛ حسن محمد باجوده، تأملات فی سورة مریم، القاهره: دار النصر، ۱۹۷۸م، ص ۸۸-۸۷.

[3]. مریم: ۴۲.

[4]. محمد محمود، حجازی، التفسیر الواضح، بیروت: دار الکتاب العربی، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۱۰؛ عماد زهیر، حافظ، القصص القرآنی بین الآباء والأبناء، ص۷۸-۷۷.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version