نویسنده: عبدالحی لیان
الگوی تربیت الهی در خانوادۀ انبیاء علیهم‌الصلاةو‌السلام
بخش چهل‌ودوم
آموزۀ چهارم: استفاده از کلمات محبت‌آمیز و شیوه‌های حکیمانه در دعوت و تربیت
در فرایند حساس و مهم تربیت و دعوت به‌سوی حق، تنها محتوای کلام نیست که اهمیت دارد، بلکه شیوۀ بیان و انتخاب واژه‌ها نیز نقشی حیاتی ایفا می‌کند. از داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام، درس بزرگی در این زمینه می‌آموزیم که چگونه با نرمی و محبت، راه نفوذ به قلب‌ها را باز کنیم.
یکی از ظریف‌ترین نکات در گفتار حضرت ابراهیم علیه‌السلام با پدرش، تکرار کلمۀ «یا أبت» (ای پدر عزیزم) است. او چندین بار با این واژۀ محبت‌آمیز و صمیمی، پدر را خطاب قرار می‌دهد. این کار تنها یک رسم ادب نبود؛ بلکه تلاشی آگاهانه برای برانگیختن عواطف پدری و ایجاد یک ارتباط قلبی بود. ابراهیم علیه‌السلام با این لحن گرم، به پدرش نشان داد که هدفش نصیحت از روی دل‌سوزی و محبت است، نه از سر تحقیر یا مجادله. این روش به ما می‌آموزد که در تربیت فرزندان و یا دعوت دیگران، باید از کلمات و عباراتی استفاده کنیم که حس نزدیکی و تعلق را تقویت کند. هر کلامی که با عشق و احترام آغاز شود، شانس بیشتری برای نشستن در دل مخاطب دارد و مقاومت‌های ذهنی را کاهش می‌دهد.
یکی دیگر از اصول مهمی که ابراهیم علیه‌السلام رعایت کرد، این بود که هرگز بحث را با تحقیر و توهین به بت‌ها یا عقاید پدرش آغاز نکرد. او نگفت: «این بت‌ها مزخرف و بی‌ارزش هستند»؛ بلکه با یک پرسش منطقی و دل‌سوزانه شروع کرد: لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یسْمَعُ وَلَا یبْصِرُ”[1] ترجمه: «چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند؟»
این پرسش، یک اتهام نبود؛ بلکه یک دعوت به تفکر بود. این روش، از نظر روانشناسی تربیتی بسیار هوشمندانه است، وقتی فردی احساس کند که عقایدش مورد حمله و تمسخر قرار گرفته، به صورت غریزی حالت تدافعی به خود می‌گیرد و دیگر حاضر به شنیدن هیچ کلامی نیست. در این شرایط، حتی اگر کلام حق باشد، راهی به قلب او پیدا نخواهد کرد. ابراهیم علیه‌السلام با این روش، به جای اینکه از همان ابتدا دروازه‌های گفتگو را ببندد، آن را باز نگه داشت و پدرش را به تأمل در یک امر محسوس و قابل مشاهده دعوت کرد: (آیا این بت‌ها واقعاً نفعی دارند؟ آیا می‌توانند ببینند یا بشنوند؟)
او پدرش را از یک امر عینی (بت‌هایی که نه می‌شنوند و نه می‌بینند) به یک نتیجه‌گیری ذهنی (پس این‌ها شایستۀ پرستش نیستند) هدایت کرد. این شیوه، مخاطب را به این نتیجه می‌رساند که خود به اشتباهش پی برده است، و این خودآگاهی، زمینه‌ساز پذیرش تغییر می‌شود.
این قسمت از سیرۀ حضرت ابراهیم علیه‌السلام به ما می‌آموزد که رمز موفقیت در تربیت و دعوت، در ترکیبی از مهرورزی، احترام و حکمت نهفته است. استفاده از کلمات محبت‌آمیز، پرهیز از تحقیر و بهره‌گیری از روش‌های منطقی و اقناعی، نه تنها باعث حفظ کرامت انسانی مخاطب می‌شود، بلکه راه را برای هدایت او به بهترین شکل ممکن هموار می‌سازد.
آموزۀ پنجم: نرم‌خویی و فروتنی در تربیت و دعوت
در دعوت حضرت ابراهیم علیه‌السلام از پدرش، درس‌های عمیق دیگری نیز نهفته است که فراتر از لحن محبت‌آمیز، به اصل اساسی فروتنی و تواضع در راهنمایی دیگران می‌پردازد. ابراهیم علیه‌السلام در کلام خود به پدرش می‌فرماید:
یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یأْتِكَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِیا”[2] ‏ترجمه: «ای پدر! دانشی (از طریق وحی الهی) نصیب من شده است كه بهرۀ تو نگشته است ، بنابراین از من پیروی كن تا تو را به راه راست رهنمود كنم.»‏
در این جملۀ کوتاه، حکمت بی‌نظیری نهفته است. ابراهیم علیه‌السلام با ظرافت خاصی از تکبر و فخرفروشی پرهیز می‌کند. او به جای این‌که مستقیماً بگوید: «من دانا هستم و تو نادان»، از عبارت «به من علمی رسیده است که به تو نرسیده» استفاده می‌کند. این لحن، به این معنی است که علم و هدایت، موهبتی از جانب خداوند متعال است، نه حاصل برتری ذاتی او. این شیوۀ بیان، مانع از آن می‌شود که پدرش به دلیل اختلاف سنی و جایگاه پدری، از پذیرش سخن او سر باز زند. او به پدرش این‌گونه پیام می‌دهد که اگرچه از نظر سن و تجربه، جایگاه پدر بالاست، اما در این مسیر خاص، او راه را یافته است و پدر می‌تواند با پیروی از او، از گمراهی و سرگردانی نجات یابد. این دقیقاً مانند آن است که در سفری، یکی از همراهان نقشۀ راه را پیدا کرده باشد و دیگری را به پیروی از خود دعوت کند، نه از سر برتری، بلکه برای نجات از گمراهی.
این نکتۀ ظریف از سیرۀ ابراهیم علیه‌السلام، درس بزرگی برای همۀ مربیان، مصلحان و مبلّغان است. این درس به ما می‌آموزد که در راهنمایی و دعوت، نباید از خود و مقام و علم‌مان سخن بگوییم، سخن اصلی باید دربارۀ حق و حقیقت باشد، نه دربارۀ گویندۀ آن.
یک مربی موفق، هرگز در مناظرات خود به دیگران فخر نمی‌فروشد و یا برای کوچک‌ترین دلیلی خشمگین نمی‌شود. او با تمام وجود، برای هدایت شاگردان و مخاطبانش تلاش می‌کند، با تواضع، بردباری و صبر در برابر مشکلات.
علاوه بر این، این مفهوم ما را به یاد مسئولیت بزرگ‌ترمان در قبال والدین و نزدیکان می‌اندازد. مهم‌ترین شکل نیکی به والدین و صلۀ رحم، دعوت آن‌ها به‌سوی عبادت خالصانۀ خداوند و رها کردن هرگونه باطل و گمراهی است. این دعوت باید با حکمت و موعظۀ حسنه همراه باشد؛ اما در عین حال، باید با صراحت و وضوح کامل حقیقت را بیان کرد؛ زیرا نجات آن‌ها از گمراهی، بالاترین نوع محبت و نیکوکاری است.
در هر رسالت تربیتی و دعوتی، آنچه بیش از کلمات و استدلال‌ها تأثیرگذار است، شخصیت و منش خودِ مُبلغ و مربی است. همان‌طور که در داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام دیدیم، ایشان تنها با منطق و حکمت سخن نگفت، بلکه با ادب و فروتنی، راه نفوذ به قلب پدرش را باز کرد. این اصل، نقشۀ راهی برای همۀ کسانی است که می‌خواهند چراغ هدایت را در دل دیگران روشن کنند. یک مربی و مبلغ موفق، فراتر از دانش و سخنوری، باید آراسته به فضایل اخلاقی خاصی باشد که در ادامه چهار مهمترین آن‌ها را ذکر می‌کنیم:
– تواضع: فروتنی و عدم خودبرتربینی؛
 سعۀ صدر: داشتن ظرفیت بالا برای شنیدن و تحمل سخنان مخالف؛
– پرهیز از حسادت و کینه: قلبی پاک که به دنبال خیرخواهی برای همه باشد؛
– خشم فقط برای الله: کنترل نفس و خشم مقدس.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی

 


1. مریم: ۴۲.

2. مریم: ۴۳.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version