نویسنده: مهاجر عزیزی

تحلیل و نقد مدرنیزم (نوگرایی) در پرتو اسلام

بخش هفتم

اصطلاحات مرتبط با مدرنیزم

۲. ساینتیزم (علم‌گرایی)

ساینتیزم یا علم‌گرایی، یک باور فلسفی افراطی است که ادعا می‌کند انسان تنها از طریق علوم تجربی می‌تواند به شناخت حقیقی از جهان و هستی دست یابد؛ و هر دانشی که بیرون از این چارچوب به‌دست آید، بی‌ارزش و فاقد اعتبار معرفتی است.

این نظریه، انسان را در محدودۀ تنگ علوم تجربی زندانی کرده و او را وادار می‌سازد تا تمام تلاش و توان خود را در این مسیر صرف کند، تا شاید بتواند لایه‌های بیشتری از حقیقت جهان را بشناسد و بر اساس آن، نقشه‌ای برای زندگی کنونی و آیندۀ بشر ترسیم نماید.

علم‌گرایی که غرب مطرح می‌کند، با سایر روش‌های معرفت آفرین همچون فلسفه، دین، عرفان و عقل مستقل از تجربه سر سازگاری ندارد. این اندیشه، کارایی این علوم را برای درک حقیقت انکار می‌کند و آن‌ها را به‌کلی نادیده می‌گیرد؛ حتی نقش عقل را نیز مادامی می‌پذیرد که تابع تجربه باشد.

در روزگار ما، علم‌گرایی به آفتی بزرگ تبدیل شده است؛ تا جایی‌که بشر، مغرور به دستاوردهای علمی خویش، از ضعف‌ها و محدودیت‌های این نوع معرفت غافل مانده و کوشیده است جهان را صرفاً از منظر علم تجربی معنا و تفسیر کند. این درحالی است که همۀ دانش‌ها و حقیقت‌های هستی در دایرۀ علم تجربی نمی‌گنجند؛ بلکه فراتر از آن، علومی متعالی و وحیانی وجود دارند که حقایق ژرف و شگفت‌انگیز هستی را تبیین می‌نمایند.

یکی از آن دانش‌های فراگیر و هدایت‌گر، قرآن کریم است، کتابی الهی که نه‌تنها قوانین نجات‌بخش و رهنمودهای زندگی را برای انسان‌ها بیان کرده؛ بلکه دربارۀ چگونگی آفرینش جهان، سیر تدریجی شکل‌گیری هستی، رازهای خلقت انسان، شگفتی‌ها و زیبایی‌های آفرینش و حتی چگونگی شکل‌گیری تمدن‌ها سخن گفته است.

جالب آن‌که بسیاری از دانشمندان علم‌گرا نیز به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم از مفاهیم قرآنی الهام گرفته‌اند و از آن در اختراعات و پیشرفته‌های علمی خود بهره برده‌اند؛ هرچند ممکن است به این امر اعتراف نکرده باشند.

الف: تعریف و اهمیت علم

علم عبارت است از: «مجموعه‌ای منسجم از معارف و دانسته‌های نظام‌مند، مبتنی بر روش‌های تجربی، عقلانی یا نقلی، که هدف آن شناخت واقعیت‌ها و کشف روابط میان پدیده‌هاست، به‌گونه‌ای که این شناخت، قابل آزمون، تحلیل و انتقال‌پذیر باشد.»

علم در زندگی بشر از اهمیت فوق‌العاده برخوردار است. زندگی بدون علم در حقیقت، زندگی بی‌معنی و بی‌جهت است که انسان را در تاریکی و جهالت مطلق قرار می‌دهد. علم، شمع فروزان است روشنایی، هدف‌داری، وسعت‌فکری، اندیشه و اندیشیدن و… را برای انسان به ارمغان می‌آورد.

علم، ابزار شناخت واقعیت‌هاست، برای نمونه، علم فیزیک توانسته است قوانین حرکت، جاذبه و انرژی را کشف کند و همین کشفیات به انسان این توانایی را داده‌اند تا با بهره‌گیری از آن‌ها، وسایلی همچون طیاره، موترهای پیشرفته، نیروگاه‌ها و دیگر امکانات رفاهی را بسازد.

علم، بهترین وسیله برای پاسخ‌گویی به نیازهای اساسی بشر است، انسان از رهگذر علم توانسته است نیازهایی مانند غذا، بهداشت، امنیت و حمل‌ونقل را در سطحی بالاتر و کارآمدتر تأمین کند. به‌عنوان‌مثال، اگر به علم طب بنگریم، خواهیم دید که این دانش، جان میلیون‌ها انسان را نجات داده و علل بسیاری از بیماری‌های شایع را شناسایی کرده است؛ همچنین علم انجینیری، زمینه‌ساز آسایش و رفاه انسان شده است؛ ساخت خانه‌ها، پل‌ها، جاده‌ها و سایر ابزارهای رفاهی، همه دستاورد همین علم است.

در میان علم‎ها، علم شرعی جایگاه ویژه‌ای دارد و در صدر علوم قرار می‌گیرد. این علم، بشر را از تاریکی جهل و گمراهی بیرون کشیده، فرهنگ‌های پوسیده، خرافی و مضر را نفی کرده و جای آن، بهترین ارزش‌ها، تمدن و تعالی انسانی را عرضه کرده است. عالمان و اندیشمندان مسلمان، با بهره‌گیری از معارف قرآن و سنت و تکیه بر تجربیات گران‌سنگ خود، خدمات شایسته‌ای در عرصه‌های گوناگون علمی انجام داده‌اند. تدوین و پایه‌گذاری بسیاری از علوم طبیعی، تجربی، طبی و عقلی، به دست همین دانشمندان صورت گرفته است.

تا امروز نیز، نظریات و ابداعات اندیشمندان بزرگی چون ابن‌سینا، رازی، ابن هیثم و دیگران، در زمینه‌های مختلف علمی مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ کتاب‌های آنان در پوهنتون‌های معتبر جهان، از جمله پوهنتون‌های آمریکا و اروپا، تدریس می‌شود و الهام‌بخش تحقیقات جدید است.

علم، تمدن ساز است، جوامعی که به علم تکیه کرده‌اند، به رفاه، پیشرفت و اقتدار دست‌یافته‌اند. علم، استعدادهای درونی انسان را شکوفا می‌سازد؛ درحالی‌که هیچ پدیده‌ای همچون علم، نمی‌تواند چنین نقشی را ایفا نماید.

علم، مادر اختراع و سرچشمۀ فناوری است. اگر بشر به علم تمسک نمی‌جست، هرگز به اختراعات گوناگون و فناوری‌های جدید دست نمی‌یافت، هر اختراع و ابزار پیشرفته، ثمرۀ دانشی خاص است. برای نمونه، برق، اینترنت، موتر  و طیاره، همگی میوه‌های شیرین درخت علم‌اند.

ب: تقسیم‌بندی کلی علم

علم، از نظر تقسیم‌بندی کلی، به دو نوع اساسی تقسیم می‌شود:

۱. علم نافع؛

علم نافع، دانشی است که برای انسان و محیط‌زیست مفید و سودمند باشد؛ چه در امور دنیوی و چه در امور دینی. این نوع علم، در پیشرفت فرد، اصلاح جامعه و رشد تمدن انسانی -به‌ویژه جامعۀ اسلامی- نقش مؤثر ایفا می‌کند.

۲. علم غیر نافع؛

علم غیر نافع، دانشی است که نه برای انسان سودی دارد و نه برای طبیعت، نه در دنیا کارایی دارد و نه در دین راه‌گشا است؛ و هیچ‌گونه نقش سازنده‌ای در تعالی و رشد جامعۀ انسانی ندارد، گاهی حتی ممکن است زیان‌بار باشد.

 اسلام عزیز، با تأکید فراوان، پیروان خود را به فراگیری علم نافع در تمام بخش‌های آن تشویق کرده و آن را از ارزش‌های برتر دینی دانسته است.

تقسیم‌بندی جزئی‌تر علم:

از نگاه موضوع و روش، علم را می‌توان به پنج دستۀ اصلی تقسیم کرد:

۱. علوم طبیعی: شامل فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، زمین‌شناسی و شاخه‌های وابسته به طبیعت و قوانین آن.

۲. علوم انسانی: مانند روانشناسی، جامعه‌شناسی، تاریخ، اقتصاد و دانش‌هایی که به انسان و روابط اجتماعی او می‌پردازند.

۳. علوم ریاضی و منطقی: مانند ریاضیات، منطق، آمار و دانش‌هایی که بر پایۀ تجرید و استدلال عقلی شکل می‌گیرند.

۴. علوم دینی و الهی: شامل فقه، اصول فقه، تفسیر، حدیث، عقاید و کلام اسلامی و… .

۵. علوم عملی و کاربردی: مانند طبی، انجینیری، فنون نظامی، کشاورزی، صنعت و سایر دانش‌هایی که به ساخت و توسعۀ ابزار و زندگی عملی مربوط‌اند.

تقسیم‌بندی از دیدگاه علم‌گرایان و مدرنیست‌ها:

از نگاه اندیشه‌وران مدرن و علم‌گرایان، علوم به دو شاخه تقسیم می‌شود:

۱. علوم تجربی؛

علومی هستند که بر مشاهده، آزمایش، تجربه و روش علمی استوارند. این علوم، قابل‌اندازه‌گیری، آزمون‌پذیر و تکرارپذیرند.

مثال‌ها: فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، زمین‌شناسی، محیط‌زیست و پزشکی.

۲. علوم غیرتجربی؛

این دسته از علوم بر مبانی نقلی، عقلی یا شهودی مبتنی‌اند، نه بر تجربۀ آزمایشگاهی.

مثال‌ها: فلسفه، منطق، ریاضیات، فقه، کلام، تفسیر، عرفان.

نکته: هرچند علم‌گرایان غالباً علوم تجربی را معیار شناخت حقیقت می‌دانند؛ اما از نقطه‌نظر اسلامی و عقلانی، علوم غیرتجربی نیز جایگاه والایی دارند؛ زیرا بسیاری از معارف بنیادین بشر از طریق عقل، نقل و شهود حاصل می‌شود، نه فقط آزمایش تجربی.

ج: ارتباط و علاقۀ علم‌گرایی با مدرنیزم

بدون شک، علم‌گرایی مطلق با مدرنیزم پیوندی تنگاتنگ دارد؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آن دو را به‌منزلۀ لازم و ملزوم دانست. علم‌گرایی (ساینتیزم) نه‌تنها یکی از پایه‌های فکری مدرنیزم است، بلکه به‌مثابۀ مبنای معرفت‌شناختی آن نیز تلقی می‌شود. بر همین اساس، در ادامه به بررسی و تحلیل علل و ابعاد این ارتباط می‌پردازیم:

۱. مدرنیزم و علم‌گرایی هر دو بر عقل و تجربه تکیه دارد و این امر هر دو مشترک هستند. مدرنیزم عقل را مرکز داوری قرار می‌دهد و علم‌گرایی نیز فقط به تجربه و عقل تجربی بها می‌دهد.

۲. هر دو سنت وحی، شریعت و معرفت دینی را در حاشیه یا خارج از میدان می‌دانند و هیچ نقشی برای آن‌ها در زندگی بشر نمی‌دهند.

۳. مدرنیزم خود را بر اساس «پیشرفت علمی» و «دانش تجربی» موجه می‌سازد. علم‌گرایی یا ساینتیزم این تصور را ایجاد می‌کند که حقیقت فقط از مسیر علم تجربی بددست می‌آید؛ بنابراین مشروعیت تمدن مدرن را علمی جلوه می‌دهد.

۴. مدرنیزم با علم‌گرایی به ایدئولوژی تبدیل شد، وقتی علم‌گرایی به‌صورت افراطی درآمد (یعنی تنها علم تجربی را معتبر دانست)، مدرنیزم هم به ایدئولوژی تبدیل شد که فقط راه غربی و علمی را راه درست زندگی می‌داند.

بناءً هر دو باهم ارتباط خیلی عمیق دارد، علم‌گرایی ستون فکری و معرفت‌شناختی مدرنیزم است. بدون فهم علم‌گرایی، فهم مدرنیزم ناقص خواهد ماند؛ زیرا علم‌گرایی «روح فلسفی» مدرنیزم است.

ادامه دارد…

بخش قبلی | بخش بعدی

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version