نویسنده: ابورائف
نقش مسلمانان در شکلگیری و توسعۀ علوم
بخش شصتوهفتم
زیبایی اخلاقی و رفتاری انسان
تمدن اسلامی جلوههایی از زیبایی در اخلاق و رفتار به ارمغان آورد که پیش از آن در هیچ شریعتی سابقه نداشت و پس از آن نیز همانندش نیامد؛ از جمله خوشاخلاقی، نرمی و ملایمت و گفتار نیکو؛ تا آنجا که لبخند، صدقه شمرده شد و آداب معاشرت، پاداش داشت! و فروبردن خشم و گذشت از بدکاران، نشانۀ احسان و محبوب خداوند گردید.
و این همان جلوۀ شگفتانگیز زیبایی اخلاقی انسانی است؛ که عبارت است از زیبایی در رفتار، زیبایی در گفتار، زیبایی در انسانبودن نسبت به انسان دیگر، و زیبایی در روابط با دیگران.
لبخند، چهرۀ گشاده و سخن نیکو
لبخند… این زبان جهانی انسانی و این نوعی از زیبایی والا و آن رفتاری که نشان از پذیرش، صفا، نشاط و محبت انسانی دارد.
لبخند، همانگونه که اهل لغت گفتهاند، آغاز خنده است و به معنای گشایش چهره و نمایان شدن دندانها بر اثر شادی درون است و در شادیِ محض بهکار میرود؛ چنانکه در آیۀ شریفه آمده است:
“وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ“[1] ترجمه: «چهرههایی در آن روز گشاده و خندان و شادماناند»
لبخند، مختص انسان است و در میان حیوانات یافت نمیشود؛ پس لبخند، جلوهای از زیبایی اخلاق و رفتار انسانی است.
سیرۀ پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم در لبخند و خوشرویی
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم در تمام طول روز و زندگیاش اهل تبسم بود؛ بیش از همۀ مردم لبخند میزد، با اصحابش شوخی میکرد و با آنان مهربانی مینمود؛ اما هرگز جز حق نمیگفت.
عبدالله بن حارث رضیاللهعنه روایت کرده است:
“مَا رَأَيْتُ أَحَدًا أَكْثَرَ تَبَسُّمًا مِنْ رَسُولِ الله صلیاللهعلیهوسلم” «هیچکس را ندیدم که بیشتر از رسول الله صلیاللهعلیهوسلم لبخند بزند.»[2]
و جریر بن عبدالله رضیاللهعنه روایت کرد:“مَا حَجَبَنِي النَّبِيُّ صلیاللهعلیهوسلم مُنْذُ أَسْلَمْتُ، وَلَا رَآنِي إِلَّا تَبَسَّمَ فِي وَجْهِي“[3] «از زمانی که اسلام آوردم، پیامبر هیچگاه مرا از خود دور نکرد و هرگاه مرا میدید، با لبخند به من نگاه میکرد.»
بیشتر خندههای پیامبر صلیاللهعلیهوسلم به صورت تبسم بود و چون لبخند میزد، دندانهای پیشینش مانند دانههای مروارید آشکار میشد.
امام ابن قیم رحمهاللهتعالی دربارۀ خندۀ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم گفته است:
«بیشتر خندههایش تبسم بود؛ بلکه همۀ آن تبسم بود؛ نهایت خندهاش آن بود که دندانهای جلویی ایشان نمایان میشد. از چیزی میخندید که دیگران هم از آن میخندیدند، اموری که جای تعجب داشت یا نادر بود.»
او سپس میافزاید که: «خنده، اسباب مختلفی دارد:
خندۀ از شگفتی؛
خندۀ از شادی، وقتی چیزی دلپسند ببیند یا تجربه کند؛
خندۀ ناشی از خشم، که گاهی در هنگام شدت غضب رخ میدهد، چون شخص خشمگین از کاری که موجب خشمش شده، در شگفت میماند و احساس قدرت بر طرف مقابل میکند.
گاهی هم از روی مهار نفس و بیاعتنایی به سبب خشمآور، میخندد.»[4]
این را حضرت انس بن مالک رضیاللهعنه تأیید میکند:
«با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم راه میرفتم و او لباسی نجرانی به تن داشت با لبهای ضخیم، که اعرابی از راه رسید و با شدت لباس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم را کشید، بهگونهای که اثر لبۀ لباس بر گردن پیامبر خدا نمایان شد؛ سپس گفت: ای محمد! از مال الله که نزد توست، به من بده! پیامبر اسلام رو به او کرد و خندید، سپس فرمان داد که چیزی به او داده شود.»[5]
لبخند، صدقهای آسان ولی پربرکت
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم نهتنها خود در عمل اسوۀ این زیبایی انسانی بود؛ بلکه به آن دعوت و توصیه نیز میکرد. از حضرت ابوذر رضیاللهعنه روایت است:
“تَبَسُّمُكَ فِي وَجْهِ أَخِيكَ لَكَ صَدَقَةٌ“[6] «لبخند تو در چهرۀ برادرت برای تو صدقه است.»؛ یعنی خوشرویی و گشادهرویی با دیگران در هنگام دیدار، ثواب دارد، همانند صدقه.
اینها رفتارهایی ساده، آسان، بیهزینه و غیرخستهکنندهاند؛ اما تأثیرشان در دلها همانند سحر است. در اسلام، اینها از جملۀ «معروف» بهشمار میآیند، یعنی هر آنچه که الله و رسولش را خشنود میسازد.
حضرت ابوذر رضیاللهعنه همچنین روایت کرده که پیامبر فرمود: “لا تَحْقِرَنَّ مِنَ الْمَعْرُوفِ شَيْئًا، وَلَوْ أَنْ تَلْقَى أَخَاكَ بِوَجْهِ طَلْقٍ“[7] «هیچ کار نیکی را کوچک مشمار؛ حتی اگر آن فقط چهرهای گشاده هنگام دیدار برادرت باشد.»
لبخند و چهرۀ گشاده، نخستین گام برای جلب دلها، گسترش محبت و رحمت میان مردم و ایجاد جامعهای امن و صمیمی و مهربان است؛ جامعهای که اسلام خواهان آن است و برای تحقق آن، شریعت نازل شد. این امور ساده بخشی از ایماناند و مؤمن کسی است که به مردم نزدیک است. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود:
“الْمُؤْمِنُ يَأْلَفُ وَيُؤْلَفُ، وَلَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يَأْلَفُ وَلَا يُؤْلَفُ، وَخَيْرُ النَّاسِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ“[8] «مؤمن انس میگیرد و انسپذیر است و در کسیکه نه انس میگیرد و نه انس میپذیرد خیری نیست و بهترین مردم کسی است که برای مردم سودمندتر باشد.»
این حدیث، تنها دعوت به انسپذیری و مهربانی نیست؛ بلکه هشدار به ترک آن نیز است، یعنی اسلام رهاکردن این صفات را نمیپذیرد و آن را جزو زوائد نمیداند.
کلمۀ نیکو، برای همه و با همه
در اسلام، سخن نیکو برای همۀ مردم و با همۀ مردم است. خداوند در سفارش به بنیاسرائیل فرمود:
“وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا“[9] ترجمه: «و با مردم به نرمی و نیکویی سخن بگویید.»
از حضرت ابوهریره رضیاللهعنه روایت است که پیامبر فرمود: “مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤْذِ جَارَهُ، وَمَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ، وَمَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ“[10]
حافظ ابن حجر رحمهاللهتعالی در شرح این حدیث میگوید: «خلاصۀ آن این است که هر کس دارای ایمان است، با گفتار نیک، سکوت از شر، و عمل سودمند، نسبت به بندگان الله مهربان است.»[11]
خلاصۀ تفسیر کلمۀ نیکو نزد امام فخر رازی
امام فخر رازی رحمهاللهتعالی در تفسیر آیۀ “وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا” بیان میکند که تمام آداب دینی و دنیوی زیرمجموعۀ این آیهاند. او میگوید: گفتار مردم با یکدیگر یا دربارۀ امور دینی است یا دنیوی، اگر دربارۀ امور دینی باشد، یا دعوت به ایمان است (با کافران) یا دعوت به طاعت (با گناهکاران).
دعوت به ایمان باید با گفتار نیک باشد، چنانکه خداوند به موسی و هارون فرمود: “فَقُولَا لَهُ قَوْلاً لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى“[12] ترجمه: «با او [فرعون] به نرمی سخن بگویید، شاید متذکر شود یا بترسد.»
و دربارۀ پیامبر فرمود: “وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ“[13] ترجمه: «اگر تندخو و سختدل بودی، از گردت پراکنده میشدند.» و اگر مخاطب فاسق باشد، باز هم گفتار نیک معتبر است؛ الله متعال ميفرمايد: “ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ“[14] «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن.»
و نیز فرمود: “ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فإذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم“[15] ترجمه: «بدی را با نیکی دفع کن.»
و اگر گفتار دربارۀ امور دنیوی باشد، روشن است که اگر بتوان هدف را با نرمی و گفتار لطیف بهدست آورد، روش دیگری مناسب نیست.
پس روشن شد که همۀ آداب دین و دنیا، در آیۀ “وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا” مستتر است.[16]
پس با این تعلیمات، مسلمان باید زیبا باشد: با لبخند، با چهرهای گشاده، و با سخنی نیکو.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. عبس: ۳۸-۳۹.
[2]. ترمذی: ۳۶۴۱.
[3]. بخاری: ۵۷۳۹.
[4]. ابن قيم الجوزیة، محمد ابن ابی بکر، زادالمعاد فی هدی خیر العباد، ج۱، ص: ۱۷۵، موسسة الرسالة، بیروت، لبنان.
[5]. بخاری: ۲۹۸۰.
[6]. ترمذی: ۱۹۵۶.
[7]. مسلم: ۱۴۴.
[8]. مسند احمد: ۹۱۸۷.
[9]. بقره: ۸۳.
[10]. بخاری: ۵۶۷۲.
[11]. ابن حجر، احمد ابن علي، فتح الباري، ج۱۰، ص: ۴۴۶، دارالمعرفة، بیروت، لبنان.
[12]. طه: ۴۴.
[13]. آل عمران: ۱۵۹.
[14]. النحل: ۱۲۵.
[15]. فصلت: ۳۴.
[16]. رازی، محمد ابن عبدالله، التفسیر الکبیر، ج۳، ص: ۵۸۹، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.