نویسنده: عبدالحی لیّان

الگوی تربیت الهی در خانواده انبیا‌‌ علیهم‌السلام

بخش سی‌‌وسوم

حضرت خلیل ابراهیم علیه‌السلام، معلم هدایت و روش تربیتی
آری، ویژگی برجستۀ یک دعوتگر به اسلام این است که در برابر بدی، نیکی می‌کند و از نادانی دیگران چشم می‌پوشد تا فرمان پروردگارش را اجرا کند. قرآن کریم می‌فرماید:
“ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ السَّیئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یصِفُونَ”[1] ترجمه: «‏‏(به كار دعوت خویش ادامه بده و خصال) بد (ایشان) را با (خصال) نیك (خود) و (سخنان) نامطلوب (آنان) را با بهترین (منطق) پاسخ بگو. ما كاملاً از چیزهائی كه (دربارۀ تو و دعوت تو) می‌گویند، آگاهیم».‏
به این شیوه، دعوتگر می‌تواند مخاطبان خود را جذب کند. خداوند متعال در آیۀ دیگری می‌فرماید: “وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَكَ وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ * وَمَا یلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ”[2] ‏ترجمه: «‏‏نیكی و بدی یكسان نیست. (هرگز بدی را با بدی، و زشتی را با زشتی پاسخ مگوی؛ بلكه بدی و زشتی دیگران را) با زیباترین طریقه و بهترین شیوه پاسخ بده، نتیجۀ این كار، آن خواهد شد كه كسی‌كه میان تو و میان او دشمنانگی بوده است، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد، ‏به این خوی (و خلق عظیم) نمی‌رسند مگر كسانی‌كه دارای صبر و استقامت باشند و بدان نمی‌رسند مگر كسانی‌كه بهرۀ بزرگی (از ایمان و تقوا و اخلاق ستوده) داشته باشند».‏
حضرت ابراهیم علیه‌السلام پس از سخن گفتن با پدرش، کلام خود را با این جملات ادامه داد: “قَالَ سَلَامٌ عَلَیكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّی إِنَّهُ كَانَ بِی حَفِیاً *‏ وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّی عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّی شَقِیاً”[3] ‏ترجمه: «‏(ابراهیم به آرامی و مهربانی) گفت: (پدر) خداحافظ! من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست، چرا كه او نسبت به من بسیار عنایت و محبّت دارد.‏ ‏و از شما (ای پدر! و ای قوم بت‌پرست!) و از آنچه بجز خدا می‌پرستید كناره‌گیری و دوری می‌كنم و تنها پروردگارم را می‌پرستم. امید است در پرستش پروردگارم (طاعت و عبادت من پذیرفته شود و) بدبخت و نومید نگردم.»‏
ابراهیم علیه‌السلام به وعدۀ خود به پدرش وفا کرد و برای او طلب آمرزش می‌کرد و پروردگارش را برای هدایت او می‌خواند. شاید در طول این مدت، گاه پدرش نرم می‌شد و ابراهیم علیه‌السلام به همراهی او امیدوار می‌گشت و بیشتر دعا می‌کرد و گاه نیز سخت می‌گرفت و دور می‌شد که ابراهیم علیه‌السلام برایش اندوهگین می‌شد و دوباره امیدوار می‌گشت؛ اما هنگامی‌که پدرش بر کفر از دنیا رفت، ابراهیم علیه‌السلام از او بیزاری جست و پیوندهای‌شان گسسته شد. او این بیزاری را آشکارا اعلام کرد تا الگویی باشد برای پیروانش و روشی برای مؤمنان تا روز قیامت که هیچ پیوند دوستی و ولایتی بین مؤمنان و کافران وجود ندارد، قرآن کریم این اصل را جاودانه ساخته است،[4] آنجا که خداوند فرمود:
“وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیاهُ فَلَمَّا تَبَینَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیم”[5] ترجمه: «‏طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش، به خاطر وعده‌ای بود كه بدو داده بود، ولی هنگامی كه برای او روشن شد كه پدرش (در قید حیات بر كفر اصرار می‌ورزد و برابر وحی آسمانی دار فانی را با كفر وداع می‌گوید، دانست كه او) دشمن خدا است، از او بیزاری جست (و ترك طلب آمرزش برای وی گفت)، واقعاً ابراهیم بسیار مهربان و دست‌بدعا و فروتن و شكیبا بود».‏
عقیده بزرگ‌ترین رشتۀ ناگسستنی است که همۀ پیوندهای بشری و روابط انسانی در آن به هم می‌پیوندند، اگر این رشتۀ عقیده گسسته شود، سایر پیوندها نیز از ریشه کنده می‌شوند؛ پس نه پیوندی در نسب باقی می‌ماند، نه در خویشاوندی (از طریق ازدواج)، نه در قوم و قبیله و نه در سرزمین. یا ایمان به الله‌ است که آن رشتۀ بزرگ برقرار است و سایر پیوندها همگی از آن سرچشمه می‌گیرند و با آن پیوند می‌خورند، اگر ایمان نباشد، هیچ پیوندی نمی‌تواند بین انسانی و انسان دیگر برقرار شود.[6]
در سخن حضرت ابراهیم علیه‌السلام به پدرش: «برای تو از پروردگارم آمرزش می‌خواهم»، عمق حقیقت دعوت نهفته است. اگر پیش از این، او شنوایی، بینایی و توانایی را از معبودهای قومش سلب کرده بود، اینجا برای پروردگارش، کمال صفات از جمله آمرزش گناهان را ثابت می‌کند، همچنین واژۀ «ربّ» در سخنش مفهومی ژرف و اثری نیکو دارد که زمینه را برای انتقال به بخش پایانی آیه (او همواره نسبت به من مهربان بوده است) فراهم می‌کند. این بخش بر کمال نعمت و اتمام فضل الهی دلالت دارد؛ زیرا مودت و دوستی ویژه بندگان مؤمن و صالح خداست.[7] اشارۀ صریح به این مطلب در آخر سورۀ مریم آمده است: “إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً”[8] ‏ترجمه: «‏بی‌گمان كسانی‌كه ایمان می‌آورند و كارهای شایسته و پسندیده انجام می‌دهند، خداوند مهربان آنان را دوست می‌دارد و حجّت ایشان را به دل‌ها می‌افكند».‏
حضرت ابراهیم علیه‌السلام پس از به‌کارگیری تمام توانش برای راهنمایی قومش به‌سوی خیر، صلاح، رستگاری و کامیابی، و پس از تحمل همۀ عنادها، تکذیب‌ها، رویگردانی‌ها و حتی آزارهای گفتاری و عملی از سوی آنان، از قوم و معبودهای‌شان کناره‌گیری کرد.
آن حضرت، «کناره‌گیری» (اعتزال) را بر «ترک کامل و قطع رابطه» (هجر) ترجیح داد؛ زیرا کناره‌گیری به معنای فاصله گرفتن و عدم مشارکت و موافقت در رأی است و فرد کناره‌گیرنده هنوز امید هدایت طرف مقابل را دارد و در صورت فراهم شدن فرصت، تلاش خود را تکرار خواهد کرد؛ اما «هجر» به معنای جدایی کامل و همراه با مفاهیمی همچون بیزاری است و حامل معنای یأس از استجابت طرف مقابل است.[9]
این حالت دعوتگر بصیر است که قومش را با بینش دعوت می‌کند و همۀ تلاش و نهایت توانش را در این راه به کار می‌گیرد و چون پاسخی از سوی مخاطبان دعوتش نیافت، از آنان کناره گرفت و به اصلاح، تقویت و تهذیب نفس خویش و اصلاح مؤمنان همراه خود پرداخت.
در سخن حضرت ابراهیم علیه‌السلام: «امید که در دعای پروردگارم ناکام و شقی نباشم»، نکات زیر نهفته است:[10]
  • اشارۀ غیرمستقیم به شقاوت قومش در پرستش بت‌های‌شان؛
  • همراهی با تواضع در برابر خداوند با کلمۀ «عَسَى» (امید)؛
  • حاوی فروتنی نفس و رعایت ادب نیکو؛
  • تذکر اینکه اجابت و بازگشت به‌سوی الله از طریق تفضل اوست.
از آنچه گذشت، روشن می‌شود که این بخش از زندگی حضرت خلیل ابراهیم علیه‌السلام، معلم هدایت و روش تربیتی تا روز قیامت است؛ در آگاهی و شیوه‌اش، در نرمی و مدارایش و پیش‌برد کار با برهان، در صبر و بردباری‌اش، در کناره‌گیری و قطع رابطه‌اش با قومش، و در دعا و استغفارش.
پس سزاوار است که امروز و فردا، علمای تربیت و متولیان نسل‌ها، از این اصول انسانی الهام بگیرند و از این قواعد تربیتی قرآنی روشنی یابند و آن‌ها را در دل‌ها و اندیشه‌های نسل‌ها نهادینه سازند تا بر اساس آن رفتار کنند و به نیکی سخن بگویند و عمل کنند.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . المؤمنون: ۹۶.
[2] . فصلت: ۳۴-۳۵.
[3] . مریم: ۴۷-۴۸.
[4] . فاروق، حماده، آباء وأبناء ملامح تربویه فی القرآن الکریم، ص۲۴.
[5] . التوبه: ۱۱۴.
[6] . محمد، سید قطب، فی ظِلال القرآن، ج۳، ص۱۷۲۱.
[7] . عماد زهیر، حافظ، القصص القرآنی، ص۸۷.
[8] . مریم: ۹۶.
[9] . حسن محمود، باجوده، تأملات فی سورة مریم، القاهره: دار النصر للطباعة الإسلامیة، ۱۹۷۸م، ص۱۰۰.
[10] . محمد جمال الدین، القاسمی، محاسن التأویل، ج۱۱، ص۱۲۲.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version