نویسنده: مفتی عبیدالله نورزهی

بحران‌های لیبرالیزم در جهان معاصر

بخش بيست‌ویکم

آزادی‌های سیاسی و اجتماعی:
نبرد علمای اسلام علیه باطل‌گرایان و اهل غلو و جاهلان به مثابه‌­ی دفاع از حق و حمایت اسلام از بیهوده‌­بازی افکار و ناخالصی‌­های نفس و هوس­‌های افسار گسیخته‌­ی کسانی است که می­‌خواهند تفسیری دلخواه از اسلام ارائه دهند. مبارزه‌ی آنان با منحرفان همانند کشمکش رجال اهل کتاب علیه عموم مردم نیست؛ کسانی که می‌­خواهند خود را به مانند دروازه­‌ای قرار دهند که هیچ کس جز از طریق آنان به خداوند نرسد. علمای راستین سلف و خلف، عقل و بدن مردم را از هرگونه توهم بی‌­اساس که میان آنان و خالق‌شان فاصله می‌­اندازد آزاد می­‌کنند و رسالت‌شان بیان همان توحیدی است که پیامبرمان محمد ﷺ برایش مبعوث شده است. آنان به مبارزه علیه همه‌­ی کسانی برمی‌­خیزند که در فهم این دین منحرف شده­‌اند و میان خالق و مخلوق فاصله انداخته‌­اند. آن‌ها برای الله جهاد می­‌کنند نه برای خود چرا که کارشان آزاد کردن عقل­‌ها و بدن­‌ها و اندیشه­‌ها از سر فرو آوردن در برابر غیر الله یا ترس از غیر اوست (چه این غیر الله حاکم باشد یا محکوم) و زندگی را از دستکاری و بازیچه شدن توسط عقل­‌ها حفظ کرده به بیان حکم نازل شده‌ی خداوند و حدود وی می‌پردازند تا آنکه طغیان هوای نفس به نام عدل و انصاف و آزادی و برابری به مردم قالب نشود. تصویری که تاثیر گرفتگان اندیشه‌ی لیبرال از مخالفان خود ارائه می­‌دهند تصویری است برگرفته شده از مخالفت غرب با دین و دینداران خودشان و انداختن این تصویر بر امتی که دینش و عقیده‌ی توحیدی‌اش از تحریف حفظ شده، یا از روی جهل است و یا از روی هوای نفس یا هر دو و این اصلا عاقلانه نیست که چون یک بیمار با دارویی شفا یافته همان دارو را به زور به یک انسان سالم بخورانیم! از آنجایی که اندیشه‌­ی لیبرال سعی در انتشار و جهانی شدن دارد با همه عوامل غیبی تاثیرگذار بر عقل، یک برخورد را دارد آنان همه‌­ی ادیان (از جمله اسلام) را که بر رفتار مردم تاثیر می­‌گذارند یکی می­‌بینند، برای مثال آنان اسلام را با بودیزم و یهودیت و نصرانیت و هندوئیزم در یک سبد می­‌گذارند.
الله متعال پیش از چهارده قرن تحریف لفظ و معنای کتاب الله توسط رجال کهنوت را بیان کرده و از آنان خواسته که دین تغییر یافته‌شان را ترک گفته و به دین محکم اسلام روی آورند و بیان داشته که آنان در تاریکی به سر می­‌برند و باید از این ظلمت خارج شوند؛ چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: “يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ ﴿۱۵﴾ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۱۶﴾” ترجمه: «ای اهل کتاب! یقیناً پیامبر ما به سوی شما آمد که بسیاری از آنچه را که شما از کتاب [تورات و انجیل درباره‌ی نشانه‌های او و قرآن] همواره پنهان می‌داشتید برای شما بیان می‌کند و از بسیاری [از پنهان‌کاری‌های ناروای شما هم] درمی گذرد. بی تردید از سوی الله برای شما نور و کتابی روشنگر آمده است الله متعال به وسیله‌ی آن [نور و کتاب] کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راه‌های سلامت راهنمایی می‌کند و آنان را به توفیق خود از تاریکی‌ها [ جهل، کفر، شرک و نفاق] به سوی روشناییِ [معرفت، ایمان و عمل صالح] بیرون می آورد و به جانب راه راست هدایت می‌کند.»[1]
و اما آنان عناد ورزیدند و از روی عمد، تاریکی را بر ظلمت ترجیح دادند: “يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِل وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ” ترجمه: «ای اهل کتاب چرا حق را به باطل در می‌­آمیزید و حقیقت را کتمان می‌­کنید با اینکه خود می‌­دانید؟»[2]
و فرمود: “یا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ الله وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ” ترجمه: «ای اهل کتاب چرا به آیات الله کفر می‌­ورزید با آنکه خود (به درستی آن) گواهی می­‌دهید؟»[3]
به تدریج پیروان غیر نصرانی اندیشه‌ی لیبرال، اصطلاحاتی را که بر اثر درگیری با یک دین تحریف شده در محیطی دیگر شکل گرفته بود، برداشته و با بهره گرفتن از مصطلحاتی قاصر و نامناسب برای این شرایط، شروع به مخالفت با دین اسلام، یعنی دین محکم فطرت، کردند.
نصرانیت و یهودیت با شکل امروزی در واقع یک دین ساختگی و بشری است، نه آسمانی. نصرانیان حقیقت اسلام را می‌دانند و می‌دانستند که رویارویی نصرانیت تحریف شده با دینی دیگر به درگیری بزرگی می‌انجامید که با وجود تلبیسی که برایشان پیش آمده، پیروزی‌شان ناممکن است، این به سبب مخلوط شدن عاطفه‌ی دینی آنان علیه غیر نصرانیان بود و همچنین به سبب ارتباط اسلام با ملت‌ها و اقوامی که میان‌شان انتقام‌ها و دشمنی‌ها وجود داشت؛ بنابراین، پذیرش اسلام برای آنان نوعی شکست نژادی و قومی تعبیر می‌شد و تصحیح این تاریکی‌ها و اشتباهاتی که در آن زندگی می‌کنند به اسم اسلام را سخت و دشوار می‌دانستند.
آنان پیش از اسلام نیز سعی کردند از داخل کلیسا و به اسم آن، ابهام و شرک موجود و تحریف ظالمانه‌ی احبار و راهبان را از بین ببرند؛ آن‌طور که در امور دین و دنیا مخلوقاتی را رابطه میان خود و خداوند قرار دادند و جز به واسطه‌ی آنان نمی‌توانستند به خداوند برسند؛ آن‌طور که الله تعالی می‌فرماید: “اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللهِ” ترجمه: «دانشمندان و راهبان خود را به جای الله به خدایی گرفتند حال آنکه هدف‌شان دسترسی به دنیا بود.»[4]
“يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ الله”
 ترجمه: «ای کسانی که ایمان آورده­‌اید بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان، اموال مردم را به ناروا می­‌خورند و از راه الله باز می‌­دارند.»[5]
در نتیجه نتوانستند تاریکی‌­ها و تلبیسات کلیسا را از درون آن اصلاح کنند و ناگزیر به نام عقل و فلسفه به تصحیح و اصلاحات روی آوردند؛ اما این رشته‌­ی عقل که ضابطه‌­ای از دین محکم و صحیح نداشت پاره و به هم ریخته شد.
خلاصه آنکه در آغاز قرن چهارم میلادی، یکی از اسقف‌های اسکندریه به نام «آریوس» از مصر پا به عرصه گذاشت، او به برخی از انواع توحید پروردگار و یگانگی او در عبادت فراخواند و بسیاری از واسطه‌ها میان بنده و الله متعال را دور گرداند. آریوس اعلام کرد که مسیح، الله یا فرزند الله  نیست؛ بلکه کلمه‌ی الله و بنده‌ی اوست و او نیز بشری است که مانند دیگر انسان‌ها احتمال اشتباه از وی می‌رود. او گفت که تنها پدر، الله است و پسر پیش از تولدش موجود نبوده است.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] ـ سوره مائده،  آیه: ۱۵ ـ ۱۶.
[2] ـ سوره آل عمران،  آیه: ۷۱.
[3] ـ سوره آل عمران،  آیه: ۷۰.
[4] ـ سوره توبه،  آیه: ۳۱.
[5] ـ سوره توبه،  آیه: ۳۴.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version