نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش پنجاه‌ودوم

علم معاجم
یکی دیگر از علوم مهم اسلامی که اندیشمندان مسلمان برای گسترش و شکل‌گیری آن تلاش و کوشش بی‌شماری کرده‌اند، علم لغت‌شناسی و معاجم است. در پرتو این علم، معانی، انگیزه‌ها و اهداف لغات، اصطلاحات و تعابیر دانسته می‌شود و می‌توان در فهم صحیح و درست معانی و مفاهیم اسلامی از آن‌ استفاده کرد.
داکتر «عدنان خطیب» می‌گوید: «اگر هر زبانی به معجم خود افتخار کند، زبان عربی به‌حق، سزاوارترین است؛ چرا که هیچ ملتی مانند عرب‌ها به زبان خود اهمیت نداده و در گردآوری، تدوین و بررسی واژگان آن کوشاتر نبوده‌اند؛ حتی در پیگیری معنای یک حرف بسته به جایگاهش در واژه.»[1]
معجم کتابی است که شامل تعداد زیادی از واژگان زبان، با ترتیبی خاص، همراه با شیوۀ تلفظ، شرح و تفسیر معانی آن‌هاست، گاهی به آن «قاموس» نیز گفته می‌شود. اهمیت آن در این است که معانی بسیاری از واژگان را در بر دارد که هیچ فردی به‌تنهایی نمی‌تواند بر همۀ آن‌ها احاطه یابد؛ زیرا واژگان زبان میان افراد آن جامعه بر اساس محیط و فرهنگ‌شان توزیع شده است.
ایده و نظریۀ معجم در میان عرب‌ها پس از نزول قرآن و نمایان‌شدن لهجه‌های مختلف عربی در آن و با ورود غیرعرب‌ها به اسلام و دشواری درک برخی واژگان قرآن برای آنان، شکل گرفت؛ از این‌رو نیاز به شرح واژگان غریب قرآن، حدیث و زبان عربی به‌طور کلی احساس شد.
بنابراین، علمای عربی به تدوین معاجم پرداختند که از میراث عربی سرچشمه می‌گرفت و به‌عنوان نوآوری و پیشگامی آنان در این حوزه شناخته شد. آن‌ها در این زمینه از دیگران پیشی گرفتند و روش‌های مختلفی را در تدوین معاجم به کار بردند که تنوع آن‌ها مطالعات پیرامون این حوزه را غنی ساخت؛ حتی دانشمندان زبان‌های دیگر نیز بر برتری آن‌ها اذعان داشتند؛ چنان‌که شرق‌شناس آلمانی «آگوست فیشر» ۱۸۶۵–۱۹۴۹ گفت: «اگر چین را استثنا کنیم، هیچ ملتی به‌اندازۀ عرب‌ها به وفور کتاب‌های علوم زبان خود و احساس زودهنگام نیاز به تنظیم واژگان بر اساس اصول و قواعد افتخار نمی‌کند.»[2]
خاورشناس برجسته، «جان اِی. هی‌وود»، استاد بزرگ مطالعات عربی در دانشگاه دورهام انگلستان، در کتاب خود «صنعت معاجم در زبان عربی» می‌گوید: «عرب‌ها دارای معجمی جامع بودند به نام «لسان العرب»، که پیش از قرن نوزدهم هیچ معجمی در دیگر زبان‌ها از نظر دقت و شمول به پای آن نمی‌رسید.»[3]
اولین تالیفات به سبک معاجم
نخستین نوشته‌های معجم‌گونه درباره کلمات غریب قرآن به حضرت عبدالله بن عباس رضی‌الله‌عنه متوفی ۶۸ هجری/۶۸۷ میلادی نسبت داده می‌شود. ایشان به پرسش‌های «نافع بن الأزرق» متوفی ۶۵ هجری/۶۸۴ میلادی از خوارج پاسخ داد؛ این پرسش‌ها با عنوان «مسائل نافع بن الأزرق في غريب القرآن» شناخته می‌شوند؛ پس از آن آثار دیگری در این حوزه پدید آمد، مانند «غریب القرآن» تالیف «ابی‌سعید أبان بن تغلب[4]»، «تفسیر غریب القرآن» از امام مالک رحمه الله تعالی، «غریب القرآن» اثر «أبی‌فید مؤرج بن عمرو سدوسی» و آثار بسیار دیگر.[5]
آغاز رسمی نوشتن معاجم
اما معاجم به‌معنای جامع آن در نیمۀ دوم قرن دوم هجری شکل گرفت، با تألیف «الخلیل بن أحمد» و معجم او به نام «العین»، که بر پایۀ حروف الفبا و ترتیب آن‌ها بر اساس مخارج صوتی تنظیم شده بود؛ پس از او، «أبو علی القالی» متوفی ۳۵۶ هـ/۹۶۶م در اندلس ( اسپانیای امروزی) معجم «البارع» را به همان شیوه مرتب کرد. از دیگر پیروان این روش می‌توان به «أبو منصور الأزهری»[6] در کتاب «تهذیب اللغة»، و «الصاحب بن عباد» متوفی ۳۸۵ هـ/۹۹۵م. در کتاب «المحکم والمحيط الأعظم» اشاره کرد.
«ابن دُرَید ازدی» در معجم خود «جمهرة اللغة» تلاش کرد از روش «الخلیل» فاصله بگیرد و روش الفبایی را برگزید؛ اما آن را کامل اجرا نکرد. «احمد بن فارس» نیز در معجم «مقاييس اللغة» همین روش ترکیبی را دنبال کرد، یعنی تلفیقی از ترتیب الفبایی و ساخت واژگان.
اما «أبو نصر الجوهری» متوفی ۴۰۰ هـ/۱۰۰۹م در معجم «الصحاح» روشی نو در پیش گرفت؛ او ترتیب الفبایی را دنبال کرد؛ اما واژگان را در هر باب بر پایۀ حرف پایانی تنظیم نمود، که با روش پیشینیان تفاوت داشت.
در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری، امام «جارالله زمخشری»[7] معجم خود به نام «أساس البلاغة» را تألیف کرد که در آن، به‌صورت منحصر‌به‌فرد از روش ترتیب الفبایی استفاده نمود؛ بدین صورت که کلمات را بر اساس حرف اول، سپس دوم و بعد سوم‌شان مرتب کرد، این همان روشی است که در معاجم مدرن برای تنظیم واژگان به‌کار می‌رود؛ البته پیش از او، «علی بن حسن هنائی» معروف به «کُراع‌النمل»، بیش از دو قرن پیش، در معجم خود «المنضد» همین ترتیب را به‌کار برده بود، چنان‌که «یاقوت» و دیگران در آثارشان تصریح کرده‌اند.[8]
سپس نگارش معاجم عمومی ادامه یافت و مؤلفان از تجربیات گذشتگان بهره گرفتند. امام لغت (امام ابن منظور) کتاب معروف خود «لسان العرب» را بر پایۀ روش امام «جوهری» در «الصحاح» تدوین کرد.
امام «فیروزآبادی در «القاموس المحيط» نیز همین روش را ادامه داد. «مرتضی الزبیدی» در معجم خود «تاج العروس من جواهر القاموس» ضمن پیروی از القاموس، نوآوری‌هایی داشت؛ از جمله این‌که دربارۀ هر حرف از حروف معجم، ویژگی‌ها و کاربردهای زبانی‌اش را توضیح داد.[9]
در کنار توسعۀ معاجم الفاظ (برای شرح معانی واژگان)، نوعی دیگر از معاجم پدید آمد به نام «معاجم معانی» که هدف‌شان کمک به نویسندگان در یافتن واژه‌ها و عبارات مناسب برای بیان مفاهیم مورد نظرشان بود. این نوع معاجم بر اساس موضوعات تنظیم می‌شدند، نخستین اثر از این نوع، کتاب «الألفاظ» از امام «ابن السكيت» متوفی ۲۴۴ هـ بود؛ پس از او، امام «عبدالرحمن بن عیسی همدانی» کتاب «الألفاظ الكتابية» را تألیف کرد و آن را به‌صورت موضوعی و باب‌بندی‌شده تنظیم نمود.
امام «قدامة بن جعفر» نیز پس از مطالعۀ کتاب «همدانی» که آن را ناکافی یافت، کتاب «جواهر الألفاظ» را نوشت. ابوهلال عسکری در کتاب «التلخيص» اثری منظم و گسترده پدید آورد که با وجود اختصار، در حد یک معجم عمل می‌کرد. «ابومنصور ثعالبی» هم در کتاب «فقه اللغة» در همین مسیر گام نهاد. نهایتاً، این نوع از تألیف با اثر بزرگ «ابن سیده اندلسی» در کتاب ««المخصص» به اوج رسید؛ کتابی با بالاترین درجه از تبویب، نظم و جامعیت که تاکنون بزرگ‌ترین معجم معانی زبان عربی به‌شمار می‌رود.
کارشناس اروپایی معاجم، «هی‌وود» (Haywood)، دربارۀ جایگاه و اهمیت معاجم نزد مسلمانان می‌گوید:
«حقیقت این است که عرب‌ها در زمینۀ معجم‌نویسی، چه از نظر زمان و چه از نظر مکان، در جایگاه مرکزی قرار دارند؛ هم نسبت به دنیای قدیم و هم دنیای جدید و هم نسبت به شرق و هم نسبت به غرب.»[10]
بنابراین، معاجم عربی [ با همه تنوع‌شان] از ابتکارات اندیشۀ اسلامی عربی‌اند و نتیجۀ تلاش‌های دانشمندان مسلمان از قرن دوم هجری تاکنون به‌شمار می‌روند.
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . خطیب، عدنان، المعجم العربی بین الحاضر و الماضی، ص: ۵، چاپ دوم، ۱۴۱۴ه.ق.، بیروت، لبنان.
[2] . ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۹۰
[3] . المعج العربی بین الماضی و الحاضر، ص: ۵
[4] . وی فردی قاری، لغوی و ادیب بود و جزو پیروان مذهب تشیع بود.
[5] . ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۹۱
[6] . وی یکی از ائمۀ لغت وادب بود و محل و تولد و وفات وی در هرات افغانستان بوده است.
[7] . وی جزو ادیبان و مفسرین چیره‌دست بود و پیرو نظریۀ معتزله نیزبود.
[8] . المعجم العربی بین الماضی و الحاضر، ص: ۳۷- ۴۶
[9] . عمر، احمدمختار، البحث اللغوی عندالعرب، ص: 255، چاپ ششم، دار عالم الکتب، قاهره، مصر
[10] . ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۹۴
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version