نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش چهل‌ونهم

علم اصول حدیث
علم جَرح و تعدیل
از آن‌جا که آشکارا و روشن است که راهی برای شناخت احادیث و اخبار پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم جز از طریق راویان و ناقلان وجود ندارد؛ پس آگاهی از احوال این راویان، پی‌گیری مسیر زندگی‌شان، درک مقاصد و نیات‌شان، شناخت جایگاه و طبقات‌شان و تمییز بین راویان موثق و ضعیف، مهم‌ترین وسیله برای تشخیص احادیث صحیح از ناصحیح است.
و این، موضوع «علم جرح و تعدیل» یا «علم رجال» یا «علم معیار راویان» است که هیچ ملت دیگری در جهان نظیری برای آن ندارد. برای این علم، قواعد و ضوابط دقیقی وضع شده تا احوال راویان از نظر قبول یا رد روایت بررسی شود. این علم، نیمی از علم حدیث شمرده شده و معیار سنجش راویان و داوری در مورد آنان است و نگهبان سنت نبوی از تحریف و جعلیات است.
علمای حدیث با هدف دفاع از حدیث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم در برابر تحریف، جعل و دروغ که ممکن بود به دلایل سیاسی، حزبی، فکری، مذهبی، یا حتی برای جلب توجه یا تملق حاکمان انجام شود، به روش علمی خاصی روی آوردند که به «علم جرح و تعدیل» معروف شد. این علم، به‌بررسی سند حدیث یعنی سلسلۀ راویان متمرکز است، چرا که سند راهی است به‌سوی متن حدیث و راستی یا دروغ متن به راستی یا دروغ ناقل بستگی دارد. اگر سند نمی‌بود، هر کسی هر چه می‌خواست می‌گفت و اگر پی‌گیری آن نبود، چراغ اسلام خاموش می‌شد و اهل بدعت و الحاد می‌توانستند به‌راحتی احادیث جعلی بسازند.[1]
در اصطلاح، «جرح» یعنی متصف‌کردن راوی یا خدشه وارد کردن به وی به‌گونه‌ای که موجب رد روایتش شود. «تعدیل» یعنی وصفی‌که موجب پذیرش روایت راوی شود؛ پس علم جرح و تعدیل، علمی است که در آن دربارۀ جرح و تعدیل راویان با تعابیر خاصی و مراتب آن‌ها بحث می‌شود و مشروعیت آن به‌قصد حفظ شریعت، بیان حال راویان و به‌عنوان نصیحت دینی است، نه برای تخریب شخصیت‌ها.[2]
انگیزۀ علما در این کار، هواهای نفسانی یا علاقۀ شخصی نبود، به‌گونه‌ای که هیچ‌کس را بر دیگری ترجیح نمی‌دادند؛ حتی اگر نزدیک‌ترین افرادشان بود، برخی پدر یا پسر خود را تضعیف می‌کردند. مثلاً وقتی از امام «علی بن مدینی» دربارۀ پدرش سؤال شد، گفت: از دیگری بپرسید. گفتند: از تو می‌پرسیم، سر به زیر انداخت، سپس گفت: این دین است، پدرم ضعیف است، برخی نیز پسر یا برادر خود را تضعیف کرده‌اند.
زید بن ابی أنیسه که امامی حافظ و راوی حدیث است گفته است: «از برادرم یحیی روایت نگیرید.»
بنابراین، شرایط خاصی وجود دارد که باید در جرح‌کننده و تعدیل‌کننده (منتقد راوی) رعایت شود، از جمله:
  1. باید دارای علم، تقوا، ورع و صداقت باشد؛
  2. باید با علل و دلایل جرح و تعدیل آشنا باشد؛
  3. باید با ساختار زبان عربی آشنایی داشته باشد تا کلمه‌ای را در غیر معنای خود به کار نبرد و راوی را به دلیلی ناروا جرح نکند.[3]
علاوه بر این، علمای حدیث، اصطلاحات مشخصی برای توصیف راویان به‌کار برده‌اند تا مراتب احادیث را از نظر قبول یا رد مشخص کنند، این اصطلاحات به شرح زیر است:
اولاً: الفاظ توثیق یا تعدیل
  1. آنچه دلالت بر تأکید شدید در توثیق دارد؛ مانند به‌کار بردن صیغه «أفعل» که بر برتری دلالت دارد، مانند: «اَوثَقُ الناس» (موثق‌ترین مردم)، یا «أثبتُ الناس» (پایدارترین راوی)، یا «إلیه المنتهى فی التثبت» (نهایت وثاقت به او ختم می‌شود).
  2. آنچه که صفت توثیق در آن تکرار شده است، یا به‌صورت لفظی مثل: «ثقة ثقة»، یا به‌صورت معنایی مانند: «ثقة حافظ»، «ثبت حجة»، یا «ثقة متقن».
  3. آنچه فقط یک‌بار لفظ توثیق در آن آمده باشد؛ مانند: «ثقة»، «ثبت»، «إمام»، «حجة»، یا عبارات مشابهی با معانی مفرد مثل: «عدل حافظ»، «عدل ضابط».
عباراتی مانند: «لا بأس به» (مانعی ندارد)، یا «لیس به بأس» (ایرادی ندارد) – به‌جز نزد امام ابن معین – یا «صدوق» (راستگو)، «خیار» (نیکوکار)؛ اما امام ابن معین گفته است: اگر به تو گفتم «لیس به بأس» (عیبی ندارد)، یعنی او ثقه (مورد اعتماد) است.
هـ. آنچه گفته‌اند: «محلّه الصدق» (جایگاهش صدق است) یا «إلى الصدق ما هو» (نزدیک به صدق است)، یا «شیخ» (پیر و صاحب علم)، یا «مقارب الحدیث» (حدیثش نزدیک به صحّت است)، یا «صدوق له أوهام» (راست‌گوست ولی دچار توهم می‌شود)، یا «صدوق یَهِم» (راستگو ولی اشتباه می‌کند)، یا «صدوق إن‌شاء‌الله»، یا «أرجو أنه لا بأس به» (امید دارم مانعی نداشته باشد)، یا «ما أعلم به بأساً» (نمی‌دانم مشکلی داشته باشد)، یا «صُوَیلِح» (راوی کم‌مرتبه ولی قابل قبول)، یا «صالح الحدیث» (حدیثش قابل قبول است).
در مورد قضاوت دربارۀ این مراتب
اگر راوی از سه مرتبۀ اول باشد، حدیثش «صحیح» است، گرچه برخی صحیح‌تر از برخی دیگراند.
اگر در مرتبۀ چهارم باشد، حدیثش «حَسَن» است.
اگر در مرتبۀ پنجم باشد، حدیثش قابل استناد نیست، فقط برای «اعتبار» نوشته می‌شود؛ اگر دیگران هم با او موافق بودند، پذیرفته می‌شود، وگرنه رد می‌گردد.[4]
دوم: الفاظ جرح
  1. صفاتی‌که بر شدت جرح دلالت دارند، مانند: «أکذب الناس» (دروغ‌گوترین مردم)، یا «نهایت دروغ به او ختم می‌شود»، یا «ستون دروغ است».
  2. مانند: «وَضّاع» (جعل‌کنندۀ حدیث)، «کذّاب» (بسیار دروغ‌گو)، «حدیث جعل می‌کند»، «حدیث می‌سازد»، یا نزد شافعی: «لا شیء» (هیچ ارزشی ندارد).
  3. مانند: «متهم به دروغ»، «متهم به جعل»، «حدیث می‌دزدد»، «ساقط»، «هالک»، «حدیثش از بین رفته»، «حدیثش ترک شده»، «او را ترک کرده‌اند»، «در او نظر است»، «ساکت مانده‌اند» (این دو فقط نزد بخاری)، یا «ثقه نیست».
مانند: «حدیثش را رد کردند»، «بسیار ضعیف است»، «هیچ ارزشی ندارد»، «فاسد»، «روایت از او جایز نیست»، «هیچ نیست»، یا نزد غیر شافعی: «چیزی نیست»، یا «منکر الحدیث» نزد بخاری.
  1. مانند: «ضعیف»، «او را تضعیف کردند»، «منکر الحدیث» نزد غیر بخاری، «حدیثش مضطرب است»، «به او استناد نمی‌شود»، یا «واهی» (بسیار ضعیف).
  2. مانند: «در او سخن است»، «در او ضعف هست»، «آن‌طور که باید نیست»، «قوی نیست»، «حجت نیست»، «متین نیست»، «بد حافظه است»، «نرم است»، «می‌شناسی و انکار می‌کنی»، یا «حافظ نیست»
قضاوت
اهل چهار مرتبۀ اول: «هیچ اعتباری ندارند»؛ نه می‌توان به آن‌ها استناد کرد، نه شاهد آورد.
اهل مرتبۀ اول و دوم: احادیث‌شان «جعلی» است.
مرتبۀ سوم: «متروک».
مرتبۀ چهارم: «بسیار ضعیف.»
اهل مرتبۀ پنجم و ششم: حدیث‌شان «برای اعتبار» نوشته می‌شود؛ اگر طرق (روایات) متعدد داشت، به مرتبه «حسن» می‌رسد.[5]
در این راستا، دانشمندان نتایج بررسی‌های خود دربارۀ راویان را در کتاب‌های «جرح و تعدیل» گرد آوردند؛ به‌طوری‌که راویان ضعیف را در کتاب‌هایی با عنوان «الضعفاء» نوشتند، مانند:
  • «الضعفاء الکبیر» و «الضعفاء الصغیر» از امام بخاری؛
  • «الضعفاء والمتروکین» از امام نسائی؛
و راویان ثقه را در کتاب‌هایی با عنوان «الثقات» ثبت کردند، مانند:
  • «الثقات» از امام ابن حبان؛
و برخی کتاب‌ها هم، هر دو گروه «ثقه» و «ضعیف» را در خود جای دادند، از مشهورترین آن‌ها:
  • «الطبقات الکبرى» اثر امام ابن سعد؛
  • «التکميل في معرفة الثقات والضعفاء والمجاهيل» نوشتۀ امام حافظ ابن کثیر؛
همۀ این تلاش‌ها نشان می‌دهد که علمای مسلمان چه اندازه برای ثبت و حفاظت از سنت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم کوشیدند و هیچ راهی را برای اطمینان از صحت سنت، فرو نگذاشتند. آنان این علم را ابداع و پایه‌گذاری کردند؛ به‌گونه‌ای که این علم ویژۀ امت اسلامی است و در تاریخ بشر ( چه قدیم و چه جدید) هیچ مشابهی ندارد.
ازاین‌رو، کتاب‌های «صحاح سته» به‌ویژه «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم»، از معتبرترین کتاب‌هایی هستند که تاریخ به خود دیده است.[6]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1]. ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۷۸ به نقل از الحضارة الإسلامیة تالیف محمد ضیف الله البطاینة ص: ۳۲۲
[2].  العونی، الشریف حاتم ابن عارف، خلاصة التأصیل لعلم الجرح و التعدیل، ص: ۶، دار عالم الفوائد، مکۀ مکرمه، عربستان سعودی.
[3]. همان منبع، ص: ۲۷
[4]. تیسیر المصطلح الحدیث، ص:  ۱۸۹
[5]. همان منبع، ص: ۱۹۲
[6]. تسیر المصطلح الحدیث، ص:  ۱۸۸
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version