نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش چهل‌وششم

نقش مسلمانان در علوم ادبی
عرب‌ها پیش از اسلام علم ادب را می‌شناختند و اگر ممکن باشد که آغاز ادبیاتی مانند لاتین و فارسی را پیگیری کنیم، آغاز علم ادب عربی را نمی‌توان به‌طور دقیق ردیابی کرد؛ چرا که این علم قدیمی‌تر از متونی است که به ما رسیده‌  است و با این‌که مسلمانان علوم بسیاری از یونان گرفتند؛ اما از ادب یونانی با وجود شکوه آن چیز مهمی اقتباس نکردند؛ همچنین، ادب عربی تحت تأثیر سبک یونانی قرار نگرفت، هرچند با برخی از کتاب‌های ادبی یونانی مانند «فن شعر» ارسطو و دو حماسۀ معروف «ایلیاد» و «اودیسه» آشنا شدند؛ بلکه برعکس، ادب عربی بر ادبیات اروپایی [که از ادب یونانی و لاتینی منشأ گرفته] تأثیر گذاشت و بی‌شک، ادب بیانگر روح یک ملت است؛ پس ادب عربی نیز بازتابی از روح عربی و اسلامی است.
دانشمندان علم ادب را چنین تعریف کرده‌اند: دانشی است که انسان را از انواع خطا در گفتار و نوشتار عربی حفظ می‌کند و هدف نهایی این علم، مهارت در دو فن نظم (شعر) و نثر است، به‌علاوه پرورش عقل و تزکیۀ جان.
امام ابن خلدون نیز می‌گوید: مقصود از این علم نزد اهل زبان، بهره‌برداری از نتیجۀ آن است، یعنی مهارت در نظم و نثر بر اساس سبک‌ها و روش‌های عربی.[1]
اصل و ریشۀ کلمۀ «ادب» ناشناخته است و این واژه در دورۀ اسلامی تحول یافت؛ چرا که عرب‌ها با سرزمین‌های فتح‌شده که خود دارای ادبیات بودند تماس پیدا کردند و با گسترش اسلام در میان مردم آن مناطق، مفهوم «ادب» نیز دگرگون شد، در آغاز اسلام، «ادب» معنای دینی داشت و به سنت پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وسلم اشاره می‌کرد؛ سپس به معنای سبک و طریقه و روش در انجام هر کاری و بعد به معنای «فرهنگ عمومی» و «آشنایی با شاخه‌های مختلف علوم» درآمد، هرچند در نهایت – به‌طور کلی – به مهارت در نظم و نثر محدود شد.
اما «نظم» همان شعر است؛ سخنی موزون با قافیه‌ای مشخص (حرف پایانی یکسان در هر بیت) با توجه به قدمت شعر نزد عرب‌ها، آن را یکی از بزرگ‌ترین دانش‌های خود می‌دانستند و اشعاری با وزن‌های مشخص از دوران جاهلیت به ما رسیده که عرب‌ها آن را در قالب‌های مختلفی سرودند، قالب‌هایی که بعدها به نام‌های «رجز»، «قَریض»، «مقبوض» و «مبسوط» معروف شدند و در جاهلیت، عرب‌ها برای شاعران‌شان در زمان‌های معین بازارهایی تشکیل می‌دادند که بزرگان برای شنیدن و خواندن شعر در آن گرد می‌آمدند و هر شاعری‌که شعرش برجسته می‌شد، قصیده‌اش را بر دیوارهای کعبه می‌آویختند و آن را «معلّقه» می‌نامیدند.
موضوعات شعر عربی متنوع بود، از جمله: فخر، مدح، هجاء، رثاء، وصف، نسیب و تشبیب که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها «مفاخره» بود؛ به‌معنای «مباهات و افتخار به تعصب قبیله‌ای و نسب و حسب» منابع عربی پر است از نمونه‌هایی از مفاخره‌هایی‌که در دورۀ جاهلیت میان شاعران قبایل رخ می‌داد و گاه به جنگ و خون‌ریزی منجر می‌شد؛ اما با ظهور اسلام، این مفاخره‌های ناپسند ممنوع شد.
از مشهورترین شاعران عرب جاهلی می‌توان به «مهلهل»، «امرؤ القیس»، «نابغه ذبیانی»، «زهیر بن ابی‌سلمى»، «عنتره بن شداد»، «طرفه بن العبد»، «علقمة الفحل»، «اعشى» و «لبید بن ربیعه» اشاره کرد، همچنین شاعرانی زن نیز چون «هند» و «خنساء» شهرت داشتند.[2]
اسلام که تفاخر به تعصبات قبیله‌ای را ممنوع کرد، این نیز یکی از موضوعات اصلی شعر جاهلی بود و موجب تفرقه و جنگ میان عرب‌ها می‌شد، رویکرد تازه‌ای به شعر داشت. نگاه اسلام به شعر، نگاهی متوازن بود، منافقان را در شعر نکوهش کرد و صادقان را ستود، چنان‌که خداوند متعال فرمود: «وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ»[3]
ترجمه: «و شاعران را گمراهان پیروی می‌کنند، ‏مگر نمي‌بيني كه آنان به‌هر راهي بي‌هدف پا مي‌گذارند (غرق تخيّلات و تشبيهات شاعرانۀ خويش بوده و در بند منطق و استدلال نمي‌باشند؟) ‏مگر شاعراني‌كه مؤمن هستند و كارهاي شايسته و بايسته مي‌كنند و بسيار خدا را ياد مي‌نمايند ( اشعارشان مردم را به ياد خدا مي‌اندازد ) و هنگامي‌كه مورد ستم قرار مي‌گيرند (با اين ذوق خويش خود را و ساير مؤمنان را ) ياري مي‌دهند و كساني‌كه ستم مي‌كنند خواهند دانست كه بازگشت‌شان به كجا و سرنوشت‌شان چگونه است».
پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم نیز فرمودند: «إن من الشعر حکمة»[4] «بی‌گمان در برخی شعرها، حکمت وجود دارد.»
حضرت عبدالله ابن‌عباس رضی‌الله‌عنهما گفته است: «اگر چیزی از قرآن بر شما پوشیده ماند، آن را در شعر بجویید؛ زیرا شعر دیوان عرب است.»[5]
شاعران مسلمان از دعوت اسلامی حمایت کردند، در جنگ‌ها و فتوحات شرکت جستند، پیامبر بزرگوار اسلام صلی‌الله‌علیه‌وسلم و صحابۀ کرام را مدح کردند، مردم را به جهاد و شهادت دعوت کردند و برای شهیدان رثا گفتند، از برجسته‌ترین شاعران صدر اسلام می‌توان به حضرات «کعب بن زُهیر» (صاحب قصیدۀ «بُرده»)، «ابوذؤیب هذلی» و «حسان بن ثابت» اشاره کرد.[6]
در عصر اموی، موضوعات شعر گسترش یافت و عناصر تازه‌ای به آن افزوده شد که با عقاید اسلامی در پیوند بود. این تحول به دلیل توجه خلفا و حاکمان به شعر، رشد زندگی اجتماعی و ظهور احزاب سیاسی بود، شعر در این دوره ترقی کرد؛ چونکه حکومت به آن نیاز داشت و از تأثیرش بر مردم آگاه بود، امویان شعر را ابزاری برای تبلیغ فضایل خود، تقویت قدرت‌شان و هجای رهبران مخالفان، به‌ویژه روافض، خوارج و زبیریان قرار دادند.
از مشهورترین شاعران برجسته دورۀ اموی می‌توان به «اعشى ربیعة عبدالله بن خارجة» متوفای حدود سال ۱۰۰ هجری / ۷۱۸ میلادی و «عدی بن الرقاع» متوفای ۹۵ هجری / ۷۱۴ میلادی، شاعر «ولید بن عبدالملک»، اشاره کرد. همچنین از شاعران قدرتمند عراقی دورۀ اموی که در پناه امویان زندگی می‌کردند: «جریر» متوفای ۱۱۰ هجری / ۷۲۸ میلادی، «فرزدق» متوفای ۱۱۰ هجری / ۷۲۸ میلادی و «اخطل» متوفای۹۰ هجری / ۷۰۸ میلادی بودند.
در میان شاعران احزاب مخالف حکومت اموی نیز، می‌توان به شاعران روافض همچون «ابو الأسود دؤلی» متوفای ۶۹ هجری و «کمیّت بن زید» درگذشتۀ ۱۲۶ هجری و از شاعران خوارج، «طرماح بن حکیم» درگذشتۀ ۱۰۰ هجری و از حزب «زبیریان» و «ابن قیس الرقیات» متوفای ۷۵ هجری اشاره کرد.
در این دوره هم‌چنین شعر غزل در دو گونه‌اش پدیدار شد: «غزل عذری» که به سادگی، صداقت و سنگینی معروف بود و در آن «جمیل بثینه» متوفای ۸۲ هجری و «لیلى اخیلیه» درگذشتۀ ۷۵ هجری برجسته بودند و «غزل صریح» که عمر بن ابی ربیعه متوفای ۹۳ هجری به آن شهرت داشت.[7]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . تاریخ الحضارة، ص: ۱۹۷- ۱۹۸
[2] . همان منبع، ص: ۲۰۰
[3] . سورۀ شعراء: ۲۲۴–۲۲۷
[4] . بخاری، باب ما یجوز من الشعر و الرجز و… حدیث: ۵۷۹۳
[5] . المستدرک للحاکم، حدیث شمارۀ: ۳۸۴۵
[6] . ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۶۴
[7] . همان منبع، ص: ۳۶۵
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version