نویسنده: ابورائف

نقش مسلمانان در شکل‌گیری و توسعۀ علوم

بخش چهل‌وپنجم

نقش مسلمانان در علم جامعه‌شناسی
علم «جامعه‌شناسی» به‌عنوان مطالعه‌ای توصیفی، تفسیری و مقایسه‌ای از جوامع انسانی در زمان و مکان تعریف می‌شود، با هدف کشف قوانین تحولاتی که این جوامع در پیشرفت و تغییر خود تابع آن‌ها هستند. جامعه‌شناسان موضوع علم خود را پدیده‌های اجتماعی می‌دانند که از تجمع و تعامل انسان‌ها و ایجاد روابط متقابل و فرهنگ مشترک ناشی می‌شود. این پدیده‌ها شامل توافق بر روش‌های خاصی برای بیان افکار، ارزش‌ها، اقتصاد، حکومت، اخلاق و غیره است.[1]
پدیده‌های اجتماعی با تعامل بین دو یا چند نفر آغاز می‌شود و با تداوم این روابط، گروه‌های اجتماعی شکل می‌گیرند که از موضوعات اصلی مورد مطالعه در جامعه‌شناسی هستند؛ همچنین، فرآیندهای اجتماعی مانند تعارض، همکاری، رقابت، توافق، طبقه‌بندی اجتماعی و تحرک اجتماعی نیز مورد بررسی قرار می‌گیرند. تغییرات در فرهنگ و ساختار اجتماعی، نظام‌های اجتماعی و شخصیت‌ها نیز از حوزه‌های مطالعه در این علم محسوب می‌شوند.[2]
با اینکه تفکر اجتماعی به قدمت خود انسان باز می‌گردد؛ اما جامعۀ انسانی تا دورۀ بعدی موضوع یک علم مستقل نشد. اولین کسی‌که به وجود این علم و استقلال موضوع آن اشاره کرد، علامۀ مسلمان «ابن خلدون» بود. او در عباراتی واضح اعلام کرد که علمی مستقل را کشف کرده است که پیشینیان دربارۀ آن سخن نگفته‌اند. او این علم را «علم عمران بشری و اجتماع انسانی» نامید و مسائل آن را بیان آنچه به‌طور ذاتی به آن تعلق دارد، دانست.
ابن خلدون در مقدمۀ کتاب خود اظهار داشت که این علم جدید است و پیشینیان دربارۀ آن سخن نگفته‌اند. او همچنین بیان کرد که ممکن است کسانی پس از او بیایند و مسائل این علم را بیشتر بررسی کنند؛ زیرا وظیفۀ کسی که علمی را ابداع می‌کند، تعیین موضوع و فصول آن است و مسائل آن به‌تدریج توسط دیگران تکمیل می‌شود.
ابن خلدون، در مقدمۀ مشهور خود بر کتاب «العبر»، نه تنها به تأسیس علمی مستقل به نام «علم عمران» یا همان علم اجتماع اشاره کرد؛ بلکه از دیگران نیز دعوت نمود تا این علم را توسعه دهند. او بیان کرد که ممکن است آیندگان با فکری روشن‌تر و دانشی گسترده‌تر، به بررسی عمیق‌تری از مسائل این علم بپردازند و آن را کامل‌تر کنند، به گفتۀ او، وظیفۀ بنیان‌گذار یک علم، تعیین موضوع و ساختار کلی آن است، در حالی که تکمیل جزئیات به‌عهدۀ آیندگان خواهد بود.
مقدمۀ ابن خلدون شامل مباحثی است که امروزه به عنوان شاخه‌های مختلف علم اجتماع شناخته می‌شوند، از جمله: جامعه‌شناسی عمومی، جامعه‌شناسی سیاسی، جامعه‌شناسی اقتصادی، جامعه‌شناسی شهری و قریه‌ای و جامعه‌شناسی معارف و تعلیمی او به‌وضوح به تحلیل پدیده‌های اجتماعی پرداخت و نظریه‌هایی ارائه داد که هنوز هم در مطالعات اجتماعی مورد توجه هستند.[3]
با وجود این دستاوردها، تاریخ‌نگاری غربی اغلب اوگوست کنت، فیلسوف فرانسوی قرن نوزدهم، را به عنوان بنیان‌گذار علم اجتماع معرفی می‌کند؛ اما بسیاری از محققان منصف، از جمله جامعه‌شناس اتریشی «لودویگ گومپلوویتس»، اذعان دارند که ابن خلدون پیش از کنت، به‌طور علمی و نظام‌مند به مطالعۀ پدیده‌های اجتماعی پرداخته است، برخی حتی معتقدند که کنت از آثار ابن خلدون، به ویژه مقدمۀ او، بهره‌برداری کرده است.
ابن خلدون با ارائۀ نظریه‌هایی دربارۀ ساختار و تحول جوامع، نقش دولت و تأثیر عوامل مختلف بر پایداری یا زوال تمدن‌ها، تأثیر عمیقی بر اندیشۀ انسانی گذاشت. او با تحلیل دقیق و علمی خود، پایه‌های علمی را بنا نهاد که بعدها به عنوان علم اجتماع شناخته شد.[4]
آشنایی با امام ابن خلدون، آرا و دستاوردهای ایشان
امام ابن خلدون، با نام کامل «ابو زید عبدالرحمن بن محمد بن محمد بن محمد بن حسن بن جابر بن محمد بن ابراهیم بن عبدالرحمن بن خلدون حضرمی اشبیلی»، در اول رمضان سال ۷۳۲ هجری قمری (۲۷ مه ۱۳۳۲ میلادی) در تونس به دنیا آمد. او از خاندان علمی و اصیل اهل اشبیلیه (سویا) بود که پس از سقوط اندلس (اسپانیا) به تونس مهاجرت کرده بودند. در کودکی قرآن را حفظ کرد و پدرش نخستین معلم او بود؛ سپس نزد علمای برجسته‌ای از تونس و اندلس، علوم مختلفی مانند فقه مالکی، حدیث، تفسیر، منطق، فلسفه، ریاضیات، ادبیات و زبان عربی را آموخت.
پس از مرگ استادانش در اثر طاعون، وارد عرصه‌های سیاسی و اداری شد و در دربار «بنی‌مرین» در «فاس» به‌عنوان کاتب و مشاور علمی خدمت کرد؛ سپس به غرناطه (گرانادا) رفت و در آنجا به‌عنوان سفیر به اشبیلیه فرستاده شد. در الجزایر، در قلعۀ «ابن‌سلامه» به مدت چهار سال اقامت گزید و در این دوران نگارش کتاب مشهور خود «العبر و دیوان المبتدأ والخبر» را آغاز کرد. مقدمۀ این کتاب، که به «مقدمۀ ابن خلدون» معروف است، به عنوان نخستین اثر در «علم الاجتماع» شناخته می‌شود.
در سال ۷۸۴ هجری قمری به مصر رفت و مورد استقبال سلطان «الظاهر برقوق» قرار گرفت. در آنجا به‌عنوان قاضی مذهب مالکی منصوب شد و تا پایان عمر در مصر ماند، ابن خلدون در سال ۸۰۸ هجری قمری (۱۴۰۶ میلادی) در سن ۷۶ سالگی در قاهره درگذشت و در مقبره‌ای در شمال این شهر به خاک سپرده شد.[5]
ابن خلدون در مقدمۀ خود به تحلیل پدیده‌های اجتماعی مانند ساختار جوامع، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و تغییرات تاریخی پرداخت. او نظریه‌هایی دربارۀ ظهور، رشد و سقوط دولت‌ها ارائه داد و مفاهیمی مانند «عصبیه» و «عمران» را مطرح کرد. نظریات او پیش از زمان خود بود و بسیاری از اندیشمندان غربی، از جمله آگوست کنت، از آثار او بهره برده‌اند. مقدمۀ ابن خلدون به زبان‌های مختلفی ترجمه شده و همچنان به‌عنوان یکی از منابع اصلی در علوم اجتماعی و تاریخی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
 اول: دربارۀ عمران بشری، که معادل «علم جامعه‌شناسی عمومی» است، ابن خلدون در این بخش به بررسی پدیده‌های جامعۀ انسانی و قواعدی که جوامع بر پایۀ آن حرکت می‌کنند، پرداخته است.
 دوم: دربارۀ عمران بدوی که در آن به «جامعه‌شناسی جوامع بدوی» می‌پردازد و ویژگی‌های اصلی این جوامع را بیان کرده و نشان می‌دهد که اجتماع بدوی، ریشه و پیش‌زمینۀ اجتماع شهری است.
سوم: دربارۀ دولت، خلافت و سلطنت که معادل «جامعه‌شناسی سیاسی»  است، در این بخش ابن خلدون به بررسی قواعد حکومت‌داری، نظام‌های دینی و دیگر ساختارهای سیاسی پرداخته است.
 چهارم: «دربارۀ عمران شهری» که برابر با «جامعه‌شناسی شهری» است. در این قسمت، او به تحلیل همۀ پدیده‌های مربوط به شهرنشینی، اصول مدنیت و این‌که تمدن غایت شهرنشینی است، پرداخته است.
 پنجم: دربارۀ صنایع، معیشت و کسب‌وکار که معادل «جامعه‌شناسی اقتصادی» است، ابن خلدون در این بخش تأثیر شرایط اقتصادی را بر وضعیت جامعه بررسی می‌کند.
 «ششم: دربارۀ علوم و شیوه‌های کسب آن‌ها، که معادل «جامعه‌شناسی آموزشی» است، او پدیده‌های تربیتی، روش‌های آموزش و طبقه‌بندی علوم را تحلیل کرده است.[6]
همچنین ابن خلدون به بررسی جامعه‌شناسی دینی و حقوقی پرداخته و میان سیاست و اخلاق پیوند برقرار کرده است.
حقیقت روشن آن است که پیش از ابن خلدون، هیچ‌کس به‌گونۀ تحلیلی به مطالعه پدیده‌های اجتماعی نپرداخته بود که منجر به نتایج و اصولی شود همانند آنچه او در آثارش به آن دست یافت. این اندیشمند مسلمان و فقیه، پدیده‌های اجتماعی را با استناد به گزارش‌های تاریخی دقیق مورد بررسی قرار داد، همان‌گونه که دانشمندان علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی، ریاضی و نجوم را بررسی می‌کنند. از این رو، او نخستین کسی است که پدیده‌های اجتماعی را تابع روش علمی قرار داد و به حقایق ثابتی رسید که شباهت زیادی به قوانین علمی دارند؛ بنابراین، نظریه‌هایی که ابن خلدون بدان‌ها دست یافت، یک کار پیشگامانه در عرصۀ مطالعات اجتماعی در تاریخ اندیشۀ انسانی به‌شمار می‌روند.[7]
ادامه دارد…
بخش قبلی | بخش بعدی
[1] . بدوی، احمد ذکی، معجم المصطلحات العلوم الاجتماعیة، ص: 380، مکتبۀ لبنان، بیروت.
[2]. زویدالمطیری،منصور، الصیاغة الإسلامیة لعلم الاجتماع الدواعی و الإمکان، ص: 29، چاپ اول، اوقاف قطر.
[3] . ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۷۲
[4] . همان منبع.
[5]. الشکعة، مصطفی، الأسس الإسلامیة فی فکر ابن خلدون و نظریاته، ص: ۲۸-۳۳
[6]. همان منبع، ص: ۲۷
[7] . ماذا قدم المسلمون للعالم؟ ص: ۳۷۴
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version