نویسنده: سید مصلح الدین

دیوبند؛ مادر مدارس دینی در شبه قارۀ هند

بخش دهم

شاه عبدالحق دهلوی رحمه‌الله
یکی دیگر از اندیشمندان هند که مکتب دیوبند تحت تاثیر افکار او قرار گرفت، شاه عبدالحق محدث دهلوی رحمه‌الله بود. وی در سال ۹۵۸ هجری به دنیا آمد. هنگامی‌که افکار انحرافی اوج گرفت، او در سال ٩٩٦ هـ  ١٥٨٧م. به حجاز رفت و در واقع، به هجرتی معنوی از دربار اکبر­شاه اقدام کرد و از آنجا جنبش تجدید حیات اسلام راستین در هند را با موضع‌­گیری علیه افکار انحرافی و بدعت­‌های آن دوره به خصوص دین الهی اکبرشاه که مقام نبوت را کم اهمیت جلوه می­‌داد و در پی ایجاد آیینی جدید متشکل از همۀ ادیان و مذاهب بود، از طریق توضیح، تفسیر و استدلال از سنت نبوی آغاز کرد. شاه عبدالحق اساساً یک متکلم بود که از چند سلسله صوفیه تعالیم معنوی نیز فراگرفته بود، وی تقریباً در تمام علوم کلامی قلم‌­زده و از جهت رتبه، برجسته‌­ترین متکلم مسلمان، قبل از شاه­‌ولی­‌الله در قرن دوازدهم قمری/ هجدهم میلادی به حساب می­‌آید.
در زمینۀ تفسیر قرآن، تفسیری بر کتاب بیضاوی دارد، در زمینۀ علوم حدیث که رشتۀ مطالعاتی وی بود بیشتر بر کتاب مشكاة المصابیح تکیه داشت و به تفصیل (در دو اثر) به شرح و تفسیر آن پرداخت. وی در نقد اندیشه‌­ها و مکاتب مختلف عقلی بر اصول عقاید اهل­‌سنت‌­وجماعت تکیه داشت. تربیت عرفانی و صوفیانه او کاملاً تابع اصول صحیح دین و عاری از خرافات بود، بدین ترتیب نهضتی اصلاحی در هند آغاز شد که زمان شاه‌­ولی­‌الله به اوج خود رسید.[1]
شاه‌­ولی‌­الله دهلوی رحمه‌الله
مهم‌­ترین شخصیتی که بر اندیشۀ دارالعلوم دیوبند تاثیر نهاد، احمد بن عبدالرحیم معروف به شاه‌ولی‌الله بود. قطب الدین احمد معروف به شاه­‌ولی‌­الله چهار سال پس از درگذشت اورنگ­زیب یعنی در سال ١١١٤هـ /۱۷۰۳م. به دنیا آمد. «او شخصیتی بود تابناک که در برهۀ پرآشوب تاریخ هند، مسلمانان آن سامان را به مسیر درستِ صلح و جلال و شکوه هدایت کرد، او برخوردار از بینش عمیق، علم جامع و نجابت قهرمانی بود».[2]
 زمانی‌­که امپراطوری مغول، پس از مرگ اورنگ­زیب (۱۱۱۸ هـ – ۱۷۰۷م.) به انحطاط گرایید و جامعۀ اسلامی هند در آغاز قرن هجدهم رو به تجزیه و از هم پاشیدگی گذاشت، برای نخستین بار بود که رهبریت مذهبی و معنوی مسلمانان هند به دست یک متکلم یعنی شاه‌­ولی‌­الله افتاد. وی با عامۀ علما در سراسر دنیای اسلام رابطه برقرار کرد و به همین منظور به دو زبان فارسی و عربی به نگارش پرداخت، وی ترجمه قرآن را به فارسی برگرداند و به نهضت فراگیری و توجه به حدیث که پیش از آن در قرن دهم توسط شاه عبدالحق دهلوی احیا شده بود، نیرویی تازه بخشید. او به مطالعۀ عمیق مذاهب مختلف کلامی و فقهی اهل سنت پرداخت و معتقد بود مسلمانان از هر کدام تبعیت کنند، بر صواب‌­اند؛ همچنین کوشید بین اندیشۀ وحدت الوجود و اعتقاد صحیح آشتی ایجاد کند.
 شاه­‌ولی­‌الله، سنت تحقیقات مذهبی و مکتبی را پایه­‌ریزی کرد که فکر دینی و همچنین نوگرایی را در هند مسلمان برای سه قرن آینده تحت تأثیر قرار داد. اندیشۀ شاه‌­ولی‌­الله بر ردّ قطعی شرک استوار بود. یعنی: «خدا یکی است و هیچ یک از صفات او را نمی­‌توان به پیامبر یا اولیاء نسبت داد، هیچ‌­کس به جز خدا، مستقیم یا غیرمستقیم نباید پرستیده شود، اساس و پایۀ عقاید دینی، قرآن است و حدیث و سایر منابع اعتقادی و شرعی جنبۀ تکمیلی دارد و موکول به تحقیق و بررسی است، کلام اسلامی به بررسی و ارزش‌یابی مجدد نیازمند است و باید به شیوۀ تازه­‌ای مطرح گردد، تجویزها و تحریم‌­های شرعی هدف­‌هایی سه‌گانه دارد، تهذیب نفس، ترویج حیات مذهبی و خدمت به بشریت، درک او از ساخت جامعه اسلامی بر اساس احیای نظریۀ خلافت جهانی بنا شده است».[3]
در یک جمع­‌بندی کلی فعالیت­‌های شاه­‌ولی‌­الله به شرح ذیل است:
الف: اصلاح عقاید و دعوت به قرآن؛
ب: ترویج و انتشار حدیث و سنت و سعی در تطبیق فقه با حدیث و دعوت به آن؛
 ج: معرفی مدلل و مرتبط احکام شریعت و تشریح اسرار و مقاصد حدیث و سنت؛
 د: تفسیر منصب خلافت اسلامی به ویژه خلافت راشده و اثبات آن؛
 هـ: نقش رهبری فکری در دورۀ هرج و مرج سیاسی و نابودی مغولان هند؛
و: توجه به اقشار مختلف امت و دعوت‌شان به سوی اصلاح و دگرگونی؛
 ز: تربیت و پرورش علمای راسخ و افرادی که بعد از ایشان وظیفۀ سنگین اصلاح امت و اشاعت دین را به‌عهده بگیرند.
 از مطالعۀ مهم­ترین اثر وی کتاب «حجة­الله­‌البالغة» چنین بر می‌­آید که ایشان با تحلیل‌­های واقع‌بینانه‌اش، اوضاع و احوال متغیر جهان اسلام را در قرن هجدهم میلادی درک و پیش‌بینی کرده و دریافته بود که در آیندۀ نزدیک، مردم در تلاش فهم احکام شریعت، به ویژه حکمت‌­ها و اسرار احادیث و تعالیم و ارشادات نبوی و فوائد تمدنی، اجتماعی، معاشرتی و عملی آن­‌ها خواهند بود و از طرفی دیگر ارتباط دین و زندگی را جست‌وجو نموده و تلاش خواهند کرد تا دریابند که تعالیم دینی و هدایات آسمانی در زندگی انسان­‌ها و ارتباط آنان با یکدیگر چه نقشی دارد و سیاق و سباق رابطۀ اسباب با نتایج چیست؟[4]
 شاه‌ولی‌الله و همفکرانش برای تجدید حیات­‌فکری مسلمانان به‌پاخاسته و دانش صحیح را انتشار دادند و منابع دست اول دین را شناساندند. کتاب‌­های مبتکرانه و متقن نوشتند، اندیشه­‌ها و وجدان­‌ها را برای ایجاد انقلاب و دولت اسلامی آماده کردند؛ پس از وی نیز فرزندش، شاه‌­عبدالعزیز دهلوی رحمه‌الله ۱۲۳۹هـ. به تدریس و تألیف پرداخت و بعد از خود شاگردانی بجا گذاشت که علم حدیث را گسترش دادند و در احیای دین، مبارزه با بدعات، تزکیه و اصلاح و دعوت به کتاب و سنت پرداختند.[5]
 مکتب‌­فکری شاه­‌ولی­‌الله در زمان پسرش شاه‌­عبدالعزیز که مردی دانشمند و با بصیرت بود، به رشد خود ادامه داد، واکنش وی در برابر موقوف کردن فقه حنفی، توسط قوانین انگلو – اسلامی تحت حکومت کمپانی هند شرقی اخطار تهدید­آمیز و تندی به شمار می‌­رفت، یکی از شاگردان برجستۀ شاه­عبدالعزیز، سیداحمد بریلوی معروف به سیداحمد شهید بود که جنبش او عموماً به جنبش مجاهدین معروف شد. این حرکت، جنبشی مبتنی بر جهاد بود که بر ضد سیک‌­ها بوجود آمد و بعداً متوجه بریتانیایی­‌ها گردید.
جنبش سیداحمد شهید، یک برنامۀ عملی از آرای شاه‌­ولی‌­الله به شمار می­‌رفت و از اهداف آن حذف عناصر التقاطی بود که از آیین هندو وارد اسلام شده بود، وی عموماً عناصر جنبی، التقاطی و بدعت‌­آمیز را از اعتقاد مذهبی بیرون ریخت و به همراه رد شرک، آرایی را که شاه‌­ولی­‌الله تبلیغ کرده بود، با دقت و صراحت و به اختصار بیان کرد و تأکیدش را بر روی توحید مطلق استوار ساخت، این جریان به تشکیل یک جماعت یا سازمان مذهبی و سیاسی با شبکه­‌ای از مراکز تبلیغی منجر گردید که هدفش تصفیۀ اسلام بود و قریه‌ها واحدهای اصلی آن به شمار می‌­آمد، این نخستین دعوت تاریخ اسلام در هند بود که به یک جنبش همگانی و مردمی تبدیل گردید که سیداحمد برای ارائۀ دعوت اصلاحی و جهادی­‌اش به بسیاری از مناطق رفت و سرانجام او و بسیاری از پیروانش در این راه جان سپردند.
ادامه دارد…
بخش قبلی |‌ بخش بعدی
[1]. عزیز احمد، ١٣٦٦، ص١٤-١٥.
[2]. شریف، ۱۳۷۸، ص۱۵۵.
[3]. عزیز احمد، ١٣٦٦، ص١٥.
[4]. ندوی، ۱۳۸۳، ص ١٦٩-١٧٠.
[5]. ندوی، ۲۰۰۲ ۹۲ ، ص۹۱.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version