نویسنده: م. فراهی توجگی

درآمدی کوتاه بر تاریخ و عقاید کمونیزم

بخش یازدهم

ردی بر افکار و اعتقادات کمونیزم
در باور تمام انسان‌ها خدا وجود دارد و در کنه وجود هر موجودی زنده‌ این احساس متبلور است که خدایی هست که آن‌ها را می‌بیند و در همۀ احوال ناظرشان است و بر افعال و کردارشان احاطۀ کامل دارد. این باور در نزد مسلمانان بسیار عمیق و یقینی و کامل است و نیازی به اثبات و توجیه و دلیل و برهان ندارد و مسلمانان خداوند را با تمام مظاهرش در کائنات و با تمام صفاتش در قرآن و سنت قبول دارند و به آن ایمان می‌ورزند و از همین رهگذر به عبادتش می‌پردازند؛ اما گروهی از انسان‌ها نیز وجود دارند که خدا را قبول دارند، لکن از اوصاف و حیطۀ قدرت و چگونگی آن مطلع نیستند و در پی کشف این حقایق دنبال دلیل و برهان می‌روند و با پا نهادن در وادی طبیعت و تماشای زیبایی‌های مسحورکنندۀ کهشکان‌ها و شنیدن صدای تلاطم امواج دریاها و دیدن تنوع در موجودات زنده یقین می‌کنند که خدا واقعاً وجود دارد و فراتر از هر چیزی و هر مخلوقی است و تنها اوست که شایستۀ عبادت و نیایش است؛ اما گروهی نیز وجود دارند که خداوند را تنها در مسجد و معبد محصور می‌کنند و به‌جای اینکه خداوند راه‌نشان آنان باشد، آنان برای خداوند محدوده و حد تعیین می‌کنند و مشخص می‌کنند که در کدام کار دخالت داشته باشد و در کدام موارد سخن نگوید و تنها ناظر باشد.
این‌ها تصوراتی از خدا در اذهان و دل و دماغ مردم بود که در سه دستۀ متفاوت جا داده می‌شود: دستۀ اول مسلمانان هستند با تصور و یقینی درست و سالم و ناشی از کتاب و سنت دربارۀ خداوند. دستۀ دوم راه‌جویان صادق به‌سوی معرفت خداوند که با کشف حقایق ایمان می‌آورند و خوب هم ایمان می‌آورند. دستۀ سوم کسانی هستند که تصوری نادرست و اشتباه از خداوند دارند و برای رهایی خودشان از هرگونه قید و بندی چنین تصویری از خدا معرفی می‌کنند.
در این یادداشت‌ به همین مبحث خداشناسی می‌پردازیم و تصوراتی از این قبیل را بررسی می‌کنیم.
تصور خدا
اکثر آدم‌ها خیال مى‌کنند وجود خدا یک حقیقت عجیب و غریب و دور از دسترس فکر و اندیشۀ انسان‌هاست، چنین تصورى از سوی اکثر مردم از خدا تصوری درست نیست، چون ارائۀ تصوری از خدایی است که ساختۀ ذهن خودشان است یا تصورى کاملاً گنگ و مبهم است. مؤمنان نهایتاً اعتراف مى‌کنند که خدایى هست و این عالم بالاخره خالقى دارد و به او ایمان نیز دارند؛ ولى مشکل عده‌ای دیگر این است که نمى‌دانند او کیست و چیست؟! برخى حتى معتقدند که این موضوع اصلاً دانستنى نیست، درحالى‌که اولیای الهى و علمای ربانى نه‌تنها شناخت او را ممکن مى‌شمارند و مدعى معرفت یقینى او هستند؛ بلکه او را دیدنى نیز مى‌دانند و دم از رؤیت و شهودش مى‌زنند.
به‌طور اصولى موضوع وجود خدا یک موضوع ثبوتى است نه اثباتى و قابل تشکیک.
خداوند را باید با خود خدا شناخت و چاره‌اى جز این هم نیست؛ زیرا چیزى غیر از او وجود ندارد تا ما به‌واسطۀ آن بخواهیم خدا را بشناسیم و اثباتش نماییم.
پس در حال حاضر و به‌ناچار تنها به روش کلی آن اشاره می‌کنیم.
روش شناخت خداوند
ما برای شناخت خدای متعال سه راه پیش رو داریم که به‌صورت مرحله‌ای طی می‌شوند.
مرحلۀ اول شناخت با آیات آفاقی و انفسی است و این همان راه شناخت خداوند از طریق نشانه‌های او در طبیعت و روش تجربی است و لازم است که انسان در ابتدای راه شناخت از طریق شناخت طبیعت و نشانه‌های تکوینی و همچنین مطالعۀ آیات تدوینی قرآن کریم به معرفت خدای متعال دست یابد؛ البته شناخت خداوند منان با آیات انفسی مفیدتر است، چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است، بنابراین اندیشیدن در آیات آفاقی و انفسی به شناخت خداوند منتهی می‌شود و این نیز به نوبۀ خود راهنمای انسان به‌سوی حق و شریعت الهی خواهد بود، سیر در آفاق و انفس بهترین راه خداشناسی برای مبتدیان است.
مرحلۀ دوم شناخت خداوند از طریق عقل است، نیرویی که اکثر عمل‌کردش محاسبه و درک وجود وصفی و صفات الهی است، این روش مسلک خداشناسی خواص مردم است، کسانی‌که پس از مطالعه در طبیعت و آیات تکوینی او در خلقت، از طریق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حکمت به شناخت خدای تعالی می‌پردازند.
مرحلۀ سوم شناخت خداوند لطیف از طریق دل است که طریق اولیاست و همگان را به آن راه نیست، مگر مراحلی را که برای سیر و سلوک نظری ترسیم شده طی نمایند، یعنی از طریق کاوش در طبیعت و شناخت براهین آفاقی و انفسی به قلمروی عقل و استدلال عقلی راه یابند و با گذر از آن به وادی عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاینه و وصول به حق تعالی شوند.
خدای واقعی همان است که در همه‌چیز ظهور دارد و نهایت عرفان اهل معرفت هم همین است که خدا را در همه‌چیز ببینند.
از دیدگاه عرفان خدای تعالی همان متن وجود و هستی است و هرچه غیر ذات هستی وجود دارد مظاهر او است. مظاهر هم در حقیقت او را نشان می‌دهند، چون ظهور او هستند. اگر انسان دقت کند خداوند را در تمام مظاهر هستی خواهد دید. می‌توان گفت که اشیا در حقیقت آینه‌های شفافی هستند که خداوند را نشان می‌دهند و به قول قرآن کریم، آیه‌ها و نشانه‌های او هستند، منتهی باید توجه کنید که این‌گونه رؤیت مخصوص اهل معرفت است و اهل عقل و فلسفه و همچنین اهل تجربه و علم از آن محروم‌اند، مگر اینکه آنان نیز چنین اعتقاد و کنکاشی را بپذیرند، به بیان دیگر، انسان‌ها به سه صورت معرفت حق تعالی را حاصل می‌کنند:
۱. تقلید؛ در این روش خداوند به‌واسطۀ حواس و امور قابل احساس شناخته می‌شود؛
۲. تحقیق و استدلال؛ در این روش خداوند به‌واسطۀ عقل و برهان شناخته می‌شود؛
۳. کشف و رؤیت؛ در این روش خدای متعال به‌واسطۀ مکاشفات درونی شناخته می‌شود.
در پایان توجه به یک نکته حایز اهمیت است و آن این‌که این روش که سیر و سلوک نظری انسان را به معرفت خدای متعال می‌رساند، اگر با سیر و سلوک عملی همراه نشود، بی‌نتیجه و ابتر خواهد بود، چون انسان از طریق علم و عمل به کمال می‌رسد و لازم است این دو سیر همزمان باهم و هماهنگ باشد و باهم طی شود.
روش خداشناسی تجربی و خدایابی از طریق رجوع و توجه به طبیعت و خلقت، اولین و همگانی‌ترین روش خداجویی است. آنگاه که انسان به آسمان و زمین و آنچه در آن‌هاست نظر می‌کند و از فرط هیجان و شگفتی ساعت‌ها به آن‌ها خیره می‌ماند، ناخواسته به حکمت و دانش و تدبیری اقرار می‌کند که در پس این مناظر شگفت‌انگیز وجود دارد و چون دانش و حکمت از آن موجودی عاقل و داناست، به وجود او نیز اعتراف و اذعان می‌کند.
انسان اگر دارای جهان‌بینی الهی باشد، به هرچه نگاه کند، خدا را در پس آن حاضر خواهد دید. چه آنگاه که به طبیعت چشم دوخته است چه آنگاه که با قوانین فیزیکی و شیمیایی حاکم بر طبیعت سر و کار داشته باشد، چرا که انسان فقط کاشف آن قوانین و بینندۀ آن مناظر است نه خالق آن‌ها؛ پس جا دارد که از خود بپرسید که این‌ها از کجا آمده‌اند و چه کسی آن‌ها را آفریده است.
در واقع آنکه از دانش بهرۀ بیشتری دارد، با دیدن شگفتی‌های آفرینش بیشتر شگفت‌زده می‌شود و به فکر فرو می‌رود.
رسیدن از معلول به علت در واقع یکی از دلایل فلسفی اثبات خداوند است که فیلسوفان به‌عنوان اولین دلیل برای اثبات وجود خداوند از آن مدد می‌جویند. خداوند در قرآن کریم نیز از طبیعت و آفرینش موجودات بسیار یاد کرده و ما را به توجه به آن‌ها ترغیب نموده است، آیاتی که اشاره به خود طبیعت و آثار آن دارد یا به واقع و حوادث واقع‌شده در جهان اشاره می‌کند، به‌طور مثال:
۱. آیۀ ۱۷ و ۱۸سورۀ غاشیه: «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ» «آیا به شتر نمى‌نگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده؟»
۲. آیۀ ۵ سورۀ طارق: «فَلْیَنْظُرِ اْلإِنْسانُ مِمَّ خُلِق» «پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است.»
۳. آیۀ ۱۸۵ سورۀ اعراف: «أَوَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ وَما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْ ءٍ وَأَنْ عَسى أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُون» «آیا در ملکوت آسمان‌ها و زمین و هر چیزى که خدا آفریده است، ننگریسته‌اند و اینکه شاید هنگام مرگ‌شان نزدیک شده باشد؛ پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان مى‌آورند؟»
۴. آیۀ ۵ سورۀ ق: «أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَزَیَّنّاها وَما لَها مِنْ فُرُوجٍ» «مگر به آسمان بالاى سرشان ننگریسته‌اند که چگونه آن را ساخته و زینتش داده‌ایم و براى آن هیچ‌گونه شکافتگى نیست.»
و آیات بسیار دیگر که گویای در آن‌ها توجه خاص خداوند به طبیعت و آثار خلقت است.
اثبات خدا از طریق براهین عقلی
در زمینۀ اثبات وجود خدا براهین بسیارى وجود دارد و کتب زیادى در این زمینه تألیف شده است. در مورد اینکه هر مخلوقى نیازمند خالق است، باید به این نکته توجه کرد که موجودى نیازمند خالق است که در اصل وجود و هستى خود فقیر و نیازمند به غیر است، در مورد اثبات وجود خدا ما به بیان برهان نظم در این زمینه اکتفا مى‌کنیم.
برهان نظم
خداپرستان براى اثبات خداى جهان به دلایل فراوانى استدلال کرده‌اند، در میان دلایل آن‌ها روشن‌ترین و قانع‌کننده‌ترین دلیلى که جلب نظر مى‌کند، «برهان نظم» است؛ زیرا این برهان هم عقل را قانع مى‌کند هم وجدان را راضى مى‌سازد و از این جهت همیشه مورد توجه دانشمندان و فلاسفۀ الهى بوده است.
پایه‌هاى اساسى این برهان
این برهان بر دو پایۀ اساسى استوار است:
۱. در هر گوشه‌اى از این جهان پهناور آثار نظم و حساب و قانون و هدف به چشم مى‌خورد؛
۲. هر دستگاهى چنین باشد، سازندۀ آن یک مبدأ عالم و عاقل است.
پس با همین برهان مختصر؛ اما گویا و محکم مشخص می‌شود که خالقی قادر و توانا وجود دارد که دنیا و مافیها آن را آفریده است که از هر تصور و تخیلی فراتر، کامل‌تر و قدرتمندتر است و اوست که مقام والای خالقیّت و کردگاری را در اختیار دارد و تنها در پیشگاه او باید سر خم کرد و جبین بر زمین بندگی‌اش سایید.
ادامه دارد…
بخش قبلی |‌ بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version