در آغاز اقامت سید جمالالدین در مصر، اندیشههای او بیشتر جنبۀ معنوی و اصلاح فرهنگی داشت و سیاست را مستقیماً هدف قرار نمیداد. او بهعنوان معلم و مصلح اجتماعی فعالیت میکرد و تلاش داشت تا آگاهی عمومی را افزایش دهد. اما با گسترش نفوذ بیگانگان و بحران اقتصادی که در سال ۱۸۷۶ به اوج خود رسید، اندیشههای او رنگ انقلابیتری به خود گرفت. در این مرحله، او مستقیماً به نقد نفوذ اروپاییان در مصر پرداخت و به مردم هشدار داد که وابستگی مالی و سیاسی به غرب، کشور را به ورطۀ استعمار خواهد کشاند.
سید جمالالدین و چالشهای حکومت اسماعیل پاشا
برخلاف آنچه تصور میشود، سید جمالالدین در آغاز، دشمنی مستقیمی با اسماعیل پاشا نداشت. او بیش از آنکه علیه حکومت مصر باشد، در برابر نفوذ بیگانگان ایستاد. اما بهمرورزمان، با افزایش بحران اقتصادی و دخالت بیشتر قدرتهای اروپایی در امور داخلی مصر، اندیشههای سید جمالالدین بهطور غیرمستقیم حکومت را نیز به چالش کشید. او به مردم میآموخت که حکومت نباید خود را مالک مطلق کشور بداند و ملت باید از حقوق خود آگاه باشد. این اندیشه، پایههای سنتی حکومت مطلقه را متزلزل میکرد و زمینه را برای حرکتهای سیاسی جدیدی فراهم میساخت.
نتیجه: از وابستگی اقتصادی تا بیداری ملی
همانگونه که محمد عبده، یکی از شاگردان برجستۀ سید جمالالدین، توصیف کرده است، مصر در آن زمان در وضعیتی بحرانی قرار داشت. مردم معتقد بودند که سعادت یا شقاوتشان وابسته به اراده پادشاه است و هیچ حقی در برابر حکومت ندارند. اما اندیشههای سید جمالالدین این باورها را تغییر داد. او به مردم آموخت که پادشاه و حکومت، مالک مطلق کشور نیستند و ملت باید برای حقوق خود بایستد.
این تحول فکری، سرآغاز نهضتی شد که بعدها در جنبشهای ضد استعماری و تلاشهای ملیگرایانه مصر ادامه یافت. اگرچه حکومت اسماعیل پاشا در نهایت سقوط کرد و استعمارگران بهتدریج سلطۀ خود را بر کشور گسترش دادند، اما بذری که سید جمالالدین در آن دوران کاشت، به یکی از عوامل مهم بیداری سیاسی و فکری در دنیای اسلام تبدیل شد.
آگاهی و بیداری مردم در برابر ظلم حاکمان
مردم آگاه نبودند و نمیدانستند که میان آنها و حکومتشان چه رابطهای وجود دارد. آنها تنها میدانستند که محکوماند و تابع اوامر و منهيات طبقات حاکمهاند. هیچ کس به خود حق نمیداد آزادانه صحبت کند و در ادارۀ کشور یا اصلاح ملت چیزی بگوید. اگر از این قبیل کلمات از کسی برمیآمد، به تبعید یا مرگ محکوم میشد و مال و داراییاش مصادره میگردید. تا اینکه جمالالدین به مصر آمد و گروههایی از طبقات مختلف مردم با او آشنا شدند. همان لحظهای بود که در عروق و شرائین همه روح احساس مسئولیت دمیده شد، اندیشهها بیدار گردید و پردههای غفلت از گوشها برداشته شد.
تأثیر سید جمالالدین افغان بر بیداری اسلامی
این نظر تنها مختص امام محمد عبده نیست، بلکه نظر تمامی کسانی است که دربارۀ جمالالدین افغان صحبت کردهاند. آنها به اجماع میگویند که ورود سید به مصر و تجمع طالبان علم از هر صنف و طبقه به اطراف او و دعوت اصلاحیاش در کشورهای اسلامی، موجب شد تا میان مبادی و اصول اسلام و قواعد علم، اجتماع، توافق و توحید ایجاد گردد. دستاوردهای این جنبش در تدبیر و تدویر زندگانی انسانها و نظم و نسق بخشیدن به اوضاع و احوال کشورهای عربی و دیگر کشورهای شرق نزدیک، پایهگذاری اندیشۀ آزادی و اصلاح را فراهم آورد و این اندیشهها در حال رشد و تکامل هستند. این جنبش میخواهد این کشورها را از قید استعمار و حکم استبدادی برهاند و آنها را به مدارج بزرگ و عظیم مدنیت و ترقی برساند.
نقش سید جمالالدین در تحولات فکری مصر
محققان غربی نیز در رابطه با نقش سید جمالالدین با نظر محققان شرقی همنظرند. جورج کرک در گفتاری پیرامون این مقطع تاریخی مصر میگوید که از پنجاه سال پیش مصر تحت تأثیر اروپا قرار گرفته بود و نظام تعلیم و تربیت آن به شیوۀ اروپایی درآمده بود، البته در شکل، نه در ماهیت. این اقدام گروهی کوچک از جوانان تجددطلب را به صحنه آورد که به نام گروه «افندی» شناخته میشدند و نظریات آزادیخواهانهای را که در غرب اروپا مطرح بود مطالعه کرده بودند. تأثیر سید جمالالدین افغان در بیداری روح آزادیخواهی در میان این جوانان عمیق بود. او یک دعوتگر اصلاحطلب بود که آرزو داشت تمام کشورهای اسلامی از چنگال استعمار اروپا و بهرهبرداری اروپائیان از ثروتهایشان آزاد شوند. او میخواست این کشورها تحت لوای خلافت اسلامی واحد جمع شوند.
تأثیر اصلاحات اسماعیل و واکنش مردم
سید جمالالدین افغان در سال ۱۸۷۱ از تبعید خود به مصر رسید و هشت سال در آنجا به دعوت و تبلیغ پرداخت. علاوه بر آن، برنامههای اسماعیل در امور عامه، که فواید زیادی در بهبود ارتباطات دولت با سایر اجزای آن داشت و در تولید و تجارت نقش ایفا کرد، اما مردم را به خوبی بهرهمند نساخت. مردم عوام، که بار سنگین مالیات را بر دوش میکشیدند، در سال ۱۸۷۵ مالیاتی پنج برابر مالیات سال ۱۸۶۱ پرداخت کردند. این وضعیت روحیۀ بدبینی در مردم را شعلهور ساخت و موجب خشم و کینۀ منتقدان اسماعیل شد. این عوامل دست به دست هم دادند و مردم علیه طبقات حاکم قیام کردند. مردم از اسماعیل رویگردان شدند و بر ضد او قیام کردند.
تغییر و تحول در ادبیات و فرهنگ مصر تحت تأثیر سید جمالالدین
استاد احمد امین در رابطه با اقامت سید جمالالدین در مصر و تأثیر افکار او در تغییر و تحول ادبیات و فرهنگ مصر میگوید که ادبیات مصر پیش از آن تحت سلطۀ استوکراتها بود و تنها در مدح پادشاهان و قدرتمندان سروده میشد. ادبیات، همچون ساز و سرودی برای خوشی و سرگرمی زمامداران به کار میرفت و در آن زمان هیچکس در برابر ظلم و فساد حاکمان به سخن نمیآمد. در آن زمان، هیچ حاکمی در اعمال خود مورد حساب و کتاب قرار نمیگرفت، مال مردم غصب میشد و کسانیکه این مالها را مصرف میکردند، ستایش میشدند. اما سید جمالالدین با ورود به مصر ادبیات را در خدمت مردم گماشت و به دفاع از حقوق آنها پرداخت. او به مردم آگاهی داد، ظلم را محکوم کرد و از آنها خواست تا از تاریکی به سوی روشنی گام بردارند.
نغمۀ آزادی و حقوق مردم
سید جمالالدین از مردم خواست که از مجازات زمامداران خود نترسند و بدانند که قدرت و قوت آنها از مردم به دست آمده است. او در پی اعادۀ حقوق پایمال شدۀ مردم و بازگرداندن سعادت سلب شدۀ آنها بود. بدین ترتیب، ادبیات مصر شکل جدیدی به خود گرفت و از این پس ادیبان به جای ستایش حاکمان، به دفاع از حقوق مردم پرداختند و دربارۀ مسئولیتهای زمامداران و حقوق مردم نوشتند. این سرود و نغمۀ جدیدی بود که مسلمانان از عصر استبداد به بعد با آن آشنا شدند.[1]
اندیشههای نو و فلسفۀ تربیتی سید جمالالدین
سؤال اساسی احمد امین از آن نوآوری و تفکر تازهای سخن میگوید که شاگردان سید جمالالدین در نزد استادشان یافتند، به آن ایمان آوردند و در عمل پیاده کردند. او سپس این نوآوری را بررسی کرده و ویژگیهای اساسی آن را بیان میکند. از نگاه بنده مهمترین ویژگی این نوآوری، پیوند دادن تمام جنبههای علمی و عملی زندگی به یک محور مرکزی است. این عناصر مختلف نهتنها یکدیگر را حمایت میکنند، بلکه در یک هدف واحد هماهنگ میشوند و به انسجام میرسند.
در چنین نگرشی، تصور یک زندگی فلسفی که ابعاد عمومی و خصوصی آن از یکدیگر مستقل باشند، ناممکن است. بلکه این ابعاد باید با یکدیگر تعامل داشته باشند و در کنار هم یک وحدت هماهنگ ایجاد کنند. اگر این هدف تحقق یابد، انسان بینشی واقعبینانه پیدا میکند و از شک و تردیدهای دردناک و سرگردانیهای فکری رهایی مییابد. او با این طرز تفکر، توانایی تشخیص درست از نادرست و نفع از ضرر را پیدا کرده و میفهمد که چه کاری را انجام دهد و از چه چیزی اجتناب کند. این دیدگاه واقعبینانه همانند چراغی است که مسیر زندگی او را روشن میسازد.
روش آموزشی سید جمالالدین در مصر
بر پایۀ همین بصیرت عمیق و درک تعامل و تأثیر متقابل عناصر مختلف، سید جمالالدین در مصر شاگردان خود را تعلیم میداد. او برای گسترش آموزههای خود از هر ابزار ممکن استفاده میکرد و جلسات درسی منظمی را در منزل خود برگزار مینمود. این جلسات مورد توجه گروهی از دانشجویان دانشگاه و همچنین تعدادی از علمای برجسته قرار داشت.
سید جمالالدین در این جلسات، متونی از فقه یا فلسفه را قرائت کرده و در پرتو آن، اندیشههای خود را توضیح و تفسیر میکرد. او از این روش برای ترویج آرای ادبی و سیاسی خود بهره میبرد و گاهی نیز دربارۀ موضوعات اساسی و مهم، سخنرانیهایی ارائه میداد.
محمد عبده دو درس مهم از درسهای سید جمالالدین را برای ما نقل کرده است که یکی دربارۀ تعلیم و تربیت و دیگری دربارۀ صنعت است.[2]
درس اول: تعادل در نظام حیات و تربیت انسانی
در نخستین درس، سید جمالالدین توضیح میدهد که قوام زندگی در موجودات زنده به تعامل متناسب عناصر داخلی آنها وابسته است. هیچ عنصری نباید آنچنان بر سایر عناصر غالب شود که ویژگیهای دیگر را تحتالشعاع قرار داده و آنها را از کار بیندازد. در صورت وقوع چنین وضعیتی، توازن طبیعی بدن مختل شده و بیماری بروز میکند.
همین قاعده دربارۀ کمال انسانی نیز صدق میکند. کمال انسانی زمانی تحقق مییابد که اخلاق و ویژگیهای متضاد در کنار یکدیگر وجود داشته باشند و در اثر این تضاد، تعادل و فضیلت به دست آید. اگر یکی از این ویژگیها بر سایرین غالب شود، نظام فضیلت برهم میخورد و زمینه برای استحکام رذیلت فراهم میشود.
بهعنوان مثال، نفس انسانی باید هم دارای صفت جرأت باشد و هم صفت خوف و ترس را در خود حفظ کند. این دو ویژگی ظاهراً متضاد هستند، اما هر یک باید در جای مناسب خود بهکار گرفته شود. تنها در این صورت است که صفت شجاعت بهطور متعادل شکل میگیرد.