زكات، در سورههای مکی قرآن نیز آمده است؛ ولی تنها به معنی انفاق و صدقه است.
الله تعالی میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ»؛ «به راستی رستگار شدند مؤمنان؛ آنان که ایشان در نماز خود فروتنند و آنان که خود از بیهوده روی گردانند و آنان که خود زکات را اداکنندهاند».[1]
و فرموده است: «وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ* الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ». «و وای بر مشرکان، آنان که نمیدهند زکات را و ایشان به آخرت خودشان کافرند».[2]
و در آموزههای پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و در ویژگیها و فضایل اسلام، که برای برخی از پادشاهان و حاکمان آن زمان بیان شدهاند، نیز یاد زکات به میان آمده است.
حضرت جعفر بن ابی طالب رضیاللهعنه در بارگاه نجاشی چنین میگوید: «و به ما دستور داده است که تنها الله را بپرستیم و با او چیزی را شریک نگردانیم و نیز ما را به نماز، زکات و روزه فرمان داده است».[3] و این جریان در سال پنجم بعثت روی داده است.
نیاز به سیستم مشخصی برای زکات و قانونی که با تمام اقشار، طبقات و زمانها سازگاری داشته باشد.
پس از آن، جامعۀ اسلامی در زمینۀ عقاید، تربیت اخلاقی، اطاعت، فرمانبرداری، سخاوت، از خود گذشتگی و تهیشدن از خودپسندی فردی و اجتماعی به اوج رسید و اسلام بهوسیلۀ مسلمانان و از خودگذشتگیشان، توانا و نیرومند شد و جامعۀ اسلامی گسترش یافت و اشکال انسانی و سطوح اخلاقی و روحی گوناگونی در آن به وجود آمد و افراد ثروتمند، فقیر و متوسط در آن به وجود آمدند و از یکسو، سخاوتمندانی که با خرسندی و طیب خاطر انفاق میکردند، در آن پدیدار گشتند؛ سخاوتمندانی که تو گویی سرگرمیشان انفاق کردن و از خودگذشتگی است. و از سوی دیگر، بخیلان و آزمندان و میانهروان در آن جامعه به وجود آمدند و احکام شریعت در جامعه قانونگذاری شده و به اجرا درآمدند. احکام و قوانینی جاودانه، عمومی و جهانی که مسلمانان در خاور و باختر، در آغاز و انتهای تاریخ، و در سادگی و پیچیدگی تمدنها به اجرا در میآورند و در هر شرایطی به آنها پایبندند. این احکام نیروی ایمان و باور قوی را به همراه دارند؛ نیرویی که بزرگترین ماجراجوییها را به همراه میآورد و بزرگترین فداکاریها و مشکلات را آسان میکند. همچنین، در مراحل ضعف ایمان که در گوشه و کنار جهان اسلام و در نسلهای پایانی مسلمانان مشاهده میشود، این احکام همچنان به عنوان راهنمایی برای زندگی و رفتار مسلمانان باقی میمانند و به آنها کمک میکنند تا در برابر چالشها و مشکلات ایستادگی کنند. اینجا بود که لطف و حکمت الله تعالی نسبت به بندگانش اقتضا کرد؛ تا برای زکات، نظامی قانونگذاری کند؛ نظامی که حدود و اندازههای آن روشن و مشخص بوده و نصاب و مقدار آن معین باشد. این نظام و سیستم در میان کم و زیاد در حد متوسط است؛ به گونهای که توانگران سخاوتمند و صاحبان همت، آنرا بیارزش و کم ندانسته و افراد طبقۀ متوسط با کسانیکه پایینتر هستند و داری شرایط زکاتاند، در آن کوتاهی نکنند. همچنین الله تعالی تعیین زکات را به رأی، نظر، همت، بلندپروازی، تأثرات وجدانی و عاطفی انسانها، که در فرازونشیب و کاهش و فزونی است، و نیز به قوانین قانونگذاران و به حکمت و دانش علما و خردمندان، که هیچگاه مورد اعتماد نبوده و از پیروی خواهشات و اغراض ایمن نیستند، نسپرده است. با در نظر داشتن این امور، زکات فرض شد و نصاب و مقدار آن از جانب الله تعالی تعیین شد.
شیخالاسلام احمد بن عبدالرحيم دهلوی رحمهالله فلسفۀ تعیین احکام زکات و سیستم آنرا به زیبایی بیان کرده است. آنجا که میگوید: «سپس به تعیین مقادیر زکات نیاز شد؛ زیرا اگر این قانون زکات و تعیین آن نمیبود، افراد مبالغهگر در آن زیادهروی کرده و از حد تجاوز میکردند. و از جهت دیگر، ضروری بود که خیلی کم هم نباشد که آنرا ناچیز شمرده و به آن اهمیت ندهند و در درمان بخل کارآمد نباشد و نه آنچنان سنگین باشد که ادای آن دشوار باشد. همچنین میبایست مدتی تعیین میشد که در آن، زکات جمعآوری شود و این مدت نباید چنان کوتاه باشد که زود فرابرسد و پرداخت زکات در آن دشوار باشد و چنان طولانی هم نباشد که در درمان بخل فایدهای نداشته و به نیازمندان و پاسبانان، مگر پس از انتظار طولانی، سودی نرساند. و این امر با مصلحت بسیار موافق بود که قانون زکات با قوانین عادلانهای که پادشاهان به وسیلۀ آنها از مردم مالیات جمعآوری میکنند، سازگار باشد؛ زیرا اگر تکلیف و فرمان شریعت با آنچه که مردم، چه عرب و چه عجم، به آن خو گرفتهاند، سازگار باشد، در اینصورت در اجرا کردن آن احساس دشواری نمیکنند و مسلمانی که خوی مهر و الفت، از دوش او بار مشقت و زحمت را سبک کرده است، بهتر فرمان و امر را پذیرفته و اجرا میکند. و این امر برای مردم آسانتر و مهربانانهتر است».[4]
در چه چیزهایی زکات واجب میشود و فلسفۀ تفاوت نصابها و مقادیر زکات چیست؟
رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم مقدار زکات، اموالی که در آنها زکات واجب است، نصاب این اموال و زمان وجوبشان را مشخص کرده است. و زکات را در چهار دسته از اموال تعیین کرده است که بین مردم بسیار متداول و رایج هستند: دستۀ اول: محصولات کشاورزی و میوهها؛ دستۀ دوم: چهارپایان مثل: گاو، شتر و گوسفندان؛ دستۀ سوم: طلا و نقره؛ دو جوهری که اساس اقتصاد جهان بر آنها استوار است. دستۀ چهارم: انواع گوناگون اموال تجاری.[5]
علامه ابن قیم رحمهالله در رابطه با مصلحت انتخاب اموالی که در آن زکات واجب میشود و فلسفۀ تفاوت نصابها و حکمت تعیین زمانیکه در آن زکات واجب میشود، یعنی سپری شدن سال، در کتاب گرانسنگش «زاد المعاد» میگوید: «سپس الله تعالی زکات را سالی یکمرتبه واجب کرد و آنرا در محصولات کشاورزی و میوهها هنگام رسیدن و پخته شدنشان فرض قرار داد؛ زیرا وجوب زکات در هر ماه و هفته به دارندگان اموال زیان میرساند و واجبشدن آن یکمرتبه در طول عمر به نیازمندان و بینوایان ضرر میرساند؛ بنابراین عادلانهترین روش، وجوب زکات به صورت سالیانه است. همچنین بین اندازههای زکات، بر اساس تلاش صاحبان اموال در به دستآوردنشان و آسانبودن و سختبودن راههای آن تفاوت گذاشته است و خمس (یکپنجم) را در اموالی که انسان آنها را به صورت کلی و مجموعی، بدون زحمت، به دست میآورد، واجب کرده است؛ مانند گنجینهها و زیرخاکیها. و سپری شدن یک سال در آنها الزامی نیست؛ بلکه هرگاه آنها را به دست آورد، زکات در آنها واجب میشود. و نصف خمس (یکدهم) را در آن دسته از اموالی که به دستآوردن آنها نیاز به تلاش و خستگی دارد و زحمت آنها از دستۀ اول بیشتر است، واجب کرده است، که این اموال عبارتند از: میوهها و محصولات کشاورزی که نیاز به شخمزدن زمین و آبیاری و بذرپاشی دارند؛ البته این مقدار زکات مربوط به آن دسته از زمینهایی است که الله تعالی آنها را بدون زحمت انسان، خریدن آب، حفر کردن چاه و بدون استفاده از آسیاب آبی، ابیاری میکند؛ اما آن دسته از زمینهایی که آبیاریشان به زحمتکشیدن، آسیاب بادی و حیوانات نیاز دارند، در آنها نصف عشر (یکبیستم) را واجب کرده است. و در آن دسته از زمینهایی که رشد محصولات آن وابسته به کار پیوستۀ صاحب مال در زمین به صورت شخمزدن یا چرخاندن آسیاب و یا انتظارکشیدن محصولات است؛ ربع عشر (یکچهلم یا دو ونیم درصد) را واجب کرده است و بدون تردید، زحمت این نوع زمینها از سایر زمینهای کشاورزی و باغبانی بیشتر است. همچنین رشد محصولات کشاورزی و باغبانی نسبت به رشد اموال تجاری بیشتر است؛ بنابراین زکاتی که در آن واجب است نیز از زکات سایر اموال بیشتر است و در میان زمینهای کشاورزی، آن دسته از زمینهایی که با آب آسمان یا رودخانهها آبیاری میشوند، رشد محصولات آنها نسبت به زمینهایی که با آسیاب یا حیوانات آبیاری میشوند، بیشتر است. و رشد اموالی که به صورت کلی و مجموعی به دست میآیند، مانند گنجینهها و زیرخاکیها، از همه بیشر بوده و زحمت و مشقتشان از همه کمتر است.
از آنجاییکه هر مالی صلاحیت زکات و همدردی با فقرا و نیازمندان و برآوردن نیازشان را ندارد، برای آن اموالی که صلاحیت همدردی و برآوردن نیازهای فقرا را دارند، نصابهای معینی قانونگذاری شده است؛ تا از یکسو، صاحبان اموال و توانگران مورد ستم واقع نشوند و از سوی دیگر، نیاز نیازمندان و بینوایان هم برآورده شود. بنابراین برای نقره ۲۰۰ درهم و برای طلا ۲۰ مثقال و برای حبوبات و میوهها پنج وسق، که معادل پنج بار شتر از شتران عربی است، در نظر گرفته شد و از گوسفندان ۴۰ رأس گوسفند و از گاو ۳۰ رأس و از شتر ۵ نفر بهعنوان نصاب تعیین شد.»[6]
فلسفۀ تعیین مقدار زکات و وقت آن
شيخ الاسلام احمد بن عبد الرحیم دهلوی رحمهالله این مسأله را بیشتر توضیح داده است و فلسفۀ انتخاب اموال زکات و تعیین وقت آنرا تشریح کرده و فرموده است: «مواردی که دستههای مختلف پادشاهان نیککردار در مناطق معتدل به آن خوگرفته و عادت کردهاند، چهار تا هستند که این موارد سنگین نبوده و مورد پذیرش عقل هستند.
دستۀ نخست: اموال نامی (رشدکننده) هستند؛ زیرا این اموال بیشتر به پاسبانی و دفاع نیاز دارند و توسعه و رشد آنها بدون رفتوآمد در خارج سرزمین و کشور انجام نمیگیرد. همچنین پرداخت زکات از این اموال آسانتر و سبکتر است؛ چون شخص مالدار افزایش این اموال را در هر لحظه میبیند؛ بنابراین زکات آنها با سودی که به دست میآید، مناسبت و سازگاری دارد.
اموال نامی (رشدکننده) سه دستهاند:
۱. چهارپایانی که چرنده بوده و در حال فزونیاند؛
۲. محصولات کشاورزی؛
۳. اموال تجاری.
دستۀ دوم: سرمایهداران و توانگران هستند؛ زیرا این دسته از مردمان بیشتر به پاسبانی اموال از دست دزدان و راهزنان نیاز دارند و مخارج و هزینههای دیگری دارند که در لابهلای آن پرداخت زکات دشوار نیست.
دستۀ سوم: اموال سودمندی که مردمان آنها را بدون تلاش و زحمت به دستآوردهاند؛ مانند زیرخاکیهای دوران جاهلیت و جواهر و گنجینههای قدیمیان؛ زیرا این اموال مانند اموال مفت و مجانیاند که انفاق کردن و پرداخت زکات از آنها برای انسان آسان و راحت است.
دستۀ چهارم: مالیاتی که از کاسبان و صاحبان درآمد گرفته میشود؛ زیرا ایشان اکثریت و عموم مردم را تشکیل میدهند و اگر چیز اندکی از ایشان گرفته شود، برایشان سبک بوده و از طرفی دیگر، خیلی باارزش خواهد بود.
و چون چرخش تجارت در سرزمینهای دوردست و درو کردن محصولات کشاورزی و میوهچینی به صورت سالانه انجام میگیرد، و نیز بزرگترین انواع زکات را موارد فوق تشکیل میدهند، سال، بهعنوان مدت پرداخت آنها تعیین شده است و چون سال، تمام فصلهای گوناگونی را که رشد و توسعه در آنها انجام میگیرد، در بردارد، برای این مقادیر صلاحیت دارد. و آسانترین و سازگارترین روش با مصلحت و منافع مردم این است که زکات هر مالی از جنس آن مال باشد؛ بهعنوان مثال، از هر دسته شتران یک شتر و از هر گله گاو، یک گاو و از گلۀ گوسفندان، یک گوسفند بهعنوان زکات پرداخت شود».[7]