نویسنده: ابوالخیر عبدالرحمن «معتصمی»

پدیده‌ی الحاد و راه‌های مبارزه با آن

بخش هجدهم

الحاد به آن پیمانه‌ای که در غرب و کشورهای غیراسلامی شیوع و گسترش یافت، در کشورهای اسلامی با همه‌ی تلاش‌ها و کوشش‌های جدی که انجام شد، نفوذ نکرد و گسترش نیافت. این حقیقتی است که حتی مستشرقان، اندیشمندان و مؤرخان غربی را وادار به تفکر در اسباب و عللِ کُندی گشترش الحاد در کشورهای اسلامی نمود.
در ویکی پدیا، سه عامل اساسی، از زبان مستشرقان، اندیشمندان و مؤرخان غربی نقل گردیده است؛ در این‌جا سزاوار است که مختصراً ذکر شوند و در صورت نیاز، تحلیل و تبصره‌ای در مورد آن‌ها نیز صورت گیرد.
ایده‌ی الحاد در آغاز گسترش این اندیشه در دوران استعمار اروپایی، با دیواری نفوذناپذیر در تعدادی از کشورهای اسلامی مواجه شد. اکثر خاورشناسان و مؤرخان بر این باورند که دلایل زیر، نقش مهمی در دشواری گسترش اندیشه‌ی الحاد واقعی در جهان اسلام تا به امروز داشته است.
۱. کمبود دانشمندان و سطح ضعیف تحصیلات در جهان عرب و به طور کلی در جوامع اسلامی، از دلایلی است که موجب ناکامی تفکر الحادی و سکولار در جوامع اسلامی شده است.
۲. ماهیت جامعه‌ی شرقی که یک جامعه‌ی جمعی است، برخلاف جامعه‌ی اروپایی که فردگرایی بر آن حاکم است، می‌باشد. فرد شرقی متعلق به جامعه‌ی خود است و هر تصمیمی که می‌گیرد، باید منافع گروه دیگری را که او را احاطه کرده‌اند، قبل از منافع خود در نظر بگیرد. به همین دلیل، علاقه یا اعتقاد شخصی فرد غربی این توانایی را دارد که بی‌خدایی را به عنوان یک تصمیم فردی اعلام کند؛ برخلاف شخص شرقی که در صورت اعلام الحاد از نزدیک‌‌‌‌‌ترین افراد به خود منزوی می‌شود.
۳. یکی از دلایل ناکامی تفکر الحادی و سکولار در جامعه‌ی اسلامی، ظهور جنبش‌های نوسازی اسلامی است که رهبران آن پس از قرن‌ها «انحطاط»، در صدد احیای روح اسلامی در میان مسلمانان بودند که افغانی (۱۸۳۸-۱۸۸۷)، محمد عبده (۱۸۴۹-۱۹۰۵) از مصر و محمد اقبال (۱۸۷۷-۱۹۳۸) از هند، ظهور کردند.
در مورد عامل اول که سطح ضعیف تحصیلات در جهان اسلام شمرده شده است، باید گفت که مفاد آن این است که دانش و تحصیلاتی که بر سبک غربی و جدا از آموزه‌های دینی، همراه با روحیه‌ی سکولاریستی و تلقین بدبینی و دشمنی با دین حاصل می‌گردد، در نهایت موجب الحاد و بی‌دینی می‌شود که در کشورهای اسلامی ضعیف و کمرنگ است. این عامل موجب کندی نفوذ و گسترش الحاد در این کشورها گردیده است.
در واقع، این نکته باید یادآوری شود که اسلام با جهل و خرافات سنخیت ندارد. اگر علم و دانش گسترش یابد، دامنه‌ی اسلام برچیده نمی‌شود و مردم به الحاد روی نمی‌آورند. دین اسلام دستور به خواندن می‌دهد و علم و خواندن را به عنوان نعمت‌های ارزنده‌ی الهی برمی‌شمرد، از مقام شامخ علم و حکمت و علما سخن می‌گوید و در مواضع مختلف در قرآن حکیم به تدبر، تعقل و تفکر ترغیب می‌کند. بنابراین، چطور ممکن است که بقای چنین دینی به بقا و  دوام جهل و بی‌سوادی و عدم گسترش علم و دانش وابسته گردیده باشد؟
علاوه بر این سه عامل، دو عامل دیگر نیز می‌توانند به عنوان سدهای محکم در برابر گسترش الحاد در نظر گرفت شوند.
اولاً، تفاوت اسلام با دین مسیحیت که دچار تحریف و تبدیل شده و خرافات در آن وارد گردیده است. اسلام پرچم مخالفت با علم و محاکمه و اعدام دانشمندان را بلند نکرده است و جنایات و مظالم بزرگی را به نام دین انجام نداده است.
ثانیاً، تعلیم و تربیه‌ی دینی در مساجد و مدارس، فعالیت‌های دعوی و اصلاحی و علما و مبلغین، سد دیگری در برابر گسترش امواج الحاد قرار گرفته است.
بنا بر آنچه ذکر شد، این حقیقت مسلم است که گسترش الحاد در جهان اسلام با موانع جدی روبرو است و ملحدان در تطبیق برنامه‌های الحادی و طرح‌های بی‌دین‌سازی‌شان، به‌شکلی که می‌خواستند، کامیاب نشدند. در عین حال، از موجودیت شماری از ملحدین و مرتدین در جوامع اسلامی نمی‌توان انکار کرد؛ آنان از ترس خود را نمی‌توانند آشکار سازند، مگر آنکه از طریق شبکه‌های اجتماعی به نام‌های مستعارِ الحاد و کفر، فعالیت کنند.
همچنان از حضور تعداد قابل ملاحظه­ای از روشنفکرانی که به الحاد نسبی گرفتار اند، نمی­توان انکار نمود که در عین آن‌که خود را منتسب به اسلام می­نمایند و التزام به عبادات نیز از آنان دیده می­شود، در زمینه­ی سیاست، اقتصاد، مسائل زنان و احکام جزایی اسلام و امثال آن‌ها شبهاتی دارند و به گره­های کور فکری گرفتار اند. این‌ها التزام مسلمانان را به این امور در عصر حاضر لازم نمی­دانند. بنابراین، ایجاب می­کند که در مورد عوامل و اسباب الحاد در جهان اسلام تبصره‌ای کوتاه صورت گیرد.
ادامه دارد…
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version