همچنین مسیحیان به تحریف الفاظ نصوص اسلامی متوسل شدهاند. از جمله گفتار کشیش شروش به شنوندگان انگلیسیاش است: «شما مسلمانان معتقد هستید که مسیح هنوز در قید حیات است.» شیخ احمد دیدات میگوید: «بله.» کشیش سخنش را کامل کرده میگوید: «ولی وقتی بین این عقیده و آنچه در قرآن آمده مقایسه کنیم دچار تناقض میشویم زیرا قرآن از قول عیسی میگوید: «وَالسَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا»؛ «و سلام بر من، روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته میشوم.»[1]
کشیش لفظ عربی آیه را درست خوانده اما در ترجمه، «أموت» مضارع را به «مِتُ» ماضی ترجمه کرده است و از جهل شنوندگان به زبان عربی سوء استفاده کرده و خیال میکند حیله و دروغش بر علامهی غیر عرب احمد دیدات پنهان میماند.
از جمله تحریفی که مسیحیان مرتکب شدهاند، تحریف معانی است و از آن جمله خلطی است که به آن دچار شدهاند و به قرآنکریم نسبت دادهاند. گمان کردهاند منظور از طوفان در آیهی: «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَالْجَرادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفادِعَ وَالدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكانُوا قَوْماً مُجْرِمِينَ»؛ «پس بر آنها طوفان و ملخ و شپشک و وزغ و خون (قهر و غضب) را فرستادیم، باز طریق کبر و گردنکشی پیش گرفتند و قومی گناهکار بودند.»[2] همان طوفانی است که در زمان نوح رخ داده است و بدین ترتیب دو جریان که از نظر زمانی با هم فاصله دارند را با هم درآمیختهاند.
قرآن دربارهی طوفان نوح علیهالسلام به تفصیل سخن گفته است و به آثار ویرانگر آن نیز اشاره کرده است، در حالی که طوفان زمان موسی علیهالسلام طوفان کوچکی بوده و یکی از عذابهای کسانی بوده که به موسی علیهالسلام کفر ورزیدهاند. همانطور که قرآن طوفان نوح علیهالسلام و طوفان موسی علیهالسلام در مصر را ذکر کرده، تورات نیز هر دو طوفان را ذکر کرده است. در سفر تکوین،[3] طوفان نوح علیهالسلام و سپس در سفر خروج،[4] طوفان دیگری که به منظور انتقام از فرعون که به موسی ایمان نیاورد و بنیاسرائیل را آزاد نکرد، مصر را در برگرفت ذکر شده است. موسی علیهالسلام به فرعون گفت: تو هنوز با قوم من مخالفی تا جایی که آنها را آزاد نمیگذاری. فردا مثل همین الان سرمای سختی که در مصر مانند نداشته باشد میآورم. در نتیجه باران و سرما فرود آمد، پس فرعون به موسی وعده داد که قوم بنیاسرائیل را آزاد کند ولی چون دید باران و سرما و رعد و برق منقطع شده است، به اشتباه خود ادامه داد و قلب خود و بردگانش را پر از خشم نمود.
یکی دیگر از تحریفهای مسیحیان آن چیزی است که «حداد خوری» در ذیل آیهی: «وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً»؛ «و پیش از قرآن کتاب تورات بر موسی که امام و پیشوای مهربان خلق بود نازل گردید»[5] گفته است. حداد خوری میگوید: «محمد صلیاللهعلیهوسلم در نهایت به چیزی تصریح میکند که جای شک و تردید ندارد و آن این است که کتاب موسی پیشوای قرآن است.»[6]
در جواب جناب خوری باید گفت: آیه دربارهی تورات صحیح که خدا بر موسی نازل کرده سخن میگوید، که پیشوای قومش بوده و رحمت بوده است، همانطوری که مطابق آیات دیگر هدایت و نور بوده است. آنگونه که حداد پنداشته، به پیشوای قرآن بودن تورات تصریح نشده است.
کتاب «استحالة» دربارهی داستان به دار کشیده شدن عیسی علیهالسلام میگوید: «نصی که در سورهی نساء آمده و مرگ مسیح را انکار کرده این آیه است: «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا المَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُمْ»؛ «و هم از اینرو که گفتند: ما مسیح عیسی بن مریم رسول خدا را کشتیم، در صورتی که او را نه کشتند و نه به دار کشیدند بلکه امر بر آنها مشتبه شد.»[7]
بعضیها این آیه را ردی بر ایمان شخص مسیحی به صلیب میدانند، در حالی که این آیه دلیلی بر تأیید صلیب است ولی در تکذیب یهود است که گفته بودند: «إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ»؛ «ما مسیح را کشتهایم»،[8] زیرا یهودیان او را نکشتند و او را به دار نیاویختند. چون در زمان ظهور جسمانی مسیح، آنان سلطه و حکومتی نداشتند و قدرت در دست پادشاه روم بود. به همین دلیل، دولت روم بود که حکم صلیب شدن مسیح را اجرا کرد ولی به یهودیان وانمود شد و به اشتباه خیال کردند که آنان مسیح را کشته و به دار آویختهاند. زیرا از او نزد پادشاه روم شکایت کرده بودند و چون شکایتشان پذیرفته شده بود، آنگونه خیال کردند.[9]
این تفسیر شگفتآور از هیچ یک از مفسران قرآن حتی به صورت ضعیف نقل نشده است. آیا معقول است چون یهودیان به طور مستقیم قتل را اجرا نکرده باشند، فعل قتل از آنان نفی شود؟! در حالی که با جمعی از شیوخ و رؤسای کاهنان برای دستگیری مسیح اقدام کردند، سپس او را محاکمه کردند و به مرگ محکومش کردند و برای اجرای حکم او را به حاکم رومی سپردند و بر اجرای حکم اصرار ورزیدند. حتی بعد از این که حاکم قانع شد که عیسی نیکوکار و بیگناه است، نپذیرفتند که آزاد شود، بلکه فریاد برآورده و بر آشفته شدند و گفتند: «او را به دار بیاویز.» اینجا بود که بیلاطس از فتنهی آنان ترسید و بعد از این که عیسی را به دشمنی با قیصر متهم ساختند، حاکم از امرشان اطاعت کرد. آیا بعد از این همه اقدامات میشود گفت یهودیان قاتل نیستند بلکه حاکم روم قاتل است؟ از این که بگذریم خداوند متعال میفرماید: «وَما قَتَلُوهُ يَقِيناً * بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ…»؛ «او را قطعاً نکشتند بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد.»[10]
به هر حال، آیات به مناقشهی این که یهودیان قاتل هستند یا پادشاه روم نمیپردازد؛ بلکه فقط تأکید میکند که بر خلاف پندار باطل یهودیان که پنداشتهاند بر عیسی مسلط شده و او را کشتهاند، عیسی نجات یافته است.
مانند سخن صاحب کتاب «استحالة»، سخن کشیش شروش دربارهی آیه: «حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ»؛ «تا هنگامی که (در سیر خود) به مغرب رسید، خورشید را (که در دریای محیط غروب میکرد) چنین یافت که در چشمه آب تیرهای رخ نهان میکند»،[11] است که میگوید: «خرافهاندیشان قدیمی در عصر محمد اعتقاد داشتند که خورشید در هنگام غروب به چشمه فرو میرود.»
قفال در تفسیر این آیه میگوید: بعضی از علما گفتهاند منظور این نیست که ذوالقرنین از شرق و غرب به خورشید منتهی شده و به جرم خورشید رسیده و آنرا لمس کرده، چون خورشید همراه آسمان به گرد زمین میچرخد بدون اینکه به زمین بچسبد و خیلی بزرگتر از این است که به یکی از چشمههای زمین داخل شود، بلکه به مراتب از زمین بزرگتر است. بلکه منظور این است که از جهت مشرق و مغرب به آخرین آبادی رسید و مشاهده کرد که در چشمهای گندیده فرو میرود، همانگونه که ما در زمین صاف و هموار مشاهده میکنیم گو اینکه به زمین داخل میشود.[12]
سید قطب در بیان معنی این آیه میگوید: «مغرب خورشید همان مکانی است که در انتهای افق نزد آن خورشید غروب میکند و این به نسبت جاهای مختلف فرق میکند. بعضیجاها بیننده میبیند که خورشید پشت کوه میرود و در اقیانوسها به آب فرو میرود. ظاهر نص این است که ذوالقرنین به سمت غرب رفت تا که به کنارهی اقیانوس اطلس رسید و دید که خورشید در آن غروب میکند. بهترین نظریه این است که محل ریزش یکی از رودها بوده که گیاهان زیادی وجود داشته و اطرافش گل و لای چسبناک وجود داشته است و برکهها همانند چشمههای آب جلوه میکرده است. نزد همین چشمه، ذوالقرنین مردمی را یافته است.»[13]
علمای اسلامی اینگونه تحریف مسیحی را روشن و برملا ساختهاند، زیرا قرآن نگفته که خورشید در چشمهای گندیده غروب میکند، بلکه آنچه ذوالقرنین دیده را نقل کرده است: «وجدها تغرب فی عین حمئة.»
از جمله تحریفهای مسیحیان این است که هنگام استدلال به نصوص اسلامی، آنچه به نفعشان است را برمیگزینند و آنچه با هوسشان سازگاری ندارد را رها میکنند. مثلاً، وهیب خلیل در کتابش «استحالة تحریف الكتاب المقدس» در سیاق سخن از دلایل الوهیت عیسی در قرآن و سنت میگوید: «بخاری در جزء سوم صفحهی ۱۰۷ روایت کرده که پیامبر صلیاللهعلیهوسلم فرموده است: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَنْزِلَ فِيكُمْ ابْنُ مَرْيَمَ حَكَمًا مُقْسِطًا…؛ یعنی: قیامت برپا نمیشود تا عیسی پسر مریم در بین شما به عنوان حاکم دادگر نازل شود».[14]
وهیب خلیل میگوید: «این دلیل قاطعی بر الوهیت حضرت مسیح است چون فرمانروایی از آن خداست.»[15] در حالی که وهیب خلیل از بقیهی حدیث که میگوید: «فَيَكْسِرَ الصَّلِيبَ وَيَقْتُلَ الْخِنْزِيرَ وَيَضَعَ الْجِزْيَةَ وَيَفِيضَ الْمَالُ حَتَّى لَا يَقْبَلَهُ أَحَدٌ» چشم فرو بسته است. یعنی صلیب را میشکند و خوک را میکشد و جزیه را مقرر میدارد و مال را فراوان میگرداند تا حدی که کسی آن را قبول نمیکند.[16]
این اموری که در ادامهی حدیث ذکر شده که عیسی، رمز مسیحیت، صلیب را میشکند بر بطلان مسیحیت دلالت میکند و مطابق شریعت محمد حکم خواهد کرد. همچنین حدیث از حوادثی که قبل از وقوع قیامت رخ خواهد داد سخن میگوید، بنابراین تا این امور حاصل نشده قیامت برپا نخواهد شد و بزرگترین فرمانروایی بعد از شروع قیامت است.
ناگفته نماند نصوص قرآنی به صراحت بیان میدارد که خداوند تنها کسی است که روز قیامت خلائق را محاسبه و محاکمه خواهد کرد. خداوند در این رابطه میفرماید: «ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ»؛ ترجمه: «سپس به سوی خدا مولای حقیقیشان برگشت داده میشوند آگاه باش فرمانروایی از آن اوست و او سریعترین محاسبهکنندگان است.»[17]