نویسنده: عبیدالله نیمروزی

سیرت امام غزالی رحمه‌الله

بخش چهارم

هجرت بزرگ: خروج از بغداد
پس از مدتی تأمل و رجوع به خداوند متعال، او با اضطرار دعا کرد و در نتیجه، ترک جاه و مال و جدایی از اهل و عیال برای او آسان شد.
او تصمیم به سفر حج گرفت و در دلش قصد داشت که به شام نیز سفر کند، هنگامی‌که مردم از این تصمیم آگاه شدند، واکنش‌های متفاوتی نشان دادند:
Ø     برخی تصور کردند که حکام او را مجبور به کناره‌گیری کرده‌اند؛
Ø     برخی دیگر که از نزدیکی او با حکومت آگاه بودند، این نظر را رد کردند و گفتند: او خود این مسیر را انتخاب کرده است؛
Ø     برخی دیگر این حادثه را ناشی از چشم زخم و حسادت دیگران نسبت به رونق علمی و دینی امام غزالی رحمه‌الله دانستند.
Ø     بااین‌حال، امام غزالی رحمه‌الله از بغداد خارج شد، اموال خود را بین فقرا تقسیم کرد و به سفر روحانی خویش پرداخت.
عزلت و مجاهدت: سفر به شام، بیت‌المقدس و مکه
وی در شام به مدت دو سال در انزوا به عبادت و مجاهده با نفس پرداخت و در مسجد جامع دمشق معتکف شد و گاهی بالای منارۀ مسجد می‌رفت و درب آن را می‌بست تا شب را در ذکر و عبادت بگذراند.
سپس به بیت‌المقدس رفت و روزها در صخرۀ مقدس معتکف می‌شد و این حالات، او را به یاد زیارت حضرت ابراهیم علیه‌السلام انداخت و علاقه‌اش به حج و زیارت مکه و مدینه بیشتر شد.
او به حجاز رفت و مناسک حج را به جا آورد؛ اما پس از آن، کوشش اهل و عیال و دعای کودکانش او را به وطن بازگرداند، درحالی‌که خود از نام وطن گریزان بود.
ده سال مجاهدت: نتیجه‌ای که امام غزالی به آن رسید
در وطن نیز به تزکیۀ قلب، خلوت و عزلت ادامه داد؛ اما مشکلات خانوادگی، افکار دنیوی و نیازهای معیشتی، مانع تمرکز کامل او در این مسیر شدند، بااین‌حال، او از این مشکلات ناامید نشد، بلکه آن‌ها را جزئی از سلوک روحانی خود دانست و از آن لذت برد.
این دورۀ ده‌ساله خلوت و ریاضت برای او کشفیات عجیبی به همراه داشت که توضیح آن امکان‌پذیر نبود؛ اما در نهایت، او به این یقین تام دست یافت. فقط صوفیان(اهل تزکیه) هستند که سالک راه خدا می‌باشند و سیرت آنان بهترین سیرت، راه‌شان مستقیم‌ترین راه، و اخلاق‌شان درست‌ترین و زیباترین اخلاق است و اگر تمام عقلای عالم، حکما و علمای شریعت جمع شوند، اخلاقی بهتر از این نخواهند یافت، چراکه کلیۀ حرکات و سکنات ظاهری و باطنی آنان از سرچشمۀ نبوت مأخوذ است و بالاتر از نور نبوت، در کل زمین هیچ نوری وجود ندارد که بتوان از آن روشنایی گرفت.[1]
از خلوت به جلوت: بازگشت امام غزالی به صحنۀ اجتماع
۱. از عزلت تا مسئولیت اجتماعی
امام غزالی رحمه‌الله پس از سال‌ها خلوت و مجاهدت با نفس، می‌توانست باقی عمر خود را در آرامش معنوی سپری کند؛ اما مشیت الهی چنین رقم خورده بود که وی بار دیگر به صحنۀ اجتماع بازگردد و با تدریس، تألیف، و ارشاد جامعه، به اصلاح انحرافات فکری و اعتقادی عصر خود بپردازد. در شرایطی‌که الحاد و فلسفه‌زدگی در جامعۀ اسلامی گسترش یافته و بسیاری از مدعیان تصوف از مسیر صحیح منحرف شده بودند، ضرورت داشت که شخصی با دانش، اخلاص، و بینش عمیق همچون امام غزالی به میدان بیاید.
وی در این دوره، به روشنی دریافت که در سایۀ یقین و مشاهده، مأموریت بزرگی بر عهده دارد. او در این باره می‌نویسد: «دیدم که ایمان بسیاری از مردم، متزلزل شده است، برخی از فلسفه‌زده‌ها ظاهراً پایبند به احکام دینی بودند؛ اما در حقیقت، به نبوت و حقیقت دین باور نداشتند، بعضی فقط برای ورزش جسمانی نماز می‌خواندند، برخی دیگر برای منفعت مالی احکام شرعی را اجرا می‌کردند و ترک آن را مشروط به نبود ضرر مادی می‌دانستند و یقین پیدا کردم که توانایی رد این شبهات را دارم و افشاگری در برابر این گروه برای من از نوشیدن آب هم آسان‌تر است.»[2]
۲. نزاع میان خلوت و جلوت
اگرچه امام غزالی احساس مسئولیت می‌کرد؛ اما هم‌چنان در کشمکش میان عزلت و بازگشت به اجتماع قرار داشت او می‌دانست که مبارزه با فساد فکری، مستلزم پذیرش سختی‌ها و مواجهه با دشمنان است و از سوی دیگر، شرایط سیاسی زمانه چندان مساعد نبود و حاکمان وقت، قدرت کافی برای حمایت از جریان اصلاحی نداشتند. وی این چالش را چنین بیان می‌کند: «به خود گفتم که این امر عظیم‌الشأن چگونه ممکن است؟ غلبۀ باطل از هر طرف آشکار است، اگر مردم را از محبوب‌ترین چیزهای‌شان منع کنم، همه با من دشمن خواهند شد، چگونه می‌توانم به تنهایی با چنین جریانی مقابله کنم؟»[3]
اما در نهایت، حکمت الهی به گونه‌ای رقم خورد که سلطان وقت، با صدور فرمانی از امام غزالی دعوت کرد تا به نیشابور بازگردد و به اصلاح جامعه بپردازد. این امر را امام غزالی به عنوان نشانه‌ای از تقدیر الهی پذیرفت و خلوت خود را ترک کرد.[4]
۳. تأیید اهل معرفت و بشارت‌های غیبی
بازگشت امام غزالی به تدریس و ارشاد، تنها بر مبنای تحلیل عقلی نبود؛ بلکه اهل معرفت و صاحبان بصیرت نیز وی را به این کار تشویق کردند، علاوه بر این، خواب‌های متعددی که دیده بود، نشان می‌داد که بازگشت او به جامعه، خیر و برکت فراوانی خواهد داشت او در این زمینه می‌نویسد: «در اواخر قرن پنجم، تنها یک ماه باقی مانده بود. حدیث نبوی بشارت داده که در آغاز هر قرن، خداوند شخصی را برای احیای دین مبعوث می‌کند. این شواهد مرا امیدوار ساخت و تصمیم خود را برای بازگشت به میدان علم و ارشاد قطعی کردم.»[5]
۴. آغاز مأموریت جدید در نیشابور
در ماه ذی‌القعده سال ۴۹۹ هجری، امام غزالی رحمه‌الله بار دیگر به نیشابور سفر کرد و بر کرسی تدریس در مدرسۀ «نظامیه» نشست؛ اما تدریس و ارشاد او در این دوره تفاوتی آشکار با دوران پیش از خلوت داشت. خودش دربارۀ این تحول می‌نویسد: «اگرچه بار دیگر به نشر علم بازگشتم، اما این امر را نمی‌توان بازگشت به حالت قبلی دانست. تفاوت میان آنچه پیش از خلوت بودم و آنچه اکنون هستم، مانند تفاوت میان زمین و آسمان است؛ در گذشته، علمی را می‌آموختم و تدریس می‌کردم که وسیله‌ای برای کسب جاه و مقام بود، اما اکنون، علمی را نشر می‌دهم که ترک جاه و مقام را ضروری می‌سازد.»[6]
او این بار، نه برای شهرت؛ بلکه با نیتی خالص به تدریس پرداخت و هدفش اصلاح خویش و جامعه بود. او می‌افزاید: «نمی‌دانم که به هدف نهایی خود می‌رسم یا قبل از آن عمرم به پایان می‌رسد؛ اما ایمان دارم که هدایت و طاعت تنها با قدرت الهی ممکن است، دعا می‌کنم که خداوند، ابتدا مرا اصلاح کند و سپس دیگران را به وسیلۀ من هدایت فرماید.»[7]
ادامه دارد…

[1] . تاریخ دعوت و اصلاح ج۱، صفحه ۱۲۸-۱۳۰.

[2] . غزالی، محمد بن محمد، المنقذ من الضلال، تحقیق: جمال الدین فالح، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۹هـ.ق، ص ۱۱۲-۱۱۴.

[3] . غزالی، همان، ص ۱۱۵-۱۱۶.

[4] . ابوزهره، محمد، حیات امام غزالی و آثار او، قاهره: دارالفکر العربی، ۱۳۹۵هـ.ق، ص ۲۱۵-۲۱۷.

[5] . ندوی، سید سلیمان، حجة الاسلام امام غزالی، لاهور: مکتبۀ اسلامیه، ۱۴۰۵هـ.ق، ص ۱۸۵-۱۸۷.

[6] . غزالی، المنقذ من الضلال، ص ۱۱۸-۱۱۹.

[7] . منبع قبلی، ص ۱۲۰. ایضا تاریخ دعوت و اصلاح ج۱ صفحه ۱۳۰-۱۳۳.

Share.
Leave A Reply

Exit mobile version