گولد زیهیر میگوید: «تاریخ اسلام پر از نمونههای فراوانی است که مواهب علم دینی را در صفات قهرمانی بزرگانی برملا ساخت. شخصیتهای قوی و توانا بر تنظیم و مدیریت جهانی اقدام نمودند. اینک قهرمان جدید اسلامی به نام امیر عبدالقادر جزائری که با فرانسویها مبارزات قهرمانانهای انجام داد، هنگامی که شهرهای الجزائر را به زیر سلطهی خود درآورده بودند، در پایان جهاد، در تبعیدگاه دمشق، دانشجویان و مریدان به دور امیر جزائری جمع شدند و به مسائل اجتهادی و درسهای فقهیاش در مذهب مالکی و علوم دینی دیگر گوش فرا میدادند. از نمونههای قهرمانان تاریخی دیگر در معاصر ما میتوان به قهرمان استقلالخواه قفقاز اشاره کرد و مهدیان جنگاوری که در سودان و سومالی پا به عرصه تاریخ نهادند، که ما امروزه اخبار جهادگرانهی ایشان را میشنویم و میبینیم و مهمترین حرکات انقلابی دینی که از جانب امّت عربی روی داد.»[1]
برنارد لويس
برنارد لوئیس میگوید: «خود اسلام ترکی با وجود اینکه مدتی پوشیده گردیده بود، اکنون با قوت و متجدّدانه ظاهر گردیده است و پیوسته به عنوان یک عنصر اصلی در صحنه ظاهر شده و نسبت عظیمی از امت ترکیه را در بر گرفته است.»[2]
«اندیشههایی که با انگلیسی و فرانسوی برای بیگانگان تعبیر میگردد، ارتباطی با زندگی حقیقی کشورهای اسلامی ندارد. و از جهت دیگر هنگامی که عواطف ملتی با مبارزه با کفار مواجه میگردد، همانگونه که در منطقه کانال (۱۹۵۱ – ۱۹۵۲) واقع شد، دیده میشود که با قوت پاسخ خود را گرفتند.»[3]
لیندوس هریس
لیندوس هریس میگوید: «اسلام تنها دینی است که پیوسته با گروه تبشیری و مبشران مسیحی در مبارزه و پیکار بوده است.»[4]
«ابزار و وسائل اسلامی در آفریقا نسبت به وسائل مبشران بسیار اندک است ولی باز متوجه میشویم که اندیشههای اسلامی در دلهای ساکنان آنجا و کشورهای دورتر از آن رسوخ پیدا کرده است.»[5]
عائشه برجت هونی
عائشه برجت هونی میگوید: «امروز جهان غربی در تاریکی به سر میبرد و در راستای قیام تمدن غربی هیچ امیدی برای رهایی روح و روان خود ندارد. هر کسی که با این وضعیت جوامع غربی آشنا باشد، این اضطراب و سرگردانی و قلق را احساس خواهد کرد که این درخشندگی پیشرفت و اختراعات مادی را در پشت قلق و اضطراب پنهان داشته است. لذا مردمان غرب و شرق جویای آن هستند که از این موانع سعادت و خوشبختی رهایی یابند، اگرچه خروج خود را از آن معضلات عقیم میپندارند. انسجام لطیف و نازک اسلامی میتواند به خواستههای درونیمان پاسخ دهد و از تأثیرات روحی برخوردار گردیم. در توان تمدن غربی است که راه نجات و خلاص واقعی را از سرچشمه اسلامی دریابند، آنگاه که فرد مسلمان به جهاد در راه رضای خداوند قانع میشود.»[6]
مونتگمری وات
مونتگمری وات میگوید: «مسلمانان پیوسته این امکان را دارند که در دفاع از کیان و هویت خود به شیوهای بهتر و کاملتر دین را نسبت به سایر جهان، تقدیم امتان دنیا نمایند. آنان میتوانند به زندگی محمد، پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) توجه کرده و ارزشهای والای بشریت را از تاریخ ایشان استخراج نمایند و اصول اخلاقی را در جهت نیکو گرداندن جهان امروزی به مردم تعلیم دهند. حداقل میتوانند استنباط کنند که حیات و زندگی پیامبرشان از نمونههای والای بشری در جهان کنونی است. اینک مسیحیان با جدیت تلاش میکنند که آن مفاهیم اخلاقی و کیان انسانی پیامبر را از مسلمانان بشنوند و در حد توان در زندگی خود به کار گیرند.»[7]
كيولر يونگ
کیولر یونگ میگوید: «هیچ فرهنگی بهسان فرهنگ اسلام عاقلانه نیست. بیشتر از سیصد میلیون نفر را تحت پوشش خود دارد. آیا نمیتوان برای این فرهنگ اسلامی، فضل و نیرویی قائل شد که تمدن جهانی همه در سایه آن فرهنگ رشد و پویایی خود را یافتهاند؟»[8]
«اتحاد امت اسلامی دچار کمرنگی و شکست گردیده است. مسئولیت در این باره همان تمدن غربی و عناصر دنیوی آن است. با وجود این، میان ملتهای متعدد و گوناگون اسلامی که در اصول عقاید با هم اشتراک دارند، از وحدت فرهنگی برخوردار هستند. مسیحیت بر خود لازم میداند که از این تمدن و فرهنگ تقلید کند تا از کاروان پیشرفت عقب نماند. جهان امروز ما با گروهها و تشکیلات متعددی مواجه است که در اثر تأثیرات غربی، جهان اسلام را پراکنده و از دایره اتحاد دور انداختهاند.»[9]
«اسلام از بهرهای دیگر فضیلت برخوردار است که آن را از پیشینیان خود دریافت نموده است، که همان تسامح و گذشتی است که میان اقشار بشر تحقق مییابد. اسلام در چارچوب اخوت اسلامی میتواند مسیحیت را بهعنوان موفق و پیروز در میادین تسامح بشری به شمار آورد.»[10]
«فضیلت سوم از فضائل اسلام، همان روح حقیقی آزادی در جهان است و شکی نیست که اسلام نیازمند آن است که در این جنبه گفتارش مطابق با کردارش باشد.»[11]