نویسنده: سید مصلح الدین

حال وآینده اسلام از نگاه خاورشناسان (بخش هفتم)

هارولد اسمیت
هارولد اسمیت می‌گوید: «… جهان اسلام در وضعیتی است که به او اجازه می‌دهد، بی‌آن‌که تقلید کورکورانه او را به پیروی از شیوه‌های کمونیستی و یا نگاه سیاسی فردگرای غربی وادار کند، فلسفه‌ی برجسته و منحصر به فرد خود را پرورش دهد. ما دیدیم که اسلام به ارزش ذاتی افراد، به اعتبار این که وجود خود را مدیون خداوند هستند و در برابر او مسئول کردارهای خود هستند، اعتراف می‌کند. این بدین معنی است که هیچ فردی نمی‌تواند به طور کامل در ساختاری جمعی چیره، مانند ساختار کمونیستی، آمیخته گردد. کمونیسم (هم از جنبه تئوری و هم از جنبه عملی) از فرد، اگر در خدمت هدف دولت بنا شد، بی‌نیاز می‌شود و این کاری است که امکان ندارد در جامعه اسلامی رخ دهد.»[1]
«… اگر امکان تحریک هم‌بستگی اسلامی برای اهداف مثبت و گرد آوردن ملت‌های گوناگون اسلامی در یک اتحاد زنده و پویا وجود داشت، این وحدت می‌توانست به نیرویی مثبت و سازنده در جهان تبدیل شود. بلکه این اتحاد، اگر در چارچوب خود قرار گیرد و گذشت و تسامح آن به جایی برسد که همه آفریده‌های خداوند در وجدان و برادری آن پروانه‌وار بگردند، از دیگران تأثیرگذارتر خواهد بود. چه زیباست که پاکستان به خاطر ستمی که بر ملتی دیگر، که از لحاظ جغرافیایی بسیار با آن دور است، اعتراض کند، زیرا این ملت منتسب به جامعه ملت‌های اسلامی است! زیباتر و سزاوارتر آن است که در دنیای ما، که جنگ‌ها آن را تکه و پاره کرده است، راه‌های تازه‌ای را روشن کند؛ این که به نام اهداف حقی که تنها خداوند انسان را به آنها راهنمایی می‌کند و به نام پیوندی که فرزندان انسان را به هم متصل می‌کند، ملتی مسلمان به خاطر ستمی که بر هر ملت دیگری (حتی اگر بیرون از جبهه اسلامی باشد) رخ دهد، برخیزد!»[2]
«از جهت روابط بین‌الملل، ملت‌های اسلامی یا جامعه بزرگ اسلامی باید در پیشاپیش طرفداران تشکیل جامعه‌ای جهانی از ملت‌ها و از تلاشگران برای ایجاد چنین جامعه‌ای باشد که قانونی بین‌الملل آن را سامان می‌بخشد و بر آن حاکم است.»[3]
احمد سوسه
احمد سوسه می‌گوید: «… من باور دارم اگر اسلام در آمریکا بخشی از تبلیغات و تبشیری را که مسیحیت دارد، داشت، بی‌گمان امروزه پرچم آن بر بیشتر مناطق این سرزمین پهناور به اهتزاز در می‌آمد، و برخلاف آنچه معروف است از شکست تبشیر مسیحی، با تشویق هم روبرو می‌شد.»[4]
«سرزمین‌های عربی، امروزه از مرحله سختی، که مرحله گذار و تحول است، می‌گذرند. این گذار شتابان، ترسناک و هراس‌انگیز است؛ زیرا اگر پیش از آنکه هنوز مادی‌گرایی غرب بر ما چیره نشده، ما را پراکنده سازد و یقین و امیدهای فرزندان عرب را از آن بستاند، مسئله را با آراسته شدن به ویژگی‌های والای اسلامی جبران نکنیم، ممکن است در این دوره گذار هم رویکرد و هم مبانی و ارزش‌ها را از دست بدهیم.»[5]
«برای جوانان آموزش‌دیده لازم است که حقیقتی تاریخی را نصب‌العین خود قرار دهند و آن اینکه جنگ و نبرد غرب علیه اسلام پایان نیافته است، آن جنگی که غربیان مسیحی به قصد نابودی مسلمانان و محو شوکت و عزت اسلام، دامن زدند. غربیان در نظریات الحادی خود که در علوم خود پراکنده است، مسلمانان را به وسایل گوناگون غیرعلمی بدان تشویق می‌نمودند. مهم‌ترین توطئه و بلکه موفق‌ترین وسیله در جهت محو و نابودی امت اسلامی، ایمان آنان را نشانه می‌گرفتند. منظور از محو ایمان، همان نیروی اسلامی است که غرب یاغیانه در کمین آن نشسته و خواهان از بین بردن آن است. ای کاش جوانان مسلمان در راه و روش خود، تجدید نظر می‌کردند و درباره حقایق تاریخی دین، قبل از فروختن ارزان عواطف دینی خود به دشمن در کمین، به تحقیق و پژوهش می‌پرداختند.»[6]
«نباید فراموش کنیم که جهان غرب از اسلام، به هنگام اتحاد پیروانش می‌ترسد. زیرا غربیان، وحدت مسلمانان را خطری بر وجود و تمدن خود می‌پندارند و احساس خود را در این باره پنهان نمی‌کنند، بلکه با تمام وسایل نسبت به نهادن موانع در راه تفاهم و اتحاد میان کشورهای اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کردند.»[7]
«بایستی بگویم مخالفت‌هایی را که نمایندگان پاپ (بابویه) بر ضد اسلام ایجاد نموده‌اند و بدان جنگ‌های صلیبی را دامن زدند، پیوسته آن مخالفت‌ها در روان غربیان ریشه دوانده است.»[8]
جوزيف شاخت
جوزف شاخت می‌گوید: «مسلمانان نمی‌توانند از سلطه‌ی روحی و تأثیر شگرف و ریشه‌دار نسبت به قانون دینی، خود را رها سازند. زیرا قانون اسلامی، ارتباطی با انسان‌های دیگر دارد و دین به عنوان ارکان اساسی آن قانون، متجلی می‌گردد، تا آنجا که دین، سیاست و اقتصاد جامعه را زیر پوشش قرار می‌دهد.»[9]
لورا فيشيا فاغليری
لورا فیشیا فاگلری می‌گوید: «از خوش‌شانسی مسلمانان است که اسلام جمود و تعصب را بیماری تلقی نموده که بایستی برطرف گردد، و بایستی به سوی کتاب عزیز (قرآن) روی آورد، قرآنی که نه دوستانش، نه دشمنانش، نه فرهنگیان و نه اُمیان، هیچ‌گاه نتوانستند آن را به تحریف کشانند، و آن کتابی است که هیچ‌گاه در زمان کهنه نمی‌گردد، و در طول تاریخ پیوسته حاکم و فرمانروا است. مانند همان روزی که بر پیامبر امّی، آخرین پیامبران و حاملان شریعت‌ها، وحی شده است. منبع و مرجع پاک مسلمانان به سوی همین کتاب است، لا غیر. که هرگاه مسلمانان از این چشمه پاک و مقدس سیراب گردند، قطعاً به همان نیروی قبلی خود بازگشت خواهند کرد و دلایل قوی در دست است که چنین اعمالی اکنون شروع شده است.»[10]
 ادامه دارد…
[1] ـ الثقافة الإسلامية و الحياة المعاصرة، ص ۷۵.
[2] ـ همان، ص ۷۵ــ ۷۶.
[3] ـ همان، ص ۷۷.
[4] ـ في طريقي إلى الاسلام ، ج۱، ص۵۳.
[5] ـ همان، ج۱، ص۶۲.
[6] ـ همان، ج۱، ص۶۲ـ ۶۳.
[7] ـ همان، ج۱، ص۳۳۳ـ ۳۳۴.
[8] ـ همان، ج۱، ص۱۳۴ـ ۱۳۵.
[9] ـ الوحدة و التنوع في الحضارة الإسلامية، ص ۱۱۹.
[10]ـ دفاع عن الاسلام، ص ۱۳۳ – ۱۳۴.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version