نویسنده: ابوالخیر عبدالرحمن «معتصمی»

پدیده‌ی الحاد و راه‌های مبارزه با آن (بخش یازدهم)

دوم: عوامل تربیتی و مشاکل روانی در اثر اختلال نظام خانواده
در سال ۱۹۹۹، پروفسور پل فیتز «Paul Vitz»، روانشناس آمریکایی، کتابی با عنوان «روانشناسی الحاد: ایمانی بدون پدر» منتشر کرد. از زمان انتشار آن، روانشناسان به نقش مشکلات روانی ذاتی در پذیرش الحاد آگاه شده‌اند. فیتز در واقع از واقعیتی آگاه شد که خود او نیز در آن زندگی کرده بود. این امر پیشگامان معاصر الحاد را خشنود نکرد و آن‌ها از کتاب او و تحقیقاتی که در حاشیه‌ی آن نوشته شده بود، ناراحت شدند و انتشار آن را به عنوان یک امر بسیار خطرناک می‌دانستند؛ زیرا آن کتاب را باعث تخریب برج‌های عاجی می‌دانستند که در عصر کنونی اکثر منکران خالق، دشمنان ادیان و مخالفان فطرت بشر در آن‌ها زندگی می‌کنند.
آنچه در مورد هشدار پل ویتز در مورد نقش مشکلات روانی در پذیرش الحاد برای آتئیست‌ها نگران‌کننده است، این است که مطالعات میدانی و زندگی‌نامه‌ی ملحدان بزرگ و اصلی در میان پیشگامان روشنگری اروپا، نظر او را تأیید می‌کند.
پروفسور پل فیتز شروع به کنکاش در اعماق رابطه‌ی پنهان صد ساله بین الحاد و مشکلات روانی در خلاء نکرد. او مردی بود که تجربه‌ی زندگی در سیاهی را پشت سر گذاشته بود که به وی اعتماد به نفس و شهامت ورود به این دعوی را می‌داد. او تجربیات خود را در رابطه با الحاد و علل آن این‌گونه خلاصه کرد: «با توجه به تجربه‌ی خودم، برایم روشن شد که دلایلی که باعث شد در سن ۱۸ تا ۳۸ سالگی من را ملحد و بی‌دین کند، سطحی غیرمنطقی و بدور از پاکی‌ اندیشه و اخلاق بوده است. من معتقد هستم که عین همین اسباب در میان روشنفکران، به ویژه جامعه‌شناسان شایع می‌باشد.» آیا این واقعاً دلایلی است که دیگر فیلسوفان ملحد غربی را به این کار وادار کرده است؟[1]
واقعیت این است که از مطالعه‌ی احوال ملحدان و زندگی‌شان، چنین نتیجه‌ای به دست می‌آید که مشکلات روانی نشأت یافته از اختلال خانواده و عدم تربیت صحیح، سبب و عامل اصلی الحاد بوده است. اغلب این ملحدان پدر نداشتند که از مهر و عطوفت و تربیت‌شان بهره‌مند گردند یا پدران فاسد و ظالم و ملحد تربیت آنان را به دوش داشته‌اند. یا  اینکه از مهر و عطوفت و تربیت مادر مهربان محروم مانده‌اند، بدون  اینکه جایگزین مناسبی را برای پدر یا مادر خود پیدا کنند.
در سال ۲۰۰۷، بنیامین هالامی، روانشناس یهودی، مطالعه‌ی مهمی تحت عنوان «نوع روانی آتئیست» را که در میان اعضای «فدراسیون آمریکایی برای آتئیسم پیشرفته» انجام شده بود، منتشر کرد. این مطالعه نشان داد که نیمی از جوانانی که قبل از بیست سالگی وجود خدا را انکار می‌کردند، به دلیل مشکلات روانی مربوط به از دست دادن والدین، رنج دوران کودکی یا اختلال در عملکرد خانواده، بی‌دین شده‌اند. بسیاری از محققان بر این باورند که آنچه ملحدان به عنوان دلایل شناختی (عینی و منطقی) برای الحاد خود ارائه می‌کنند، در بیشتر موارد چیزی جز نقابی نیست که عوامل روانی، شخصی و اجتماعی پشت آن پنهان می‌شوند؛ این باور براساس داده‌های علمی ناشی از چندین مطالعه‌ی مشابه است.[2]
شماری از نویسندگان، محققان و حتی برخی از ملحدان مشهور، مانند فروید، نقش پدر و تربیت خانوادگی را در ظهور الحاد و تطور آن مهم و جدی می‌دانند. به عنوان مثال، فروید می‌گوید: «جوانان به محض آن‌که اتوریته‌ی پدر برای‌شان از بین برود، ایمان خود را از دست می‌دهند.»
تمامی این موارد، نظریه‌ی پروفسور پل سی ویتز، استاد روانشناسی دانشگاه نیویورک، زیر عنوان «پدر غایب یا ناکارآمد» را تأیید می‌کنند. نظریه‌ی «پدر غایب یا ناکارآمد» بر پایه‌ی تجربه و استدلال نشان می‌دهد، کسانی که پدران‌شان را به علت اعتیاد، ترک خانواده و یا طرد شدن از دست داده‌اند، نه تنها در درک مفهوم خداوند  دچار مشکل هستند و در برابر پذیرش ایمان مقاومت می‌کنند، بلکه در صدد استهزاء و آزار و اذیت مؤمنان نیز هستند. البته، موارد استثنا نیز وجود دارد که مربوط به کسانی است که جایگزین مناسبی برای پدر غایب یا ناکارآمد خود یافته‌اند؛ به این معنا که به دنبال از دست دادن پدر، کسی دیگری به خوبی این نقش را در زندگی آن‌ها ایفا کرده است.[3]
ادامه دارد…
[1] – الإلحاد.. موقف عقلی أم مأزق نفسی؟ إبراهیم الدویری،  كاتب وباحث موریتانی.
[2] – الإلحاد.. موقف عقلی أم مأزق نفسی؟ إبراهیم الدویری،  كاتب وباحث موریتانی.
[3] – «پدر نا کار آمد» بررسی علل گرایش به الحاد از دیدگاه جان. جی. پاسکوینی ص ۴ نوشته­ی محسن جوادی و رضا اکبری و ریحانه سادات عظیمی.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version