نویسنده: سید مصلح الدین

پایداری برخی از بلاد اسلامی در برابر پیکارجویان (بخش یازدهم)

 

شعبان سال ۷۹۸ هجری، تیمور قصد ملاقات با ظاهر عیسی را کرد و از کسانی که آن‌ها را به مراقبت از عیسی گماشته بود خواست تا بند و زنجیرها را از دست وی و همراهانش بردارند و در نهایت اکرام و احترام او را نزد وی ببرند. چند روز بعد، در ۱۷ رمضان، ملاقاتی بین تیمور و ظاهر عیسی صورت گرفت که تیمور طی آن به گرمی از عیسی استقبال نمود و او را گرامی داشت؛ دست بر گردنش افکند و چندین بار صورت وی را بوسید و از آنچه طی این مدت بر وی گذشته بود عذرخواهی کرد. شش روز با تشریفات کامل از او و همراهانش پذیرایی نمود و سپس با هدایای قابل توجهی از جمله ۱۰۰ رأس اسب، ۱۰ رأس قاطر، ۶۰۰۰۰ دینار طلا، ۶ نفر شتر و لباس‌های فاخر و پرچمی برایش بست و ۵۶ بخشنامه‌ی حکومتی که هر کدام در خصوص تولیت ناحیه‌ای از نواحی اطراف ماردین بود را به وی سپرد و او را رهسپار ماردین نمود. تیمور می‌خواست با توسل به این ترفند و صدور آن احکام، خشم سایر حکام محلی را علیه ظاهر عیسی برانگیزد تا او ناگزیر شود از فراوانی دشمن به تیمور التجاء ببرد و بیش از هر زمان به او احساس وابستگی کند. ظاهر عیسی از وابستگی و استعمار سرباز می‌زد؛ به طوری که حاضر نبود، نه به تیمور و نه به هیچ احد دیگری باج بدهد. این بذل و فضل تیمور در حق وی اگر چه به ظاهر حکایت از تکریم و تعظیم می‌نمود، اما در نهایت مایه‌ی وبال و کینه‌توزی می‌شد؛ چرا که امتیاز تولیت وی بر نواحی اطراف ماردین، خشم همسایگان را بر می‌انگیخت و باعث ایجاد دشمنی می‌گشت.[1]
تیمورلنگ در ملاقاتی که با ظاهر عیسی داشت، علاوه بر هدایایی که به وی بخشید و امتیازاتی که برایش در نظر گرفت، یک پیمان ۵ ماده‌ای نیز با او امضاء کرد که مفاد آن به شرح زیر بود:
۱ـ ملک ظاهر موظف است در تمامی امور، بالأخص امور سیاسی و نظامی، از تیمور فرمان ببرد؛
۲ـ هرگاه تیمور درخواست ملاقات با وی را بکند، در خدمت او حاضر شود؛
٣ـ سکه‌ی رایج در شهر را به نام تیمور ضرب کند؛
۴ـ فرمانبرداری و هم‌پیمانی ممالیک را به آن‌ها بازگرداند؛
۵ـ به محض ورود به ماردین، جانشین حاکم جدید، ملک علاء الدین طنبغا را دستگیر کرده و نزد تیمور بفرستد.
وقتی ملک ظاهر به این پیمان ۵ ماده‌ای تن داد، تیمور او را در آغوش گرفت و با او خداحافظی نمود و به فرماندهانش دستور داد تا او را بدرقه کنند. ملک ظاهر در رمضان سال ۷۹۸ هجری، سلطانیه را به مقصد تبریز ترک کرد و در آنجا با امیرانشاه، فرزند تیمور، دیدار نمود. امیرانشاه استقبال شایانی از ملک ظاهر به عمل آورد و با عطایای فراوانی او را نواخت و وداعی باشکوه با او کرد و او از راه ارمنیه رهسپار دیار بکر گردید. مردم با انتشار خبر بازگشت او ابراز خوشحالی کردند و به همراه فرماندهان نظامی، و در رأس آن‌ها ولیعهد، ملک صالح، روز جمعه ۱۱ شوّال، به استقبال وی از شهر خارج شدند.
ملک ظاهر بلافاصله بعد از ورود به ماردین به قبرستان و زیارت قبور پدر و اجداد خویش رفت و سپس تصمیم خود برای کناره‌گیری از منصب حکومت را با مردم در میان گذاشت و عنوان کرد که می‌خواهد باقی عمر خود را در سرزمین حجاز به سر ببرد، اما عوام و خواص، جملگی با این تصمیم وی مخالفت کردند و از او خواستند از آن صرف‌نظر کند. ملک ظاهر نیز وقتی اصرار مردم را دید، از تصمیم خود منصرف شد.
از سوی دیگر، وقتی به طنبغا خبر رسید که ملک ظاهر قصد دارد تا او را دستگیر کرده و به تیمور لنگ تحویل بدهد، به مصر گریخت و به همراه یارانش مورد اکرام سلطان ممالیک قرار گرفت و سلطان دستور داد تا از بیت‌المال برای آن‌ها مستمری ماهیانه‌ای تعیین گردد. تیمور لنگ که از راه نظامی نتوانسته بود به اهدافی که در سر داشت برسد، با درآمدن از در دوستی توانست خاندان أرتقى را منقاد خود بگرداند.
ملک ظاهر وقتی حکومت ماردین را در اواخر سال ۷۹۸ هجری به دست گرفت، دیپلماسی خود را بر خلاف روش‌های معمول گذشته پی‌ریزی کرد. وی که در امر حکومت از تیمورلنگ تبعیت می‌کرد، باید خطبه‌ی جمعه را به نام او می‌خواند و سکه‌ها را هم به نام او ضرب می‌کرد. همچنین هرگاه که از سوی تیمور فراخوانده می‌شد، می‌بایست برای فرمانبرداری نزد وی حاضر می‌گشت و قید اطاعت سلطان ممالیک را نیز می‌زد. اما این شرایط چندان دوام نیاورد؛ زیرا که ملک ظاهر در پی فرصتی بود تا در مقابل مغول‌ها اعلان استقلال و خودمختاری کند. قبول شروط تیمورلنگ از سوی ملک ظاهر در آن شرایط زندان و اسارت، تنها به دلیل مصلحت ایجاب می‌نمود.
ابن عربشاه در توضیح این موضوع می‌گوید: «چون ملک ظاهر به ماردین رسید، سعی کرد از مقام خود استعفا دهد. این اقدام از نارضایتی و عدم انقیاد کامل وی به عهدنامه، علی‌رغم حمایت همه‌جانبه‌ی تیمورلنگ حکایت دارد، به طوری که ملک ظاهر کناره‌گیری از قدرت را بر حفظ آن به قیمت اطاعت از مغول‌ها ترجیح می‌داد. و نیز هنگامی که به قدرت بازگشت، در بزم‌های شاعرانه‌ای که برگزار می‌کرد، اشعاری قرائت می‌شد که شدت تنفر ملک ظاهر از تیمورلنگ و اشتیاق وافر وی برای از میان رفتن حکومت وی را آشکارتر می‌ساخت».
تا آنجا که ابن طیفور، در یکی از این بزم‌ها، در این باره چنین گفته بود:
فساد و فتنه­ی تیمور عالمی بگرفت     شیوع یافت گناهان او به گرد جهان
ستم گذشت­ز اندازه، هان به شادی کوش      که جز به محوستمگر، نگشته دور زمان[2]
ملک ظاهر، طی این سال­‌ها که از ممالیک مصر فرمان نمی‌­برد، اگر چه به ظاهر استقلال و اختیارات فراوانی داشت؛ لیکن به دلیل علاقه به رهایی از یوغ مغول­‌ها، هنگامی که تیمور لنگ با مشکلات قلمرو پهناور خود درگیر بود، همبستگی خود با سلطان ممالیک را اعلام نمود و خطبه‌­ی روز جمعه را به نام او ایراد کرد.
ادامه دارد…
[1] ـ إبن عربشاه،  اخبار تیمور،  ص ۵۱ . و ملاحظه شود ابن عماد،  شذرات الذهب، ج۶، ص ۳۵۲ و ۳۵۳.
[2] ـ  طغى واستاصل الناس ظلمه * و شاعت له في الخافقين الكبائر * لقد زاد بغيا فافرحوا بزواله * لأن على الباغي تدور الدوائر.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version