پدیدۀ نشنالیزم در ایران، همانند بسیاری از کشورهای دیگر، دورههای متفاوت و متمایزی را پشت سر گذاشته است و طی این مراحل توانسته است در جامعۀ ایرانی نفوذ کند. نکتهای که در میان تمامی کشورهایی که این پدیدۀ غربی در آنها ظهور یافته، مشترک است، این است که این تفکر عمدتاً توسط افرادی به این کشورها وارد شده است که مبلّغ اندیشههای غربی بودهاند. در این بخش از تحقیق، به بررسی «نشنالیزم در ایران در دورههای مختلف» خواهیم پرداخت.
نشنالیزم در ایران
ناسیونالیسم در مفهوم مدرن آن، نخستین بار در نتیجۀ تماس ایرانیان، بهویژه روشنفکران، با اندیشههای غربی در قرن نوزدهم میلادی ظهور یافت. عواملی چون مواجهۀ جامعۀ سنتی و عقبماندۀ ایران با قدرتهای پیشرفتۀ آن زمان نظیر امپراتوریهای انگلیس و روسیه و برخوردهای تحقیرآمیز آنان با حکومت و ملت ایران، مهمترین انگیزه برای روشنفکران ایرانی جهت دستیابی به تمدن اروپایی و کشف علل عقبماندگی ایران به شمار میرفت. اعزام دانشجویان ایرانی به غرب برای کسب علوم و فنون جدید، زمینۀ آشنایی با فرهنگ و تمدن مغرب زمین و تحولات فکری اروپا پس از انقلاب صنعتی و انقلاب کبیر فرانسه را فراهم کرد.[1]
ملیگرایی در ایران ریشه در آشنایی ایرانیان با اندیشههای نوین غربی دارد. روشنفکران غربگرا نخستین گروه مروج این تفکر بودند، زیرا باور داشتند که برای پیشرفت ایران باید اندیشههای غربی را پذیرفت و مطابق آن عمل کرد. آنان بر این باور بودند که تمدن غربی، نماد پیشرفت است و تنها راه نجات از عقبماندگی، پذیرش کامل این تمدن است. این درحالی بود که تمدن غربی، به باور بسیاری از اندیشمندان، تمدنی میانتهی و پوشالی بود که ناکارآمدی آن روزی آشکار خواهد شد.[2]
یکی از نویسندگان ایرانی دربارۀ ملیگرایی چنین نوشته است: «ملیگرایی در کشور ما تاریخی صدساله دارد و اولین جلوۀ ملیت ایرانی را در نهضت تنباکو میتوان مشاهده کرد؛ واقعهای که رهبر آن یک مرجع دینی بود. متفکران ایرانی برای نخستین بار بهطور جدی با مسائل و آموزههای جامعۀ غربی آشنا شدند. از سوی دیگر، نابسامانیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فراوان که حکومت و جامعه با آنها مواجه بودند، بستری فراهم کرد تا ملیگرایی بهعنوان راهحلی برای رفع این نابسامانیها مطرح گردد.»[3]
با پیروزی انقلاب فرانسه در سال ۱۱۶۸ هـ.ش که همزمان با اواخر دورۀ زندیه بود، موج ملیگرایی به ایران رسید. در دورۀ قاجار، این اندیشه بهتدریج وارد ایران شد و در دورۀ پهلوی، بهویژه در زمان ملی شدن صنعت نفت، به اوج خود رسید. اعزام دانشجویان ایرانی به اروپا، انتشار روزنامههای فارسیزبان در خارج از کشور و مسافرتهای سیاسی و تجاری، زمینۀ شکلگیری و گسترش اندیشههای ملیگرایی را فراهم کرد.[4]
نشنالیزم در ایران بهصورت تدریجی و مرحلهبهمرحله رشد و توسعه یافت. با بررسی تاریخ ایران، مشخص میشود که این اندیشه در چند دوره به ایران رسیده است. در ادامه، بهطور مختصر به مهمترین دورههای آن میپردازیم:
نشنالیزم در دورۀ قاجار
در سدۀ نوزدهم، ناسیونالیسم مورد حمایت رژیم، توسط روشنفکران جامعه و حامیان اندیشۀ ملی ایرانی رو به پیشرفت و تحول نهاد. از جمله روشنفکران برجستهای که در تحول این اندیشه نقش داشتند، میتوان به میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۸۱۲-۱۸۷۸ میلادی/۱۱۹۱-۱۲۷۵هـ.ش)، عبدالرحیم طالبوف (۱۸۳۴-۱۹۰۹ میلادی/۱۲۱۳-۱۲۸۸هـ.ش) و احمد کسروی (۱۸۹۰-۱۹۴۸ میلادی/۱۲۶۹-۱۳۲۵هـ.ش) اشاره کرد.[5]
از اواسط دورۀ قاجار، پایههای فکری و اجتماعی جریان ملیگرایی ایدئولوژیک با آثار و نوشتههای میرزا فتحعلی آخوندزاده و سپس جلالالدین میرزای قاجار و میرزا آقاخان کرمانی شکل گرفت. روشنفکران این دوره، با پذیرش الگوی غربیِ پیشرفت، به نمادهای جریان ملیگرایی و طبقۀ متوسط مدرن بدل شدند و نقش مؤثری در گسترش این تفکر ایفا کردند.[6]
اندیشههای ناسیونالیستی این دوران، ترکیبی متنوع از آرا و افکار نویسندگان و روشنفکران ایرانی بود که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به مفاهیمی چون حاکمیت، ملت، قانون و نفی استعمار و استبداد میپرداخت. این گروه از روشنفکران نخستین ناقلان و نظریهپردازان ناسیونالیسم به شمار میرفتند و به ناسیونالیسم بهعنوان ایدئولوژی ملتساز توجه ویژه داشتند. آنان با رویکردی نوگرایانه در نوشتهها و گفتارهای خود، اندیشههای ناسیونالیستی را به مفاهیم نوین مبدل کرده و به انتشار آنها در میان گروههای اجتماعی، بهویژه شهرنشینان، از طریق فناوریهای ارتباطی آن زمان پرداختند. این تلاشها، هرچند محدود، به شکلگیری ذهنیت ایرانیان در ارتباط با سرزمین، قلمرو ارضی، حاکمیت ملت و منافع ملی کمک شایانی کرد.[7]
نشنالیزم در دورۀ مشروطیت
در دورۀ مشروطیت، گرایش به مذهب و دین بهعنوان مؤلفههای اصلی هویت ایرانی غالب بود. با این حال، اندیشۀ ملیگرایی -اعم از سکولار و اسلامی- تحت تأثیر فعالیتها و گرایشهای ملیگرایانۀ مشروطهخواهان تقویت شد و به یکی از ارکان اساسی نهضت مشروطه بدل گردید. پس از انقلاب مشروطه نیز، این تفکر بهعنوان یک جریان سیاسی نیرومند ادامه یافت. در این دوره، برخی از مفاهیم اندیشه و جریان ملیگرایی وارد عرصههای سیاسی و فرهنگی ایران شد. برخی از رهبران و مبارزان انقلاب مشروطه، در سخنرانیها، نوشتهها و فعالیتهای خود، بر اهمیت ملیگرایی، رواج آن در امور مختلف و تأکید بر تجدد و وطنپرستی تأکید داشتند.[8]
ادامه دارد…
[1]. دیلمقانی، فرشید، ضرورتهای سیاستگذاری هویت ملی از دید روشنفکران ایرانی، منتشر شده در فصلنامۀ سیاست، سال سوم، شمارۀ دوازده، سال ۱۳۹۵ هـ. ش، ص ۳۲.
[2]. مریجی، شمس الله، بازشناسی جریانهای روشنفکری در ایران، سایت: پرتال جامع علوم انسانی به نقل از: علوم سیاسی ۱۳۸۶، شمارۀ ۳۷.
[3]. نظیفی، نازنین، تعامل و تقابل ملیگرایی و اسلامگرایی در ایران پس از انقلاب اسلامی ایران، منتشر شده در فصلنامۀ پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شمارۀ دوم، ۱۳۹۲ هجری شمسی، ص ۲۰۳.
[4]. أحمدپور، نیما، از ملیگرایی ایرانگرا تا ناسیونالیسم بیگانهگرا، نشر شده در سایت جوان آنلاین، تاریخ نشر: ۱۳۹۹.
[5]. دائرة المعارف ناسیونالیزم، زیرنظر الکساندر ماتیل، سرپرست ترجمۀ فارسی: کامران فانی- محبوبه مهاجر، ۱۳۸۳ هـ.ش، ج ۳، ص ۱۰۰۵.
[6]. علیخانی، علیاکبر، دین و ملیگرایی در ایران؛ از تقابل تا تعامل، مقالۀ نشر شده در فصلنامۀ مطالعات ملی، ۹۳، سال بیستوچهارم، شمارۀ ۱، ۱۴۰۲ هـ.ش، ص ۲۰.
[7]. میرزایی، سید آیت الله، ناسیونالیسم ایرانی در سدۀ نوزدهم، نشر شده در مجلۀ مطالعات جامعه شناختی، سال نشر: ۱۳۹۰، ص ۸۶-۸۷.
[8]. علیخانی، علیاکبر، دین و ملیگرایی در ایران؛ از تقابل تا تعامل، مقالۀ نشر شده در فصلنامۀ مطالعات ملی، ۹۳، سال بیستوچهارم، شمارۀ ۱، ۱۴۰۲ هـ.ش، ص ۲۰-۲۱.