نویسنده: خالد یاغیزهی
مجاهد دعوتگر (بخش اول)
عثمان بن فودی ۱۲۳۲-۱۱۶۸ هـ – ۱۸۱۷-۱۷۵۴م.
بحث درباره این مرد بزرگ، با احساس غرور و اعتماد به نفس آمیخته است؛ زیرا او نه تنها یک مبارز، بلکه یک اسطورهای از جنس دعوتگری مخلص، عالمی استوار و مجاهدی بیباک بود. او شخصیتی انقلابی و رهبری دانا بود که با تلاشهای مجدانهاش توانست یک دولت قدرتمند اسلامی را پایهگذاری کند.
بله، دولت اسلامی سودان در سده سیزدهم هجری / نوزدهم میلادی، در زمانی که خلافت اسلامی (دولت عثمانی) در حال ضعف و سایر دولتهای اسلامی در معرض شکست و فروپاشی بودند، به دست او تأسیس شد. شرایط تولد این دولت به شدت با وضعیت کلی جهان اسلام در آن دوران متفاوت بود. شیخ عثمان بن فودی، که از اهالی شبهقاره آفریقا بود، امروزه بزرگان آن منطقه به دلیل کمبود منابع و مراجع موثق در صفحات تاریخ مغفول ماندهاند.
عثمان بن فودی از قبیلهی فلان (فلات) بود. جد یازدهم او، موسی جُقّل، پس از مهاجرتهای متعدد از غرب آفریقا به سمت غرب حجاز، به دلایل نامعلومی در سرزمین هوسا (نیجریه امروز) مستقر شد. جد یازدهم او از شاخهای از قبیلهی فلان به نام «تو روبی» بود که به زبان هوسا «تورنکاوا» خوانده میشود. موسی و یارانش در قرن یازدهم هجری / شانزدهم میلادی در این منطقه ماندگار شدند.
عثمان در سالهای ۱۱۶۸ یا ۱۱۶۹ هجری / ۱۷۵۴ میلادی در استان «جوبرا»، یکی از قدرتمندترین استانهای هوسا، در خانوادهای مسلمان به دنیا آمد. او در دوران کودکی، بخشی از دانش خود را از پدر و مادرش آموخت و سپس علم فقه، عقیده، حدیث و لغت را از مشایخ آن دیار فرا گرفت. این برکت خداوندی است که با وجود نبود حتی یک فرد عربزبان در میان قبایل «بَرنَو» و «فُلّات»، علوم شرعی و زبان عربی در میان مردم آن سرزمین رواج یافته است. عثمان در علوم مختلف به مهارت رسید و به درجه اجتهاد در مذهب مالکی نائل آمد که در آن زمان در شرق، غرب، شمال و مرکز آفریقا رواج داشت؛ این اجتهاد نسبی بود که با اجتهاد مطلق تفاوت داشت.
پس از مدتی مردم به نبوغ علمی شیخ عثمان پیبرده و درسهای روزانه و مجالس هفتگی وعظ ایشان شاهد اقبال گستردهی مردم بود تا اینکه برخی خود را از پیروان ایشان دانسته و با نام جماعت وی شناخته میشدند. ایشان ملقب به شیخ گردید و با همین نام در میان مردم معروف و مشهور گشت تا اینکه ابوبکر غومی، قاضیالقضاة نیجریه، در حوادث سال ۱۳۸۳/۱۹۷۳ مینویسد: «مردم در نیجریه زمانی که پسری برای آنها متولد میشد و نام آنرا عثمان میگذاشتند آن پسر را به جهت تبرک به شیخ عثمان ملقب میساختند.
حالت مسلمانان آن روزگار در سرزمین «هوسا»:
در آن دوران، واژه «سودان» به مناطق وسیعی اشاره داشت که از دریای سرخ آغاز میشد و تا اقیانوس اطلس ادامه مییافت. این مناطق شامل سودان شرقی، میانی و غربی بود و همچنین دولتهایی چون سودان، چاد، نیجریه، سنگال و برخی از نواحی کامرون را در بر میگرفت.
اسلام در قرن اول هجری وارد این مناطق شد، اما نفوذ واقعی مسلمانان در قرن پنجم هجری با ورود مرابطین از مراکش به سودان غربی و تأسیس دولت مالی شکل گرفت. همچنین، بازرگانان مسلمان و بربرهای «صنهاجی» و تلاشهای طریقههای صوفیانه، اسلام را در این مناطق گسترش دادند و اکنون بیش از هزار سال است که نور اسلام در آن سرزمینها میدرخشد. در عصر شیخ عثمان، مردم به سه دسته تقسیم میشدند: مسلمانان، بتپرستان و مسلمانانی که عقایدشان با بتپرستی آمیخته شده بود. شیخ عثمان برای ساماندهی به این وضعیت، روشهای زیر را در وعظ و ارشاد برگزید:
۱. آموزش اصول دین به کلیهی مسلمانان و مبارزه با بدعتهای رایج در میان آنها؛
۲. برگزاری مجالس هفتگی وعظ و ارشاد؛
۳. تعلیم دینی از جمله نماز، روزه، زکات و … به عموم مردم و منع آنها از ارتکاب منکرات و گناهان.
مردان و زنان از سراسر منطقه برای فراگیری احکام دینی به سوی شیخ روی میآوردند. پیش از این، زنان از علوم دینی و مجالس وعظ و ارشاد محروم بودند، اما شیخ ترغیب به حضور زنان در این محافل را آغاز کرد تا آنها نیز از دانش دینی بهرهمند شوند. با این حال، حضور زنان در این مجالس بهانهای برای دشمنان شیخ شد تا علیه او تبلیغات کنند.
شخصیت شیخ عثمان زمینهساز تحقق یک هدف بزرگ بود؛ او دارای عزمی راسخ بود و برای ترویج دعوت اسلامی به گشتوگذار در سراسر کشور میپرداخت. حتی یک بار به مدت پنج سال، به دور از خانواده و وطن، در یکی از مناطق اقامت گزید تا به تعلیم و ارشاد مردم بپردازد. این اقدام نشاندهنده اخلاص و صداقت شیخ است که او را در ردیف مردان بزرگ تاریخ قرار میدهد. او هرگز از ایراد سخن و درسهای طولانی خسته نمیشد و پیوسته بر انجام محاضرات اصلاحی و دینی پافشاری میکرد. این امر نشاندهنده آمادگی کامل او برای انجام یک کار بزرگ بود و از جمله ویژگیهای برجستهی او، اخلاص و ارتباط عمیق با خداوند متعال بود.
فرزند و جانشین ایشان «محمد بلّو» میگوید: «پدرم زمانی که جهت انجام وعظ برای مردم از خانه خارج میشد در گوشهای نشسته و زیر لب دعایی زمزمه مینمود. یک مرتبه از وی در این مورد جویا شدم ایشان در پاسخ فرمودند: “فرزندم زمانی که جهت وعظ یا درس از خانه خارج میشوم پیش از آن دعا میکنم و از خداوند میخواهم راه راست را نشانم دهد و توفیق فهم سخنانم را به مردم عطا فرماید و نیت خود را تصحیح نموده و از خداوند طلب قبولیت را مینمایم.”»