سيدنا عثمان رضیاللهعنه میفرمود: «لا خير فى أمر أبرم عن غير شورى من أمورى»؛ «در کاری که بدون مشورت فیصله شود، خیری نیست.» برهمیناساس، سیدنا عثمان رضیاللهعنه دربارۀ قتل جفینۀ هرمزان و دختر ابولؤلؤ مجوسی توسط عبید بن عمر، در مورد هدیهای که ملکۀ روم، همسر هرقل، به أمكلثوم بنت علی بن ابىطالب فرستاده بود، در مورد درخواست عبدالله بن ابیسرح از امیرالمؤمنین عثمان برای اجازۀ ورود به سرزمین آفریقا و در مورد جمعآوری قرآنکریم در یک مصحف، با بزرگان صحابه به شورا و مشورت پرداخت و با نظرخواهی و خیرخواهی تمام به این موارد رسیدگی نمود.
پس از شهادت سیدنا عمر رضىاللهعنه؛ عبیدالله بن عمر، جفینۀ هرمزان و دختر ابولؤلؤ مجوسی را به اتهام ارتباطشان با شهادت پدرش، کشت. سیدنا عثمان با پیروی از سیرت صدیق و فاروق رضیاللهعنهما در امر شورا، با جماعتی از مهاجران و انصار دراینباره مشورت نمود. سیدنا علی رضیاللهعنه فرمود: «رأی من این است که عبیدالله در مقابل آنان مورد قصاص واقع شود و کشته شود.» بعضی از مهاجران گفتند: «دیروز پدرش کشته شد، امروز پسرش کشته میشود.» عمرو بن عاص گفت: «ای امیر مؤمنان، این حادثه زمانی صورت گرفته بود که تو مسئولیتی بر مسلمانان نداشتی.» سيدنا عثمان فرمود: «من ولى مسلمانان هستم و خونبهای آنان را میدهم و از مال شخصی آن را پرداخت مینمایم.»
امکلثوم بنت علی بن ابیطالب به ملكۀ روم، همسر هرقل، هدیهای فرستاد و زن هرقل برای مکافات و عوض آن نیز هدیهای فرستاد که در لابهلای آن یک گردبند فاخر و گرانبها نیز بود. هنگامیکه قاصد همراه با هدایا به مدینۀ منوره نزد سیدنا عثمان رسید، وی دستور به توقیف آن هدایا داد و مسلمانان را گردآورد و گفت: «لا خير في أمر أبرم عن غير شورى من أمورى»؛ «در کاری از کارهایم که بدون مشورت فیصله شده است، خیری نیست.»
شما به من دربارۀ هدیهای که امکلثوم برای زن پادشاه روم فرستاده و هدیهای که زن پادشاه روم برای امکلثوم فرستاده است، مشوره دهید. برخی گفتند: آن هدیه برای أمکلثوم است، در مقابل هدیهای که او برای ملکۀ روم فرستاده است. سیدنا عثمان فرمودند: ولی قاصد قاصد مسلمانان و پیک پیک مسلمانان بوده که این هدایا را برده و آورده است؛ بههمینخاطر دستور داد که آن هدیه به بیتالمال برگردانده شود و به همان اندازهای که امکلثوم خرج تهیۀ تحفه کرده بود، به وی از هدیۀ ملکه داده شود.
معروف و متواتر است که خداوند عزوجل قرآن را بر هفت حرف (هفت لهجه از لهجههای عرب) نازل فرموده است و هر قبیلهای از قبایل عرب قرآن را به لهجۀ خود میخوانده است. این امر در عهد رسولالله صلیاللهعلیهوسلم و عهد شیخین رضیاللهعنهما امری عادی بود، اما پس از گسترش فتوحات و توسعۀ کشور اسلامی و مسلمانشدن غیرعربها و وفات یافتن بیشتر کسانیکه با وحی همزمان و معاصر بودهاند، این پدیدۀ قرآنی برای بسیاری نومسلمانان قابلهضم نبود؛ بهخصوص نوجوانان و کسانیکه در دوران حاکمیت اسلام به دنیا آمده بودند و از معلمان مختلفاللهجه قرآن یاد میگرفتند و با یکدیگر در مورد قرآن اختلاف میکردند و گاهی کارشان به تکفیر یکدیگر میکشید؛ بهطور مثال: در فتح آذربایجان و ارمنستان که دو لشکر از عراق و شام شرکت کرده بودند، اختلافشان در مورد قرائت قرآن با لهجههای مختلف به زدوخورد کشید و حذیفة بن یمان رضیاللهعنه که در آن جنگ شرکت داشت، از این امر به وحشت افتاد و زود به مدینه بازگشت و به حضرت عثمان رضیاللهعنه گفت: امت را دریاب قبل از آنکه مانند یهود و نصار در مورد کتابشان (قرآنکریم) اختلاف کنند. بههمینخاطر، حضرت عثمان رضیاللهعنه با مشورت بزرگان صحابه به این نتیجه رسید که مردم را بر قرائت یک لهجه متحد سازد و با این کار جرقههای فتنهای بزرگ را خاموش ساخت. برای انجام این کار، گروهی متشکل از بزرگانی همچون زید بن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعید بن عاص و عبدالرحمن بن حارث برگزیده شدند. آنان قرآن را تقریباً طبق لهجۀ قریش نوشتند و تا آنجایی که مقدور بود، رسمالخط را طوری قرار دادند که بتوان لهجههای مختلف را بر آن پیاده ساخت. قرآنی که این گروه تهیه کردند، از نقطهگذاری و ضبط و نام سورهها و تقسیمبندیهای دیگر خالی بود. مرجع اساسی این گروه در کتاب قرآن، مصحف جمعآوری شده در زمان ابوبکر صدیق رضیاللهعنه بود که نزد امالمؤمنین، حفصه رضیاللهعنه نگهداری میشد و پس از استنساخ به ایشان برگردانده شد و نزد او ماند؛ تا اینکه پس از وفات او، مروان بن حکم آن را سوزاند و برای دفاع از نظر خود چنین گفت: قرآن در مصحفهایی که در زمان حضرت عثمان رضیاللهعنه تهیه شده است، ضبط و نگهداری میشود و احتیاج به این نسخه نیست و امکان دارد در آینده کسانیکه از این امر اطلاع ندارند، در مورد مصحفهای متداول شک کنند.
شورا در عصر خلفای راشدین
شورا امری الهی است که خداوند در قرآن کریم به پیامبرش دستور داده است تا در مواقع نیاز، به شورا تن دهد و با جمعآوری آرای صاحبان رأی، بهترین و مناسبترین نظر را برگزیند.
در همین راستا، سیدنا علی رضیاللهعنه میفرمود: «الإستشارة عين الهداية، وقد خاطر من استغنى برأيه.»[1] همچنین به یارانش توصیه میکرد: «فلا تكفوا عن مقالة بحق أو مشورة بعدل، فإني لست في نفسي بفوق أن أخطئ و لا آمن ذلك من فعلي إلا أن يكفى الله من نفسي ما هو أملك مني.»[2]
بر اساس اهمیت شورا، زمانیکه لشکر سیدنا علی کرماللهوجهه نزدیک به غلبه بر لشکر حضرت معاویه رضیاللهعنه بود، جانب مقابل مصحفها را بر نیزهها بلند کرد و به تحکیم فراخواند. سیدنا علی رضیاللهعنه مصلحت را در ادامۀ جنگ تا پیروزی کامل میدید، اما اطرافیانش به توقف جنگ و قبول تحکیم رأی دادند. در نتیجه، ایشان از نظر شخصی خود صرفنظر کرده، جنگ را متوقف ساخت و تحکیم را پذیرفت.
برای تأمین منافع امت اسلامی، لازم است به کمک علما و فرزانگان که اهل حل و عقد هستند، مجالس شورا تشکیل شود. در این خصوص آمده است: «با علما زیاد به بحث و تبادل نظر بپرداز و برای تثبیت و سامانیافتن اوضاع سرزمین خود با فرزانگان بحث و تبادل نظر کن.»
این نص بر جمعآوری علما و فرزانگان در مجالس مشورتی تأکید دارد. فرماندار میتواند این افراد را خود انتخاب کند یا بهواسطۀ مردم آنان را برگزیند. امیرالمؤمنین چگونگی تشکیل این مجالس را مشخص نکرده است، بلکه تنها توصیه کرده که فرماندار با علما و فرزانگان بهطور جدی مشورت کند.[3]
اما اینکه چگونه این افراد انتخاب شوند؟ آیا حاکم آنان را فرابخواند یا مردم انتخابشان کنند؟ این امر به شرایط واگذار شده است. در برخی شرایط فرماندار و در موارد دیگر، مردم آنان را انتخاب میکنند. وظیفۀ این مجلس، بررسی مسائل و ترسیم سیاستهای کلی برای اصلاح امور است که در دو محور اصلی خلاصه میشود:
الف: تثبیت آنچه به بهبودی و سامانیافتن انجامیده است؛
ب: اجرای آنچه موجب اصلاح اوضاع مردم میشود.
این موارد شامل تعیین سیاستهای مرتبط با مصرف بیتالمال، مدیریت داراییها، ارائۀ خدمات به اقشار مختلف از جمله تاجران، صنعتگران و کشاورزان است. چنین مجلسی به مجالس محلی در دولتهای متمرکز شباهت دارد.
امیرالمؤمنین در نصی دیگر، ویژگیهای مستشاران و معاونان را چنین بیان میکند: «با افراد شرافتمند، نجیب و خانوادههای خوب و دارای سوابق نیکو ارتباط تنگاتنگی داشته باش و بعد از آنان به افراد دلیر، سخاوتمند و بزرگوار نزدیک شو؛ زیرا آنان دارای بزرگواری و خوبی هستند.»
در تمام موارد فوق، آنچه نمایان است، این است که آرای اهل شورا گرفته شده و بر اساس آن عمل شده است. در عصر رسالت و خلفای راشدین، مشورت و عمل به آن یک اصل بود. تنها در موارد نادر و استثنایی که رأی امام بر اساس قوت دلیل و مصالح بیشتر برتر شناخته میشد، رأی اهل شورا کنار گذاشته میشد؛ آنهم با اقناع و جلب موافقت آنان.