نویسنده: محمدعاصم اسماعیل‌زهی

بعد روحانی و الهی (دمیدن روح):

  1. خدواند متعال آدم را با دست (قدرت) خود مستقیماً از خاک آفرید: «قالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ»؛ «فرمود: ای ابلیس! چه چیزی تو را بازداشت از این‌که سجده ببری برای چیزی که من آن­را مستقیماً با قدرت خود آفریده‌ام؟ آیا تکبر ورزید‌ه‌ای یا اصلاً از متکبران بود‌ه‌ای؟»
«خَلَقْتُ بِيَدَيَّ». مستقیماً و بدون واسطه و چیز دیگری از قبیل پدر و مادر، آن را با دست و قدرت خود آفریده‌ام. «ید»، کنایه از قدرت است.
«إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّى خَالِقٌ بَشَراً مِن طِينٍ»؛ «وقتی (این گفتگو در ملاء اعلی و عالم بالا گرفت) که پروردگارت به فرشتگان گفت: من انسانی را از گِل می‌آفرینم».
«قالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»؛ «(خداوند به او) گفت: چه چیز تو را بازداشت از این‌که سجده ببری وقتی‌که من به تو دستور (تعظیم و تواضع برای آدم) داده‌ام؟ (ابلیس از روی عناد و تکبر پاسخ) گفت: من از او بهترم؛ چرا که مرا از آتش آفرید‌ه‌ای و او را از خاک (آتش کجا و خاک کجا).»
«وَإِذْ قُلْنَا للْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً»؛ «زمانی (را یادآور شو) که ما به فرشتگان گفتیم برای آدم کرنش کنید، فرشتگان جملگی کرنش کردند؛ مگر ابلیس (که از جنیان بود و در میان فرشتگان قرار داشت، او که نمونۀ کامل استکبار بود) گفت: آیا برای کسی کرنش کنم که او را از گِل آفرید‌ه‌ای؟ [من که از آتشم، بهتر از آدمم! عالی برای دانی (پست و فرومایه) چگونه تعظیم کند!؟]»
پس اصل و سرشت انسان از آب و خاک بوده است و ظاهر آیات قرآن با مسئلۀ مستقل خلقت انسان سازگار است و هم‌چنین از آیات و تعبیر آن‌ها می‌توان به این نتیجه رسید که ظاهر آیات مربوط به خلقت آدم و آفرینش او روی خلقت مستقل دور می‌زند و انسان دارای خلقت مستقلی بوده که خداوند او را از خاک «طین» آفریده و از روح خود در او دمیده است. هم‌چنین ظاهر آیات در خصوص خلقت آدم علیه‌السلام و انسان با فرضیۀ تکامل داروین سازگار نیست؛ لذا اصل انسان و اصل حیات از گِل این زمین است و آفرینش انسان از خاک و گِل فراهم آمده و خداوند از روح خود بدان دمیده است، یعنی در آفرینش انسان نفخۀ الهی دخالت دارد، نفخۀ والایی که انسان را از سایر زنده‌ها جدا می‌سازد و بدو ویژگی‌های بشری و انسانی می‌بخشد. خصوصیات و ویژگی‌هایی که انسان را از زمان پیدایش خود از سایر موجودات زنده مستقل و ممتاز می‌کند این نفخۀ ربانی است که او را به جهان فرشتگان می‌رساند و او را به ملکوت اعلی می­برد. انسان در آغاز پیدایش، راه خود را جدا از راه سایر موجودات زنده در پیش گرفته و سپری نموده است. راهی که او را شایسته و شایان تماس با خداوند و دریافت پیام از خالق منان نموده است. آری، خداوند آن راز نهانی را به او عطا نموده که در پرتو آن می‌تواند به کمال و تقرب الهی برسد؛ اما موجودات زندۀ دیگر در سطح حیوانی خود مانده‌اند.
بنابراین، با توجه به‌ظاهر آیات، سازش میان آن قاعد‌ه‌ای که داروینیسم بر آن استوار است (بر آن مبنا و اعتقاد که تبدیل و تغییر مطلق انسان از حیوان است) با ظاهر آیات و نص قرآنی دربارۀ آفرینش انسان مشکل است؛ مگر این‌که این دیدگاه در راستای قرآن کریم قرار گیرد. چون انسان دارای آفرینش ویژه و منحصربه‌فردی است و از جسم (خاک و گِل) و روح تشکیل شده است و ویژگی روح متعلق به خداوند است که در پیکرۀ انسان به ودیعت گذارده شده است. این ویژگیِ است که از این آفریده، انسان را ساخته است.
  1. آنچه از آیات قرآنی در مورد آفرینش آدم علیه‌السلام و دربارۀ آفرینش و پیدایش بشر به دست می‌آید این است که همۀ ویژگی‌های انسانی و وظایف مستقل و جداگانه هم‌زمان با آفریـنش او بدو عطا شده است.
در تفسیر فی ظلال القرآن آمده است: «بگذریم، داستان بزرگ بشریت بدان‌گونه که در روند قرآنی عرضه می­گردد سزاوار پیرو‌های مفصلی است. داستان بشریت دربارۀ سرشت این آفریدۀ انسان نام آشکار و روشن است. انسان دارای آفرینش ویژه و منحصربه‌فردی است. این ویژگی افزون بر ترکیب بند حیاتی و استخوان‌بندی پیکرۀ زندگی است. به‌هرحال، همۀ آیه­‌های قرآنی دربارۀ آفرینش آدم علیه‌السلام و دربارۀ پیدایش جنس بشری، باعث ترجیح این معنی هستند که بدین پدیدۀ انسان نام، همۀ ویژگی‌های انسانی و وظایف مستقل و جداگانۀ انسانی، هم‌زمان با آفرینش خود، بدو عطا شده است. تکامل در طول تاریخ انسان، پیشرفت و ترقی او در پرتو این ویژگی‌ها و رشد و نمو آن‌ها و انجام تمرین و پیدا کردن مهارت و آگاهی برتر و بیشتر است و بس. تکامل و ترقی در «وجود» جسمانی انسان نبوده است؛ بدین‌گونه که تبدل و تحول انواع پذیرفته باشد تا این تبدل و تحول سرانجام به انسان منتهی شده باشد، همان‌گونه که داروینیسم می‌گوید»
  1. دیدگاه اسلام دربارۀ «انسان» این است که انسان تافتۀ جدا بافته است، ویژگی­‌های منحصربه‌فرد دارد و از لحاظ بیولوژی و نیز میولژی و عقل و روح منحصر به خود است. حیوان از لحاظ اعضاء اندام‌ها و دستگاه‌های بدن با انسان مشترک است؛ اما حتی اندام­‌های انسان از نظم و نظام برتر و بهتری برخوردار است، هم‌چنین از همان لحظۀ نخستین مطالب اساسی انسان با خواسته­‌های بنیادی و اساسی حیوان مختلف است. خواسته‌ها، مطالب و نیاز‌های اساسی انسان بیشتر و فراتر و افزون بر خواسته‌های بنیادی حیوان است. خواسته­‌های حیوانی محدود است، مطالب اساسی انسان تنها خوردن و آشامیدن و خانه و جنس مخالف نیست. انسان دارای اندیشه و اراده و اختیار است. آری، عقل و روح، آزادی اندیشه و اراده، انتخاب و اختیار، دارای اعتبار و ارزش بیشتری از خوردن و آشامیدن و خانه و جنس مخالف دارند و از آن‌ها والاترند و از جایگاه و پایگاه رفیع و والایی برخوردارند و این ویژگی‌ای است که انسانیت انسان را ممتاز و جدا می‌نماید. انسان دارای ویژگی­‌های اساسی و مطالب اساسی از قبیل: عقیده، آزادی اندیشه و اراده، اختیار و انتخاب می‌باشد که انسانیت او را مقرر و مشخص می‌نماید.
ادامه دارد…
بخش قبلی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version